عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





Alternative content


نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 16 اسفند 1394

 تشرف تاجر اصفهانی و طیّ الارض با جناب هالو

 

حاج آقا جمال الدین(ره) نقل می فرمود:
« من برای نماز ظهر و عصر به مسجد شیخ لطف الله ، که در میدان شاه اصفهان واقع است، می آمدم. روزی نزدیک مسجد جنازه ای را دیدم که می برند و چند نفر از حمالها و کشیکچی ها همراه او هستند. حاجی تاجری، از بزرگان تجار هم که از آشنایان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدت گریه می کرد و اشک می ریخت.

من بسیار تعجب کردم چون اگر این میت از بستگان بسیار نزدیک حاجی تاجر است که این طور برای او گریه می کند، پس چرا به این شکل مختصر و اهانت آمیز او را تشییع می کنند و اگر با او ارتباطی ندارد، پس چرا این طور برای او گریه می کند؟
تا آن که نزدیک من رسید، پیش آمد و گفت: آقا به تشییع جنازه اولیاء حق نمی آیید؟ با شنیدن این کلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. ( این محل سابقاً غسالخانه مهم شهر بود ) وقتی به آن جا رسیدیم، از دوری راه و پیاده روی خسته شده بودم.

 در آن حال ناراحت بودم که چه دلیلی داشت که نماز اول وقت و جماعت را ترک کردم و تحمل این سختی را نمودم آن هم به خاطر حرف حاجی. با حال افسردگی در این فکر بودم که حاجی پیش من آمد و گفت: شما نپرسیدید که جنازه از کیست؟
گفتم: بگو.
گفت: می دانید امسال من به حج مشرف شدم. در مسافرتم چون نزدیک کربلا رسیدم، آن بسته ای را که همه پول و مخارج سفر با باقی اثاثیه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هیچ آشنایی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصور آن که این همه دارایی را داشته ام و تا این جا رسیده ام؛ ولی از حج محروم شده باشم، بی اندازه مرا غمگین و افسرده کرده بود.
در فکر بودم که چه کنم. تا آن که شب را به مسجد کوفه رفتم. در بین راه که تنها بودم و از غم و غصه سرم را پایین انداخته بودم، دیدم سواری با کمال هیبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامرعلیه السلام توصیف شده، در برابرم پیدا شده و فرمودند:
چرا این طور افسرده حالی؟

عرض کردم: مسافرم و خستگی راه سفر دارم.
فرمودند: اگر علتی غیر از این دارد، بگو؟ با اصرار ایشان شرح حالم را عرض کردم.
در این حال صدا زدند: هالو.
دیدم ناگهان شخصی به لباس کشیکچی ها و با لباس نمدی پیدا شد. ( در اصفهان در بازار، نزدیک حجره ما یک کشیکچی به نام هالو بود ) در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، دیدم همان هالوی اصفهان است.
حضرت به او فرمودند: « اثاثیه ای را که دزد برده به او برسان و او را به مکه ببر » و خودشان ناپدید شدند.
آن شخص به من گفت: در ساعت معینی از شب و جای معینی بیا تا اثاثیه ات را به تو برسانم.
وقتی آن جا حاضر شدم، او هم تشریف آورد و بسته پول و اثاثیه ام را به دستم داد و فرمود: درست نگاه کن و قفل آن را باز کن و ببین تمام است؟ دیدم چیزی از آنها کم نشده است.
فرمود: برو اثاثیه خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مکه برسانم.
من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود: پشت سر من بیا. به همراه او رفتم. مقدار کمی از مسافت که طی شد، دیدم در مکه هستم.

فرمود: بعد از اعمال حج در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزدیکتری آمده ام، تا متوجه نشوند.
ضمناً آن شخص در مسیر رفتن و برگشتن بعضی صحبتها را با من به طور ملایمت می زدند؛ ولی هر وقت می خواستم بپرسم شما هالوی اصفهان ما نیستید، هیبت او مانع از پرسیدن این سؤال می شد.
بعد از اعمال حج، در همان مکان معین حاضر شدم و او هم مرا، به همان صورت به کربلا برگرداند.

در آن موقع فرمود: حق محبت من بر گردن تو ثابت شد؟ گفتم: بلی.
فرمود: تقاضایی از تو دارم و موقعی که آن را از تو خواستم انجام بده. او رفت.
تا آن که به اصفهان آمدم و برای رفت و آمد مردم نشستم. روز اول دیدم همان هالو وارد شد. خواستم برای او برخیزم و به خاطر مقامی که از او دیده ام او را احترام کنم اشاره فرمود که مطلب را اظهار نکنم، و رفت در قهوه خانه پیش خادمها نشست و در آن جا مانند همان کشیکچی ها قلیان کشید و چای خورد.
بعد از آن وقتی خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: آن مطلب که گفتم این است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنیا می روم و هشت تومان پول با کفنم در صندوق منزل من هست. به آن جا بیا و مرا با آنها دفن کن.

در این جا حاجی تاجر فرمود: آن روزی که جناب هالو فرموده بود، امروز است که رفتم و او از دنیا رفته بود و کشیکچی ها جمع شده بودند. در صندوق او، همان طور که خودش فرمود، هشت تومان پول با کفن او بود. آنها را برداشتم و الآن برای دفن او آمده ایم.
بعد آن حاجی تاجر گفت: آقا! با این اوصاف، آیا چنین کسی از اولیاء الله نیست و فوت او گریه و تأسف ندارد. »

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 16 اسفند 1394
شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران


من «سعید چندانی»، 12 ساله هستم که حدود یک سال و هشت ماه به سرطان مبتلا بودم و دکترها جوابم نموده بودند.
 15روز قبل، شب چهارشنبه که به «مسجد جمکران» آمدم، در خواب دیدم نوری از پشت دیوار به طرف من می آید که اول ترسیدم، بعد خود را کنترل نموده و این نور آمد به بدن من تماسی پیدا کرد و رفت و نور آنقدر زیاد بود که من نتوانستم آن را کامل ببینم.

 بیدار شدم و باز خوابیدم تا صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم بدون عصا می توانم راه بروم و حالم خیلی خوب است تا شب جمعه در مسجد جمکران ماندیم و در شب جمعه، مادرم بالای سرم نشسته بود و به تلاوت قرآن مشغول بود، احساس کردم کسی بالای سر من آمد و جملاتی را فرمود که من باید یک کاری را انجام دهم، سه مرتبه هم جملات را بیان کرد.
من به مادر گفتم: « مادر! شما به من چیزی گفتی؟ »
گفت: « نه! من آهسته مشغول قرائت قرآنم. »
گفتم: « پس چه کسی با من حرف زد؟ »
گفت: « نمی دانم. »
هر چند، سعی کردم آن جملات را به یاد بیاورم متأسفانه نشد و تا الان هم یادم نیامده است.
سؤال: سعید جان! شما اهل کجا هستی؟
جواب: زاهدان.
سوال: کدام شهر زاهدان؟
جواب: خود زاهدان.
سوال: کلاس چندمی؟
جواب: پنجم.
سوال: کدام مدرسه می روی؟
جواب: محمد علی فائق.
سوال: شما قبل از شفا پیدا کردن، چه ناراحتی داشتی؟
جواب: غده سرطانی.
سوال: در کجای بدنت بود؟
جواب: لگن و مثانه و شکم.
سوال: از چه جهت ناراحت بودی؟
جواب: راه رفتن و درد و ناراحتی که حتی با عصا هم نمی توانستم درست راه بروم، مرا بغل می گرفتند.
سوال: دکترها چه گفتند؟
جواب: گفتند: ما نمی توانیم عمل کنیم و جوابم کردند و بعضی به مادرم می گفتند باید پایش را قطع کنیم.
سوال: شما در این مدت، بیرون از منزل نمی رفتی؟
جواب: از وقتی که مرا عمل کرده برای نمونه برداری که سه ماه قبل بود، دیگر نتوانستم از خانه بیرون بروم.
سوال: در این سه ماه چه می کردی؟
جواب: خوابیده بودم و نمی توانستم راه بروم.
سوال: می شود آدرس منزلتان را بگویید.
جواب: بلی! زاهدان، کوی امام خمینی، انتهای شرقی، کوچه نعمت، پلاک 6، منزل آقای چندانی.
سوال: شما چطور شد جمکران آمدید؟
جواب: مادرم مرا آورد.
سوال: چه احساسی داری الان که به مسجد جمکران آمده ای؟
جواب: خیلی احساس خوبی دارم و ناراحتیهایم همه برطرف شده.
سوال: بعد از اینکه شفا یافتی، دکتر رفتی؟
جواب: آری!
سوال: چه گفتند؟
جواب: تعجب کردند و مادرم به آنها گفت: ما دکتر دیگری داریم و او علاج کرده گفتند: کجاست؟ گفت: جمکران و آنها هم آدرس گرفتند و گفتند ما هم می رویم.
سوال: شما قبل از اینکه شفا بگیری و قبل از خوابیدن، چه راز و نیازی کردی و با خود چی می گفتی؟
جواب: گریه کردم و از خدا و امام زمان (علیه السلام) خواستم که این درد از من برود و مرا شفا بدهد و بالأخره به نتیجه رسیدم و موفق شدم و خیلی راضیم.
سوال: شما برای معالجه کجا رفتید؟
جواب: چند ماه قبل به بیمارستان «الوند» رفتیم. بعد دکتر گفت تکه برداری می کنم، رفتم، بستری شدم و تکه برداری کردند. پس از چهار روز که بستری بودم، از حال رفتم، و سه چهار ماه نتوانستم اصلاً راه بروم و تمام خانواده ام، مأیوس بودند.
سوال: خیلی درد داشتی؟
جواب: آری!
سوال: الان هیچ درد نداری؟
جواب: خیر!
سوال: با چه چیزی شما را به اینجا آوردند؟
جواب: ماشین.
سوال: به چه نحو وارد مسجد شدی؟
جواب: تا نصف راه با عصا آمدم، نتوانستم، مرا بغل کردند و به مسجد آوردند.

سوال و جواب با مادر نوجوان سرطانی شفا یافته:
بسم الله الرحمن الرحیم
بر محمد و آل محمد صلوات!
برای خشنودی امام زمان (علیه السلام) صلوات! من از یک جهت ناراحت و از یک جهت خوشحال هستم و لذا نمی توانم درست صحبت کنم، ببخشید.
اما ناراحتی من این است که می خواهم از اینجا بروم و جهت خوشحالیم آن است که فرزندم شفا پیدا کرده است.
بچه من یک سال و 8 ماه مریض بوده و به من چیزی نگفت. یعنی فرزندم یک سال با درد ساخت و چیزی نگفت تا ناراحتی خیلی شدید شد و به من اظهار کرد. من او را نزد دکترهای زاهدان بردم، به من گفتند باید این بچه را به تهران ببرید. او را به تهران آوردم و نمونه برداری کردند و گفتند: « غده سرطانی است. »
من بی اختیار شده و به سر و صورتم زدم و از آن روز به بعد که مرض او را فهمیدم خواب راحت نداشتم و شبهای طولانی را نمی دانم چه طور گذرانده و خواب به چشمان من نمی آمد.

 آنچه بلد بودم این بود که: اول به نام خدا درود می فرستادم و « الله اکبر» و « لااله الاالله» می گفتم. چندین دوره تسبیح « لا اله الاالله» می گفتم که این نام خداست. بعداً به نام محمد صلی الله علیه و آله و بعد به نام حضرت مهدی (علیه السلام) و بقیه انبیاء صلوات فرستادم؛ چون خواب که به چشمم نمی آمد، نمی خواستم بیکار باشم.
سوال: دکترها چه گفتند؟
جواب: گفتند: مادر سعید! الان که بچه را از بین برده ای، برای ما آورده ای! و به من گفتند که سرطان است و علاج ندارد. گفتم تقصیر من نیست، به من نگفت. به او گفتند: چرا نگفتی؟ گفت: من نمی دانستم که سرطان است. به هر حال دکترها عصبانی شدند و به من گفتند ببرش.
چهار دکتر ما را جواب کردند. به بعضی از دکترها التماس کردم، گفتند: شیمی درمانی می کنیم تا چه پیش آید. چند جلسه شیمی درمانی کردند و هنوز زیر برق نگذاشته بودند که من سعید را به اینجا ( مسجد جمکران) آوردم.
وقتی به اینجا آمدیم، روز سه شنبه بود و سعید شب چهارشنبه، ساعت سه بعد از نصف شب، که تنها بود و من خودم مسجد بودم، خواب می بیند؛ من آمدم دیدم بدون عصا دارد راه می رود.
گفتم: سعید جان! زود برو، چوب را بردار، چرا بدون عصا می روی؟
گفت: من دیگر با پای خودم می توانم راه بروم و احتیاجی به عصا ندارم. مگر من نیامدم اینجا که بدون چوب بروم؟
من و برادرش گفتیم لابد شوخی می کند، و او گفت: من شفا گرفتم و خوابش را گفت.
برادرش گفت: « اگر راست می گویی، بنشین. » نشست. « بلند شو»، بلند شد. « سینه خیز برو »، رفت. دیدم کاملاً خوب شده است. « الحمدالله رب العالمین.»
من به خاطر اینکه بچه ام را چشم نکنند و اسباب ناراحتی او را فراهم نکنند، گفتم به کسی نگویم تا بعداً برای متصدی مسجد نقل می کنم.
شکر، «الحمدلله» بچه ام را آوردم اینجا، سالم شده و امید است حضرت اجازه بدهد تا از خدمتش مرخص شویم.
در نوار ویدئویی از این مادر سوال شده: چرا شما به « مسجد جمکران» آمدی؟
در جواب می گوید: به خاطر خوابی که وقتی در بیمارستان تهران بودم، دیدم که مرا به اینجا راهنمایی کرده و گفتند: شفای فرزند تو آنجاست.
سوال: ایشان چند ماه مریض احوال و بستری بود؟
جواب: از شهریورماه، که از شهریور تا آبان، دیگر هیچ نتوانست راه برود. در زاهدان پدرش او را بغل می گرفت و از این طرف به آن طرف و پیش دکتر می برد و در مسافرت برادرش که همراه ما هست. چون بعد از نمونه برداری، به کلی از پا افتاد و عکسها و مدارک موجود است.
سوال: بعد از شفا هم او را پیش دکترها بردی؟
جواب: آری! و تعجب کردند و گفتند: چه کار کردی که این بچه خوب شده؟
گفتم: ما یک دکتر داریم که پیش او بردم. گفت: کجاست؟ گفتم: «قم» « جمکران» و از سکه های امام زمان (علیه السلام) که شما داده بودید، به آنها دادم. بخدا دکتر تعجب کرد، دکترش آدرس جمکران را نیز گرفت.
سوال: کدام دکتر بود؟
جواب: بیمارستان هزار تختخوابی (امام خمینی) و نام دکتر هم «دکتر رفعت» و یک دکتر پاکستانی.
سوال: دقیقاً چه مدت است که اینجا هستی؟
جواب: نزدیک یک برج است اینجا هستم و باید حضرت امضا کند و اجازه دهد تا از اینجا بروم.
سوال: پدرش می داند؟
جواب: آری! خودم تلفن زدم و همه تعجب کرده و باور نمی کنند که بچه خوب شده باشد.
سوال: محل شما اکثراً اهل تسنن هستند؟
جواب: بلی!
سوال: خودتان چطور؟
جواب: ما خودمان اهل تسنن و حنفی هستیم، پیرو دین، قرآن و اسلام هستیم.
سوال: حالا که امام زمان (علیه السلام) بچه شما را شفا داده، شما شیعه نمی شوید؟
جواب: امام زمان (ع) مال ما هم هست و تنها برای شما نیست.

آقای زاهدی نقل می کنند:
در سفری که اخیراً با حجت الاسلام سید جواد گلپایگانی جهت افتتاح مسجد سراوان به زاهدان داشتم و جویای حال این خانواده شدم به دو نکته آگاهی یافتم:

1. دیدار این نوجوان با مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی و سفارش ایشان به او که باید جزو شاگردان مکتب امام صادق (علیه السلام) و از سربازان امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ شوی. 2. مژده دادند که افراد خانواده این نوجوان همه شیعه اثن


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 16 اسفند 1394
سلطانِ سلاطین!

 

شیخ محمد طاهر نجفی سالها خادم مسجد کوفه بود  و با خانواده خود در همان جا منزل داشت  و اکثر اهل علم نجف که به آن جا مشرف می شدند، او را می شناسند و تاکنون چیزی جز حسن و صلاح از او نقل نکرده اند و ایشان از هر دو چشم نابینا اشد . او می گفت:
« هفت یا هشت سال قبل، به علت نیامدن زوّار و جنگ بین دو طایفه در نجف اشرف، که باعث قطع تردد اهل علم به آن جا شد، زندگانی بر من تلخ گشت؛ چون راه درآمد من منحصر به این دو دسته ( زوار و اهل علم ) بود؛ به طوری که اگر آنها نمی آمدند، زندگی ام نمی چرخید.
 با این حال و با کثرت عیال خود و بعضی از ایتام، که سرپرستی آنها با من بود، شب جمعه ای هیچ غذایی نداشتیم و بچه ها از گرسنگی ناله می کردند. بسیار دلتنگ شدم.
من غالباً به بعضی از اوراد و ختوم مشغول بودم. در آن شب که بدی حال به نهایت خود رسیده بود، رو به قبله، میان محل سفینه ( معروف به جای تنور ) و دکة القضاء ( جایی که امیرالمؤمنین علیه السلام برای قضاوت می نشسته اند ) نشسته بودم و شکایات حال خود را به خدای متعال می نمودم و اظهار می کردم که خدایا به همین حالت فقر و پریشانی راضی هستم.

و باز عرض کردم: چیزی بهتر از آن نیست که چهره مبارک سید و مولای عزیزم را به من نشان دهی و دیگر هیچ نمی خواهم.
ناگهان خود را سر پا دیدم که در یک دستم سجاده ای سفید و دست دیگرم در دست جوان جلیل القدری که آثار هیبت و جلال از او ظاهر است، قرار داشت. ایشان لباس نفیسی مایل به سیاه در برداشت.

 من ظاهربین، خیال کردم که یکی از سلاطین است؛ اما عمامه به سر مبارک داشت و نزدیک او شخص دیگری بود که لباس سفیدی به تن کرده بود. با این حالت به سمت دکه ای که نزدیک محراب است به راه افتادیم وقتی به آن جا رسیدیم، آن شخص جلیل که دست من در دست او بود فرمود:
 یا طاهر افرش السجاده. ( ای طاهر سجاده را فرش کن.)

آن را پهن نمودم دیدم سفید است و می درخشد و با خط درخشان چیزی بر آن نوشته شده بود ولی جنس آن را تشخیص ندادم. من با ملاحظه انحرافی که در قبله مسجد بود، سجاده را رو به قبله فرش کردم.
فرمود: چطور سجاده را پهن کردی؟
 من از هیبت آن جناب از خود بی خود شدم و از شدت حواس پرتی گفتم: فرشتها بالطول و العرض ( سجاده را به طول و عرض پهن نمودم. )

فرمود: این عبارت را از کجا گرفته ای؟ گفتم: این کلام از زیارتی است که با آن، حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت می کنند.

در روی من تبسم کرد و فرمود: اندکی فهم داری.
 بعد هم بر آن سجاده ایستاد و برای نماز تکبیر گفت و پیوسته نور عظمت او زیاد می شد به طوری که نظر بر روی مبارک ایشان ممکن نبود. آن شخص دیگر، به فاصله چهار وجب پشت سر ایشان ایستاد.
هر دو نماز خواندند و من روبروی ایشان ایستاده بودم. ناگهان در دلم راجع به او چیزی افتاد و فهمیدم ایشان از آن اشخاصی که من خیال کرده ام، نیست. وقتی از نماز فارغ شدند، حضرتش را دیگر در آن جا ندیدم اما مشاهده کردم که آن بزرگوار روی یک کرسی حدود دو متری که سقف هم داشت، نشسته اند و آن قدر نورانی بودند که چشم را خیره می کرد. از همان جا فرمودند:
« ای طاهر احتمال می دهی من کدام سلطان از این سلاطین باشم؟ »
عرض کردم: مولای من، شما سلطان سلاطینید و سید عالمید و از این سلاطین معمولی نیستید.
فرمود:
« ای طاهر به مقصد خود رسیدی دیگر چه می خواهی؟ آیا ما شما را هر روز رعایت نمی کنیم؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمی شود؟ »
بعد هم وعده گشایش از تنگدستی را به من دادند. در همین لحظه شخصی که او را می شناختم و کردار زشتی داشت از طرف صحن مسلم وارد مسجد شد. آثار غضب بر آن جناب ظاهر و روی مبارک را به طرف او کرد و رگ هاشمی در پیشانیش پدیدار شد و فرمود:
« ای فلان، کجا فرار می کنی؟ آیا زمین و آسمان از آن ما نیست و در احکام و دستورات ما جاری نمی شود؟ تو چاره ای جز آن که زیر دست ما باشی، نداری؟»
آنگاه به من توجه کرد و تبسم نمود و فرمود:
ای طاهر به مراد خود رسیدی؛ دیگر چه می خواهی؟

به خاطر هیبت آن جناب و حیرتی که از جلال و عظمت او به من دست داد، نتوانستم سخنی بگویم. باز ایشان سخن خود را تکرار فرمودند؛ اما شدت حال من به وصف نمی آمد. لذا نتوانستم جوابی بدهم و سؤالی از حضرتش بنمایم. و در این جا به فاصله چشم برهم زدنی نگذ شت که ناگهان خود را در میان مسجد، تنها دیدم. به طرف مشرق نگاه کردم، دیدم فجر طلوع کرده است.

شیخ طاهر گفت: با آن که چند سال است که کور شده ام و بسیاری از راه های کسب درآمد بر من بسته شده، که یکی از آنها خدمت علماء و طلابی بود که به کوفه مشرف می شدند؛ اما طبق وعده حضرت، از آن تاریخ تا به حال الحمدلله در امر زندگی گشایش شده و هرگز به سختی و تنگی نیفتاده ام. »


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 16 اسفند 1394
اثبات حقانیت شیعه
یک شنبه 14 شهريور 1389      8118بازديد




شهید ثالث، قاضی نورالله شوشتری(ره) می فرماید:
« بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی(ره) است کتابی در رّد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می خواند و آنان را گمراه می نمود، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی داد که نسخه ای بردارد.

علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و رّد کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد.

آن شخص چون نمی خواست که دست رد به سینه علامه حلی بزند، گفت: سوگند یاد کرده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.

مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که می تواند از آن نسخه بردارد. وقتی به نوشتن مشغول شد و شب به نیمه آن رسید، خواب بر ایشان غلبه نمود. همان لحظه حضرت صاحب الامر (عج) حاضر شدند و به او فرمودند:
« کتاب را به من واگذار و تو بخواب. »

علامه حلی خوابید. وقتی از خواب بیدار شد، نسخه کتاب از کرامت و لطف حضرت صاحب الامر علیه السلام تمام شده بود.

البته این قضیه را به صورتهای دیگری هم بیان کرده اند؛ از جمله در کتاب قصص العلماء این طور آمده است که:
« علامه حلی (ره) کتاب را توسط یکی از شاگردان خود که نزد آن عالم مخالف درس می خواند برای یک شب به عنوان عاریه به دست آورد و مشغول نسخه برداری از آن شد. همین که نصف شب گذشت، علامه بی اختیار به خواب رفت و قلم از دستش افتاد.
 وقتی صبح شد و وضع را چنین دید اندوهناک گردید؛ ولی وقتی کتاب را ملاحظه کرد، دید تمامش نوشته و نسخه برداری شده است و در آخر آن نسخه این جمله نوشته شده:
کتبه م ح م د بن الحسن العسکری صاحب الزمان ( این نسخه را حجة بن الحسن العسکری صاحب الزمان علیه السلام نوشته است ).
علامه فهمید که آن حضرت تشریف آورده اند و نسخه را به خط مبارک خود تمام نموده اند. »
مطالب بیشتر
 

 نظرات ش


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تشرفات به محضر امام عصر عج
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 16 اسفند 1394
تشرف حاج سید عزیزالله تهرانی

حاج سید عزیز الله تهرانی برای فرزندش نقل کرد:
« ایامی که در نجف اشرف بودم، مشغول به جهاد اکبر و ریاضتهای شرعی از قبیل روزه و نماز و ادعیه و غیره بودم. یک بار چند روزی برای زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام در عید فطر، به کربلای معلی مشرف شدم و در مدرسه صدر در حجره بعضی از رفقا منزل نمودم.

غالباً در کربلا در حرم مطهر مشرف بودم و بعضی از اوقات برای استراحت به حجره می آمدم. در آن حجره بعضی از رفقا و زوار هم بودند. آنها از حال من و زمان برگشتنم به نجف اشرف سؤال نمودند.
گفتم: من قصد مراجعت ندارم و امسال می خواهم پیاده به حج مشرف شوم و این مطلب را در زیر گنبد مقدس سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از خدا خواسته ام و امید اجابت آن را دارم.

همه رفقا و زوار حاضر در حجره از روی تمسخر و استهزا گفتند: از بس ریاضت کشیده ای مغزت عیب کرده است. چطور پیاده به حج رفتن برای تو بی زاد و توشه و مرکب و وجود ضعف مزاج، ممکن است؟

 و خلاصه مرا بسیار استهزا نمودند بحدی که سینه ام تنگ شد و از حجره محزون و اندوهناک خارج شدم به طوری که شعوری برایم باقی نمانده بود. با همان حال وارد حرم مطهر شده، زیارت مختصری کردم و متوجه سمت بالای سر مقدس شدم و در آن جایی که همیشه می نشستم، نشستم و با حزن تمام متوسل به سیدالشهداء علیه السلام شدم.
 ناگاه دستی بر کتف من گذاشته شد؛ وقتی رو برگرداندم، دیدم مردی است و به نظر می رسید که از اعراب باشد؛ اما با من به فارسی تکلم نمود و مرا به اسم نام برد و گفت: می خواهی پیاده به حج مشرف شوی؟
گفتم: بلی.
گفت: من هم اراده حج دارم آیا با من می آیی؟
گفتم: بلی.
گفت: پس مقداری نان خشک که یک هفته ات را کفایت کند، مهیا کن و آفتابه آبی بیاور و احرامت را بردار و فلان روز در فلان ساعت به همین جا بیا و زیارت وداع کن تا جهت انجام حج به راه بیفتیم.

گفتم: سمعاً و طاعهً. از حرم مطهر خارج شدم و مقدار کمی گندم گرفتم و به یکی از زنهای فامیل دادم که نان بپزد. رفقا هم همان روز به نجف اشرف مراجعت کردند.
چون روز موعد شد، وسائلم را برداشته به حرم مطهر مشرف شدم و زیارت وداع نمودم.
آن مرد در همان وقت مقرر آمد و با هم از حرم مطهر و صحن مقدس و از شهر کربلا بیرون رفتیم و تقریباً یک ساعت راه پیمودیم. در بین راه نه او با من صحبت می کرد، و نه من به او چیزی می گفتم تا به برکه آبی رسیدیم.

ایشان خطی کشید و گفت: این خط، قبله است و این هم که آب است این جا بمان، غذا بخور و نماز بخوان همین که عصر شد، می آیم.
 بعد از من جدا شد و دیگر او را ندیدم.
غذا خوردم و وضو گرفتم و نماز خواندم و آن جا بودم. عصر، ایشان عصر آمد و گفت: برخیز برویم.
برخاستم و ساعتی با او رفتم باز به آب دیگری رسیدیم دوباره خطی کشید و گفت: این خط قبله است و این آب است شب را این جا می مانی و من صبح نزد تو می آیم.

 او به من بعضی از اوراد را تعلیم داد و خود برگشت. شب را به آرامش در آن جا ماندم. صبح که شد و آفتاب طلوع کرد، آمد و گفت: برخیز برویم.
به مقدار روز اول رفتیم باز به آب دیگری رسیدیم و باز خط قبله را کشید و گفت: من عصر می آیم.
عصر که شد، مثل روز اول آمد و به همان شکل می رفتیم و به همین ترتیب هر صبح و عصر می آمد و مسیر را طی می نمودیم اما طوری بود که احساس خستگی از راه رفتن نمی کردیم چون خیلی راه نمی رفتیم تا خسته شویم. هفت روز به این منوال گذشت.
صبح روز هفتم گفت: این جا برای احرام، مثل من غسل کن و احرامت را بپوش و مثل من تلبیه ( جمله لبیک اللهم لبیک...) بگو.

من هم حسب الامر ایشان اعمال را بجا آوردم. آنگاه کمی که رفتیم، ناگاه صدایی شنیدیم مثل صدایی که در بین کوهها ایجاد می شود.
سؤال کردم: این صدا چیست؟
گفت: از این کوه که بالا رفتی، شهری را می بینی داخل آن شهر شو.

این را گفت و از نزد من رفت. من هم تنها بالای کوه رفتم و شهر عظیمی را دیدم. از کوه فرود آمده و داخل آن شهر شدم و از اهل آن پرسیدم: این کجا است؟
گفتند: این جا مکه معظمه است. آن وقت متوجه حال خود شده و از خواب غفلت بیدار شدم و دانستم که به خاطر نشناختن آن مرد، فیض عظیمی از من فوت شده است؛ لذا پشیمان شدم؛ اما پشیمانی سودی نداشت.

دهه دوم و سوم شوال و تمام ماه ذی القعده و ایامی از ذی الحجه را در مکه بودم؛ تا این که حجاج رسیدند. همراه آنها عموزاده من، حاج سید خلیل پسر حاج سید اسدالله تهرانی بود، که با عده ای از حجاج تهران از راه شام آمده بودند و ایشان تشرفم را به حج خبر نداشت همین که یکدیگر را دیدیم، مرا با خود نگه داشت و مخارجم را هم داد و در راه مراجعت کجاوه ای برای من گرفت و بعد از حج مرا از راه جبل ( مسیری در آن حوالی ) تا نجف اشرف و از نجف تا تهران همراه خود برد. »

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آیا آیت الله واعظ طبسی در کاخ ملک آباد زندگی می کرد؟
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : یک شنبه 16 اسفند 1394
آیا آیت الله واعظ طبسی در کاخ ملک آباد زندگی می کرد؟
من نیز سخنان بسیاری در مورد آیت الله طبسی شنیده بودم و برخی از آنها حتی در باورم نیز جای گرفته بود. اما طی دو سال گذشته که به دلیل بیماری‌شان، چند نوبت به دیدارشان رفتم، مشاهده کردم همچنان در خانه‌ای زندگی می‌کنند که از زمان انقلاب هم در آن ساکن بودند.
مراسم ترحیم مرحوم آیت الله واعظ طبسی آیا آیت الله واعظ طبسی در کاخ ملک آباد زندگی می کرد؟
به این مطلب امتیاز دهید
73.3% 26.7%

به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، وزیر بهداشت دكتر سيد حسن قاضی زاده هاشمي، در كانال تلگرامي خود درباره آيت الله واعظ طبسي نوشت: در مورد هر شخصیتی، قضاوت‌های متفاوتی می‌شود. قضاوت من در مورد آیت‌الله واعظ طبسی، ره‌آورد آن چیزی است که شاهد بوده‌ام و صادقانه برایتان نقل می‌کنم.

 

 طی ۳۰ سال گذشته صرفا به آموزش، پژوهش و طبابت مشغول بوده‌ام. پست سیاسی نداشته‌ام، بلکه از سیاست گریزان بوده و هستم. لذا آنچه روایت می‌کنم، نه دفاع از قدرت، که پاسداشت اخلاق است.

 

من نیز سخنان بسیاری در مورد آیت الله طبسی شنیده بودم و برخی از آنها حتی در باورم نیز جای گرفته بود. اما طی دو سال گذشته که به دلیل بیماری‌شان، چند نوبت به دیدارشان رفتم، مشاهده کردم همچنان در خانه‌ای زندگی می‌کنند که از زمان انقلاب هم در آن ساکن بودند.

 

 خانه‌ای که در و دیوار و پنجره‌هایش فرتوت و روایتگر کهنسالی منزل بود. در این دیدارها روی همان مبل‌هایی نشستم که ۳۵ سال پیش، روی‌شان نشسته بودم. با خودم گفتم اگر این ساده زیستی نیست، پس چیست؟

 

 ای کاش صدا و سیما به این وجه از وظایفش نیز عمل می‌کرد و در مستندی، زوایای گوناگون زندگی بزرگان دینی ما، از جمله آیت الله طبسی را به تصویر می‌کشید تا مردم آگاه‌تر شوند. اینکه مسوولین نظام را صرفا در موقعیت رسمی و پر زرق و برق نشان دهیم، طبعا به معنی سانسور نمودن حقایق وجودی و ساده زیستی بسیاری از آنهاست؛ ظلمی بزرگ.

 

شاید مردم ندانند که جناب آقای طبسی طی 10 سال گذشته بسیار آزار دید. از آن رو که یکی از مخالفان جدی اتفاقات گوناگون سیاسی و اقتصادی آن سال‌ها بود و به واقع در حق ایشان ظلم شد.

 

 من با تمام وجود، سوء استفاده کنندگان از قدرت را دشمنان انقلاب، اسلام و مردم می‌دانم؛ اما با اطمینان شهادت می‌دهم که آیت الله طبسی این گونه نبوده و چنین زندگی نکرده است.

 

 ایشان البته دستگاه عظیم اقتصادی آستان قدس را تحت نظر داشت؛ اما هیچ گاه ندیدم جز رعایت حدود الهی، عملی انجام دهد. حتی گاهی صمیمی‌ترین دوستانش از این حد رعایت اخلاق و مرزهای عقیدتی متعجب می‌شدند، او اما هیچ‌گاه از آرمانش دست برنداشت. ایشان برای مراقبت از وقف و انجام وظیفه، بسیاری ناملایمات را به جان خرید که شاید خودشان از بازگو کردن آنها رضایت نداشته باشند.

 

 اشاره می‌کنم که آیت الله طبسی در دفاع از آیت الله هاشمی رفسنجانی با بسیاری از دوستان و حتی هم لباسی‌های قدیمی اختلاف نظر پیدا کرد، اما تا آخرین لحظه بر نظر خود ایستاد. خلاصه اینکه؛ آن چه از ایشان دیدم، پایبندی به عقاید، هم رنگ جماعت نشدن و به قول عوام، نان به نرخ روز نخوردن بود و بس.

 

 شاید بسیاری این سخنان را باور ‌نکنند؛ به دلیل پاره‌ای شنیده‌های نادرست که در مورد خیلی از بزرگان انقلاب گفته می‌شود. نظر افراد محترم است، اما حواس‌مان باشد که گمان نادرست راجع به افراد داشتن، فعل اخلاقی نیست. گو اینکه همه چیز، روزی در پیشگاه خدا روشن می‌شود.

 

 از خداوند قادر متعال می‌خواهم به همه ما بینشی عنایت کند که تنها بر اساس شنیده‌ها قضاوت نکنیم و چنان در مورد افراد سخن بگوییم و عمل نماییم؛ که به فرموده علی (ع) دوست داریم همانگونه درباره خودمان بگویند و عمل کنند تا در جهان دیگر، بار اعمال‌مان سبک و روح‌مان آرام باشد. ان‌شاءالله.

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آشنایی با «وزارت امنیت ملی» جمهوری آذربایجان
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394
 
نویسنده : اینتل - ساعت ۱۱:۱٠ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ٧ فروردین ،۱۳٩٢
 

دستگاه امنیتی و اطلاعاتی رسمی در جمهوری آذربایجان، «وزارت امنیت ملی» نام دارد که زیرمجموعه کابینه و تحت نظر رییس جمهور این کشور است. این نهاد، وظیفه گردآوری و بررسی اطلاعات پیرامون مسایل خارجی، افراد و شرکتها و موسسات، ضداطلاعات، و کشف جرایم را بر عهده دارد.

این وزارتخانه بر پایه تشکیلات دستگاه امنیتی شوروی سابق (KGB) در آبانماه سال 1370 بنیان نهاده شد. پس از فروپاشی شوروی، بسیاری از نیروهای متخصص این دستگاه از جمهوری آذربایجان خارج شدند و ادامه فعالیتهای آن توسط پرسنل آذری پی گرفته شد. با تغییر نام و پرسنل آن، عملاً وظایف محوله به آن نیز دستخوش تغییراتی شدند.

با استقلال جمهوری آذربایجان در سال 1370 وزارت امنیت ملی آذربایجان تأسیس شد. متخصصین سایر جماهیر شوروی آذربایجان را ترک کردند و این وزارتخانه مجبور شد از افراد بومی استفاده کند. در حالی که کمیته امنیت ملی سرگرم حفظ منافع شوروی بود وزارت امنیت ملی به جمع آوری اطلاعات و ضداطلاعات و مقابله با اقدامات خرابکارانه عوامل سایر سرویسهای امنیتی در آذربایجان مشغول شد.

وزارت امنیت ملی آذربایجان دارای روابط اطلاعاتی گسترده ای با سازمان اطلاعات و مأموریتهای ویژه اسراییل (موساد) و همچنین بسیاری از دستگاههای اطلاعاتی کشورهای غربی دارد.

دستگاه امنیتی آذربایجان، در شهرهای باکو، گنجه و نخجوان دارای مقرهای اصلی هستند؛ هر چند که مقر فرماندهی و ریاست آن در پایتخت (باکو) واقع شده است.

تاریخچه

تاریخچه دستگاه امنیتی آذربایجان را باید در سه بخش مورد بررسی قرار داد: دوران جمهوری دمکراتیک آذربایجان، دوران تسلط شوروی بر این سرزمین، و دوران استقلال آذربایجان.

ژنرال «صمدبیگ مهماندارف» ژنرال «علی آقا شیخلینسکی» و ژنرال «محمدبیگ سولکویچ» نقش بسزایی در شکل گیری ارتش ملی در دی ماه 1298 ایفا کردند. در سالهای نخستین، ارتش وظیفه امنیت کشور را بر عهده داشت و نهاد اطلاعاتی به عنوان زیرمجموعه آن در وزارت جنگ بودند که وظیفه گردآوری اطلاعات و عملیاتهای ضدتروریستی بر دوش آن بود. در واقع، این ریشه دستگاه کنونی اطلاعاتی آذربایجان بود.

رفته رفته شرایط کشور اقتضا کرد که دستگاه امنیتی جداگانه ای شکل بگیرد. در نخستین روزهای سال 1298 شمسی به دستور ژنرال ّصمدبیگ مهمانداروف» بخش اطلاعات و ضداطلاعات در داخل وزارت جنگ آذربایجان رسماً شکل گرفت.

امَا با این ساختار در دستگاه امنیتی، عملاً تمام توان این دستگاه بر اطلاعات نظامی معطوف می شد. این مسئله را وزیر جنگ در نامه خود به رییس کابینه آورده است که «مسئولیت اصلی ضداطلاعات نظامی مقابله با جاسوسی نظامی است. اما از آنجا که مقابله با بلشویسم مسئله اصلی کشور است، فقط دستگاه اطلاعات نظامی نمی تواند به آن رسیدگی کند».

در آبان 1391 الهام علی اف رییس جمهوری آذربایجان ب صدور فرمانی خواستار تغییر در اساسنامه وزارت امنیت ملی شد.

برخی از فعالیتها

وزارت امنیت ملی جمهوری آذربایجان، ادعا کرده است در سال 1387 جمعی از اعضای گروهک تروریستی القاعده را که در بمب گذاری در مسجد ابوبکر شرکت داشته اند دستگیر نموده است.

همچنین در زمستان سال 1387 روابط عمومی وزارت امنیت ملی آذربایجان اعلام کرد که «عبدالله مصیرخانف» از سران گروهکهای وهابی در آذربایجان ر دستگیر کرده است. وی قصد داشت در خط لوله نفت باکو-نووروسیسک بمب گذاری کند که موفق به انجام آن نشد.[متن خبر]

متأسفانه برخی از عوامل این دستگاه اطلاعاتی دولتی در آذربایجان دست به قاچاق مواد مخدر و حتی انسان در منطقه قفقاز می زنند. بر اساس گزارشی ه در اواسط سال 1391 منتشر شد چند تبعه آذربایجانی که از افسران وزارت امنیت ملی اذربایجان هستند در شهر تبریز دستگیر شدند. این افراد که در ÷وشش فعالیتهای هنری و شاعری در ایران رفت و آمد داشتند، در بازجویی های خود به ترانزیت مواد مخدر از سواحل خزر به روسیه و اروپا و با همکاری سرویس امنیتی آذربایجان و موساد اعتراف کرده اند و وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخی قاطع از اعدام این دو تبعه آذربایجان خبر داد.[منبع]

 

رؤسای دستگاه امنیتی جمهوری آذربایجان

  • شیخ زمانلی محمدباقر صالح (1298)
  • شیخ زمانلی نقی صالح (1298-1299)
  • پانکراتوف سمن آندریویچ (1299)
  • علی اف بابا علی اولداش (1299)
  • خان بوداگوف ایوب شیرین (1299-1300)
  • باقرف میرجعفر عباس (1300-1306)
  • رضایف نوروز کریم اوغلو (1306-1308)
  • باقرف میرجعفر عباس
  • فرینوفسکی میخائل پترویچ
  • اقربا الکسی سرگیوویچ
  • سومباتوف توپوریتزه یولیان داویدوویچ
  • رائووکامینسکی میخائل گریگوریویچ
  • یملیانوف استفان فئودورویچ
  • گوسکوف آناتولی میخائلوویچ
  • کوپیلوف فئودور ایوانویچ
  • کارداشوف الکساندر واسیلوچ
  • سویگون سمن کوزمیچ
  • علی اف حیدر علیرضا اوغلو
  • کراسیلنیکوف ویتالی سگرویچ
  • یوسف زاده ضیا محمداوغلو
  • گرلوسکی ایوان ایوانویچ
  • حسین اف واقف علی اوسط اوغلو
  • حسین اف الحسین پیرحسین اوغلو
  • طاهمازوف فخرالدین آیت اوغلو
  • عمران اف نریمان شامواوغلو
  • عباس اف نمیق رشیداوغلو
  • محموداف الدار احمداوغلو

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زنان روسپی ابزار جاسوسی سرویس امنیتی آذربایجان
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

زنان روسپی ابزار جاسوسی سرویس امنیتی آذربایجان

 
 
از جمله شگردهای شومی که سرویس امنیت آذربایجان از حضور زنان و دختران این کشور برای جاسوسی بهره می گیرد، برقراری ارتباط نزدیک زنان روسپی این کشور با اتباع کشورهای خارجی و به دام انداختن ایشان از طریق فیلمبرداری از ارتباطات ایشان است. ماموران سرویس امنیتی آذربایجان با استفاده از این روش دانشجویان و گردشگرانی را که برای تحصیل یا گردش به آن کشور رفته اند، وادار به اجرای دستورات خود و جاسوسی می کنند
به گزارش بولتن نیوز، پیش از این نیز تعدادی از سازمان های حقوق بشری در گزارش های خود از قاچاق زنان و دختران جمهوری آذربایجان برای بهره گیری جنسی توسط مقامات این کشور خبر داده بودند.

وضعیت قاچاق انسان در جمهوری آذربایجان به حدی وخیم است که وزارت امور خارجه امریکا نیز در سال 2011 در مورد اشتغال مقامات آذربایجان به قاچاق زنان و دختران هشدار داد.

 

سازمان های حقوق بشری بارها وزارت امور داخلی جمهوری آذربایجان را به حمایت از فحشا، استفاده از زنان روسپی برای به دام انداختن افراد و جاسوسی از این طریق متهم کرده اند.

به گزارش سایت faktxeber.com آذربایجان٬ مسئولان حقوق بشر در این کشور بارها نسبت به حمایت مقامات وزارت کشور جمهوری آذربایجان از مراکز فحشاء انتقاد کرده اند.

سیستم امنیتی آذربایجان با سرمشق قرار دادن الگوی كا.گ.ب سازمان جاسوسی شوروی سابق می خواهد نهایت استفاده و بهره برداری را از جنس زن ببرد.

در همین زمینه، گئورگي كاپوشين جاسوس با سابقه كا.گ.ب كه در سال 1988 به غرب پناهنده شده طي مصاحبه‌اي در لندن اعلام كرد: سازمان اطلاعاتي كا.گ.ب با برخورداري از حمايت و همكاري دويست هزار زن، كارایي نسبتاً موفقي در امر كسب اخبار و اطلاعات محرمانه در سراسر جهان دارد.

وی اضافه می کند: در اتحاد جماهير شوروي 8 مدرسه جاسوسي و 4 اردوگاه كا.گ.ب وجود داشت كه از مرز مغولستان تا كرانه درياي بالتيك و درياي سياه پراكنده بود. در اين مراكز جاسوسان و جاسوسه‌ها، انواع روش هاي جاسوسي را براي خدمت در حوزه‌هاي مأموريت خود فرا مي‌گرفتند.

بنا بر این گزارش، امروز نیز سرویس امنیتی آذربایجان، MTN، بدون توجه به سرنوشت شهروندان و اتباع آذری، از هر روشی برای پیشبرد مقاصد شوم خاندان علی اف و رژیم صهیونیستی استفاده می کند.

مامورین سرویس امنیتی آذربایجان با نزدیک شدن به مترددین به جمهوری اسلامی ایران، از ایشان می خواهند در ازاء دریافت مبلغی پول، نسبت به جمع آوری اخبار و اطلاعات، عکسبرداری و فیلمبرداری از اماکن حساس و ... یا به عبارتی جاسوسی اقدام نمایند.

در صورتی که شهروندان آذری از قبول درخواست مامورین MTN خودداری نمایند ماموران MTN ایشان را با شیوه های مختلف تهدید نموده و وادار به اجرای دستورات غیر قانونی خود می کنند.

مروری بر عملکرد ایشان روشن می کند که این سرویس ها برای پیشبرد اهداف شوم خود از هیچ توطئه ای فروگذار نکرده و استفاده ابزاری از هنرمندان، علما، زنان و کودکان برای جاسوسی و کسب اخبار، از شگردهای این سرویس ها است. چنانکه سابقا سرویس کا.گ.ب نیز از همین روش برای جاسوسی و پیشبرد مقاصد خود بهره می جسته است.

از جمله شگردهای شومی که سرویس امنیت آذربایجان از حضور زنان و دختران این کشور برای جاسوسی بهره می گیرد، برقراری ارتباط نزدیک زنان روسپی این کشور با اتباع کشورهای خارجی و به دام انداختن ایشان از طریق فیلمبرداری از ارتباطات ایشان است. ماموران سرویس امنیتی آذربایجان با استفاده از این روش دانشجویان و گردشگرانی را که برای تحصیل یا گردش به آن کشور رفته اند، وادار به اجرای دستورات خود و جاسوسی می کنند.

ارسال شده در تاریخ پنج شنبه, شهریور ۳۰ام, ۱۳۹۱
(+1 rating, 2 votes)
هرازنیوز در تلگرام

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عربستان
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

عربستان سعودی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
«عربستان» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای دیگر استفاده‌ها، عربستان (ابهام‌زدایی) را ببینید.

مختصات: ۲۴°۳۹′ شمالی ۴۶°۴۶′ شرقی

عربستان سعودی
المملکة العربیة السعودیة
سعودی
عربستان
   
شعار ملیلا اله الا الله، محمّد رسول‌الله
سرود ملیزندگانی پادشاه دراز باد
پایتخت
(و بزرگترین شهر)
ریاض
۴°۳۹′ شمالی ۴۶°۴۶′ شرقی
زبان رسمی عربی
نوع حکومت سلطنت مطلقه
نام حاکمان 
پادشاه
ولیعهد
ولی ولیعهد

سلمان بن عبدالعزیز
محمد بن نایف آل سعود
محمد بن سلمان آل سعود 
موارد منجر به تشکیل
از بریتانیا
۵ اوت ۱۹۶۰
مساحت
 -  مساحت ۲٬۱۴۹٬۶۹۰کیلومتر مربع (۱۳ام)
 -  آب‌ها (٪) جزئی
جمعیت
 -  سرشماری ۳۰٬۷۷۰٬۳۷۵[۱] نفر 
(۴۱ام)
 -  تراکم جمعیت ۱۱‎/km۲‏ (۲۱۶ام)
تولید ناخالص داخلی (تخمین ۲۰۱۵)  
 -  مجموع ۶۴۸٬۹۷۱ میلیارد دلار (تخمین) 
 -  سرانه ۵۳٬۱۴۹ دلار 
شاخص توسعه انسانی (۲۰۱۳) ۰٬۸۳۶ (۳۴ام)
واحد پول ریال سعودی (SAR)
منطقه زمانی AST
 -  تابستانی (DST) DST (ساعت جهانی)
دامنه اینترنتی sa.
پیش‌شماره تلفنی +۹۶۶

عربستان با نام رسمی پادشاهی عربستان سعودی[۲] (به عربی: المملکة العربیة السعودیة) بزرگترین کشور در باختر آسیاست. این کشور که بخش عمدهٔ شبه جزیرهٔ عربستان را در بر گرفته‌است، از شمال با عراق، اردن و کویت، از سوی خاور با امارات متحدهٔ عربی، قطر و خلیج فارس، از جنوب خاوری با عمان، از سوی جنوب با یمن و از سوی باختر با دریای سرخ هم‌مرز است. جایگاه‌های مهم دینی مسلمانان هم‌چون کعبه، قبرستان بقیع، مسجد پیامبر و آرامگاه پیامبر اسلام در این کشور جای دارد.

عربستان سعودی با ۲٫۱۴۹ میلیون کیلومتر مساحت بزرگترین کشور غرب آسیا و دومین کشور وسیع عرب‌نشین پس از الجزایر است. این کشور بیش از ۲۷ میلیون نفر جمعیت دارد که فقط ۱۶ میلیون آن‌ها شهروند این کشور و بقیه از اتباع خارجی هستند.

پادشاهی عربستان سعودی در سال ۱۹۳۲ توسط ملک عبدالعزیز بن سعود پایه‌گذاری شد. هرچند که جنگ‌ها و کشمکش‌هایی که به تشکیل عربستان منجر شد در سال ۱۹۰۲ با تصرف ریاض، خانهٔ ابا و اجدادی آل سعود، توسط ملک عبدالعزیز آغاز گردید. عربستان سعودی یک سلطنت مطلقه است. عربستان خود را کشوری اسلامی معرفی می‌کند و به شدت تحت تأثیر وهابیت است. عربستان سعودی کشور محل تولد اسلام است.

عربستان سعودی از بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان نفت دنیا است. این کشور در حدود یک پنجم کل ذخایر نفتی اثبات شده جهان را در خودجای داده است که این ذخایر به شکل عمده‌ای در استان شرقی متمرکز شده‌اند. نفت ۹۵٪ از صادرات و ۷۰٪ درآمد دولت را تشکیل می‌دهد. هر چند اخیراً صادرات غیرنفتی افزایش یافته‌اند. ثروت نفت باعث تبدیل این کشور سلطنتی بیابانی به یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا شده است. درآمدهای گسترده نفتی سبب مدرنیزه شدن سریع کشور و ایجاد دولت رفاه شده است. عربستان همچنین دارای ششمین ذخایر گاز طبیعی بزرگ جهان است.

عربستان سعودی تنها کشور در جهان است که رانندگی زنان را ممنوع کرده است.

محتویات

تاریخچه

دوران باستان

در هزار سال یکم پیش از میلاد – فرمانروایی منائیان در بخش عسیر و در جنوب حجاز در درازای کرانهٔ دریای سرخ برقرار شده بود. در سدهٔ یکم پیش از میلاد، منائیان از مرکز تجارت خود در ددان (الاولی) دست کشیدند.[نیازمند منبع] منائیان یک مرکز تجاری در بخش شمال مدائن ایجاد نمودند. در بخش خاوری، کشور دیلمون جای داشت که به ظاهر یک مرکز سیاسی – فرهنگی واقع در کرانهٔ خلیج فارس بود.[نیازمند منبع] برخی این محل را همان جزیره بحرین دانسته‌اند. اگرچه بخش‌هایی از سرزمین اصلی نیز بخشی آن بوده‌است و با زمین‌های درونی که اکنون پادشاهی سعودی نامیده می‌شود، روابط بازرگانی داشته‌است.[نیازمند منبع]

اسکندر مقدونی پیش از مرگ ناگهانی خود در سال ۳۲۳ (پیش از میلاد)، قصد داشت شبه جزیره عرب را تصرف نماید و بعد از مدتی فرمانروایان بطالسه مصر تا حدودی بر ینبع چیره شدند.[نیازمند منبع] ولی نبطیان از چیرگی آنها جلوگیری کردند. سپس این سرزمین در معرض جنگ‌های چیره‌جویانهٔ حبشی‌ها و ایرانیان قرار گرفت.[نیازمند منبع] در سدهٔ پنجم پس از میلاد، مکه از نظر اهمیت جایگزین شهر پترا در دورهٔ نبطیان شده بود.

پیش از اسلام

عرب‌ها، پیش از اسلام زندگی بدوی و نخستین داشتند و قبیله‌های عرب که برای امرار معاش به چوپانی وابسته بودند، در جستجوی آب و چراگاه از جایی به جایی کوچ می‌کردند. کمبود آب و چراگاه باعث بروز رقابت و در پایان جنگ و درگیری بین قبیله‌ها می‌گردید. بر اساس گفتهٔ قرآن، این سرزمین از زمان ساخته شدن خانهٔ خدا به دست ابراهیم، مورد توجه خداپرستان بوده‌است.[نیازمند منبع] در دوران بت‌پرستی نیز بت‌های بزرگی در آن نگهداری می‌شده‌است. با ظهور محمد، شبه جزیرهٔ عرب مرکز پایه‌گذاری تمدن بزرگ اسلامی شد. در زمان زندگی محمد، نخستین نظام سیاسی و اجتماعی پیشرفته برقرار شد. دین اسلام در زمان زندگانی او تقریباً در همهٔ شبه جزیرهٔ عرب رواج یافت. پس از مرگ محمد، خلافت توسط ابوبکر، عمر، عثمان و علی ادامه یافت. در این زمان، حکومتی همراه با قانون‌ها و مقررات بوجود آمده بود که رونق آن در سراسر جهان شهرت یافت.[نیازمند منبع]

پادشاهی سعودی

حکومت پادشاهی سعودی در سال ۱۷۵۰ (میلادی) به وسیله محمد بن سعود پایه‌ریزی شد. پس از وی عبدالعزیز بن سعود با پشتیبانی شیخ محمد بن عبدالوهاب، شهر ریاض را به تصرف درآورد. در زمان عبدالعزیز، عسیر، تهامه، حجاز، عمان، احساء، قطیف، زیاره، بحرین، وادی الدّواسر، خرج، محمل، وشم، سُدَیر، قصیم، شمّر، مجمعه، منیح، بیشه، رنیّه و ترابه تحت تصرف وهابیان درآمد. سعود بن عبدالعزیز کشورگشایی‌های وهابیان را در شبه جزیره تا خلیج فارس ادامه داد. در زمان ابراهیم بن سعود، عربستان از مصر شکست خورد و طوسون پاشا، فرمانده سپاه مصر، مکّه را فتح کرد امّا نتوانست در مدینه پیشروی کند و به قاهره بازگشت. پس از طوسون پاشا، برادرش، ابراهیم پاشا، نجد را گرفت و خود را به درعیّه رسانده؛ پایتخت آل سعود را به محاصره درآورد و مقاومت وهابیان را بار دیگر در هم شکست. دوران فرمانروایی عبدالله بن سعود، اوج نفوذ فرهنگ اروپا در عربستان بود تا این که عبدالله بن سعود، شکست خورده، به دستور ابراهیم پاشا، محکوم به اعدام شد.[نیازمند منبع]

نخستین تلاش در زمینهٔ برپایی دوبارهٔ فرمانروایی آل سعود توسط مشاری بن سعود بود. پس از وی ترکی بن عبدالله، ریاض را اشغال کرد. فیصل بن ترکی ایجاد فرمانروایی دوم آل سعود را اعلام نمود. خالد بن سعود به فرمانروایی نجد منصوب شد اما عرب‌ها بر وی شوریده، او را از ریاض بیرون کردند. در دوران فرمانروایی عبدالله بن ثنیان، مصر ارتش خود را از عربستان فراخواند. عبدالله بن فیصل با همدستی قبیلهٔ عجمان و سعود، به بخش احساء حمله کرد. سعود بن فیصل، قطیف را دوباره به سرزمین‌های سعودی افزود. عبدالرحمن بن فیصل به درگیری با فرمانروایی آل رشید پرداخت و سرانجام از آن‌ها شکست خورد و فرمان‌روایی دوم سعودی نیز از بین رفت.

فرمانروایی سوم سعودی را عبدالعزیز بن عبدالرحمن بنیان نهاد. پس از مرگ عبدالعزیز، سه پسر دیگرش با نام‌های ملک فیصل و ملک خالد و ملک عبدالله در چند دوره به پادشاهی رسیدند. با مرگ خالد، برادرش فهد، به طور رسمی پادشاه عربستان شد و لقب خادم الحرمین الشریفین را برای خود برگزید. وی برای گسترش آیین وهابیت کوشش بسیار نمود و روابط و مناسبات سیاسی با باختر ایجاد کرد.[نیازمند منبع] با مرگ فهد، برادرش عبدالله بن عبدالعزیز به پادشاهی عربستان رسید، عبدالله در ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۵ میلادی درگذشت و برادر و ولیعهد وی سلمان بن عبدالعزیز به پادشاهی رسید.

جغرافیا

 
نقشه متعلق به شرکت ملی نفت عربستان ۱۹۵۲

کشور عربستان سعودی در خاورمیانه و هم‌مرز با خلیج فارس و دریای سرخ است. در جنوب این کشور، یمن جای دارد. این کشور هم‌چنین با عراق، اردن، کویت، عمان، قطر، امارات متحدهٔ عربی مرز یکسان دارد و از طریق پل به بحرین وصل است. آب و هوای این سرزمین، گرم و خشک است. تفاوت دمای شب و روز زیاد است. بیشتر زمین‌های آن را بیابان‌های ماسه‌ای تشکیل می‌دهد.

عربستان کشوری آسیایی است و در منطقه استراتژیک خاورمیانه قرار دارد و بزرگترین کشور این منطقه می‌باشد. مساحت این کشور بخش بزرگی از شبه جزیره عربستان یعنی حدود ۸۵ درصد این شبه جزیره را تشکیل می‌دهد. از غرب و شرق به دریای سرخ و خلیج‌فارس مرتبط است و همین دسترسی به آب‌های آزاد این امکان را برای این کشور به وجود آورده تا از دو سوی آن برای حمل‌ونقل‌های دریایی و واردات و صادرات استفاده شود. مرز دریایی این کشور را حدود ۲۶۴۰ کیلومتر برآورد کرده‌اند که بیشترین مرز آبی کشورهای منطقه است.[۳]

عربستان‌سعودی ۲ میلیون و ۲۴۰ هزار کیلومترمربع برابر با ۸۶۴ هزارو ۸۶۹ مایل مربع وسعت دارد. این وسعت تقریباً یک و سه دهم برابر ایران، سه برابر فرانسه و چهار برابر عراق است لیکن حدود ۷۵ درصد از این وسعت را بیابانهای خشک و بی آب و علف پوشانده‌اند. سه صحرای بزرگ «نفود»، «دهنا» و «ربع‌الخالی» مهمترین کویرهای عربستان هستند. عربستان از نظر هندسی بیشتر به شکل یک مستطیل طولانی است به گونه‌ای که طولانی‌ترین قطر طولی این کشور که از خلیج عقبه شروع و تا بندر جده امتداد می‌یابد، ۲۲۶۰ کیلومتر است و قطر دیگر آن که عرضی است از بندر ظهران در کنار خلیج‌فارس در شرق شروع و تا بندر جده در کنار دریای سرخ ادامه دارد ۱۲۶۰ کیلومتر می‌باشد.[۴] ربع الخالی که یک‌چهارم گستره شبه جزیرهٔ عرب را تشکیل می‌دهد، خالی از مردم است. بلندترین نقطهٔ عربستان سعودی کوه سوداء با سه هزار و پانصد و پنجاه متر بلندی است.

جغرافیدانان، عربستان را به طور کلی به چهار منطقه و سه ناحیه تقسیم می‌کنند. ارتفاعات غربی که از خلیج عقبه آغاز و به حجاز و عسیر در جنوب پایان می‌یابد. منطقه نجد که در مرکز شبه‌جزیره عربستان است، منطقه احساء که در سواحل جنوبی خلیج‌فارس قرار دارد و در نهایت منطقه کویری و بیابانی که منطقه قابل توجهی از مساحت این کشور را پوشانده است. اما سه ناحیه عربستان را «تهامه» و «نجد» و «حجاز» نامیده‌اند که تهامه از سواحل دریای سرخ تا سرزمین نجران است. ناحیه نجد شامل منطقه وسیعی در مرکزیت عربستان است و کانون شکل‌گیری فرقه وهابیت و دولت سعودی است و سرانجام ناحیه حجاز که از شمال غربی آغاز و تا جنوب غربی کشور امتداد دارد و شهرهای مقدس مکه و مدینه و نیز بندر استراتژیک جده را در بر گرفته است.[۵]

آب و هوا

عربستان سعودی دارای آب و هوای گرم و خشک صحرایی است. دمای هوا در روزهای تابستان بطور متوسط ۴۵ درجه و در شب با اختلاف دمای زیاد نسبت به روز است. در بعضی مناطق کوهستانی حاشیه دریای سرخ و استان اصیر آب و هوا در ۸ ماه از سال نسبتاً مناسب است اما سرما بندرت به زیر صفر درجه می‌رسد.[۶]

منابع طبیعی

این کشور از نظر منابع طبیعی چون طلا و مس، نفت، گاز و آهن غنی است. هر چند از نظر جنگل و مناطق جنگلی، کشتزار دایمی و زراعت با فقر روبه‌روست. مخاطرات طبیعی چون طوفان‌های شن بسیار روی می‌دهد. بیشتر گیاهان در واحه‌ها می‌رویند. شتر در زندگی سنتی عربستان نقش مهمی بازی می‌کند. جانوران اهلی از جمله شتر، گوسفند و بز بیش از دیگر جانوران دیده می‌شوند. روباه، خرگوش، موش صحرایی، جوجه‌تیغی، عقاب، کرکس و جغد در عربستان دیده می‌شوند اما نسل شترمرغ و شیر آفریقایی در آن جا از بین رفته‌است. فلامینگو، پلیکان، حواصیل و پرندگان آبزی در بخش‌های ساحلی عربستان باشنده هستند. مارهای کشندهٔ بیابانی از جمله مار کبری و افعی شاخدار در بعضی بخش‌ها فراوانند.

در کشور عربستان هیچ رودخانه‌ای وجود ندارد و مردم برای استفاده از ذخایر باید به حفر چاه اقدام کنند. طایف که در ۱۲۰ کیلومتری مکه قرار گرفته است، تبوک که در غرب عربستان است، قصیم که در مرکز و در بین راه مدینه به ریاض واقع است، ابهاء که در منطقه خوش آب و هوا و در مرز یمن است و احساء در منطقه شرقیه مهمترین مراکز تولیدات محصولات کشاورزی در عربستان هستند.[۷]

عربستان‌سعودی با بالغ بر ۲۶ میلیارد بشکه نفت، بیش از ۱۴ ذخایر این ماده حیاتی را در خود جای داده است. این رقم معادل ۳۳ درصد کل ذخایر کشورهای دیگر عضو اوپک می‌باشد. نخستین امتیاز اکتشاف نفت عربستان در سال ۱۹۳۳ میلادی به شرکت استاندارد اویل کالیفرنیا واگذار شد. در سال ۱۹۴۸ شرکت نفتی آرامکو متشکل از شرکتهای تگزاکو، استاندارد اویل نیوجرسی و موبیل تشکیل شد. لیکن در سال ۱۹۷۵ نفت عربستان ملی شد ولی آرامکو همچنان در عربستان به عنوان یک مشاور قوی ماندگار شد و حتی در امور دیگر اقتصادی عربستان و حتی برنامه‌های اجتماعی این دولت دخالت می‌کرد[۸]

معادن عربستان اکثراً در کوه‌های حجاز و منطقه عسیر و ناحیه نجد واقع شده است. دو شهر صنعتی ینبوع در ساحل دریای سرخ و جبیل در ساحل خلیج فارس به این هدف احداث شده‌اند که وضعیت منابع و معادن عربستان را ساماندهی کنند.[۹]

تقسیمات کشوری

کشور عربستان سعودی متشکل از ۱۳ استان می‌باشد:

شهرها

اقتصاد

 
رشد جمعیت عربستان سعودی میان سال‌های ۲۰۰۳–۱۹۶۱.

اقتصاد عربستان سعودی، موفق و مبتنی بر نفت است.[نیازمند منبع] تفاوت اصلی اقتصاد عربستان سعودی با کشورهایی همچون ایران، در «ذخایر امنی» است که در اختیار دارد و به راحتی می‌تواند آنها را به پول نقد تبدیل کند.[۱۰] دولت بر فعالیت‌های عمدهٔ اقتصادی کنترل دقیق دارد. حدود ۳۵ درصد محصولات عمدهٔ داخلی به بخش خصوصی تعلق دارد. حدود ۹ میلیون کارگر مهاجر در عربستان سعودی مشغول به کارند.[۱۱]

کاهش شدید قیمت نفت در سال ۱۹۹۸ (میلادی) ضربهٔ شدیدی بر اقتصاد عربستان سعودی زده بود که سبب شد محصولات عمدهٔ داخلی به میزان ۱۱ درصد کاهش یابد و کمبود بودجه به ۳/۱۲ میلیارد دلار برسد.[نیازمند منبع] در سال ۱۹۹۹ (میلادی) به دلیل قیمت کم نفت، دولت برنامه‌هایی را برای کاهش هزینه آگهی کرد و بخش بیش‌تری را از اقتصاد به بخش خصوصی سپرد. کمبود آب و رشد سریع جمعیت، تلاش‌های دولت را برای خوداتکایی در زمینهٔ کشاورزی محدود کرده‌است. عربستان سعودی با تورم ۵/۱ درصدی کم‌ترین میزان تورم در خاورمیانه را داراست. عربستان سعودی در تولید نفت خام، پالایش نفت، پتروشیمی، سیمان، فولاد، کود شیمیایی و پلاستیک، صنعت موفقی داشته‌است.

بیش‌ترین محصولات کشاورزی عربستان عبارت‌اند از گندم، جو، گوجه فرنگی، هندوانه، خرما، لیمو، تخم مرغ و شیر.

عربستان سعودی از بزرگ‌ترین قطب‌های گردشگری دینی است. به دلیل واقع شدن کعبه در این کشور، بسیاری از مسلمانان جهان، به عربستان سفر می‌کنند. عمده‌ترین بازارهای جهانگردی عربستان، اندونزی، مصر، ایران و پاکستان است.

واحد پول این کشور ریال سعودی است. هر دلار آمریکا برابر با ۳٫۷۵ ریال عربستان است؛ که تقریباً با دلار ۳۰۰۰۰ریال هر ریال سعودی حدوداً معادل ۸۰۰۰ ریال ایران می‌باشد.

سطح فزاینده بی‌کاری شهروندان عربستان (حدود ۳۲ درصد) می‌تواند چالش جدی را برای سازگار شدن اقلیت‌ها با جامعه به وجود آورد. به ویژه گسترش سیاسی بسیار فرتوت و کند این کشور، در حالی که در کشورهایی چون قطر و بحرین، روند رو به رشدی داشته، از سطح انتظارات مردم عربستان عقب است.[۱۲]

سیاست

از سال ۱۹۳۲ (میلادی) که پادشاهی سعودی بنیان نهاده شد، این کشور پادشاهی مطلقه داشته‌است. در این کشور حزب سیاسی، پارلمان و انتخابات وجود ندارد. دین از قدرتمندترین نهادهای جامعه‌است و نظام دادرسی وابسته به دولت و نیروی انتظامی (شرطه) آن کشور موظف به اجرای قانون‌های امر به معروف و نهی از منکر هستند. خانوادهٔ پادشاهی خواستار سلطهٔ کامل سیاسی بر عربستان سعودی بوده‌اند. هم‌اکنون نیز قدرت در پادشاهی سعودی در دست کبارالعلما و پادشاه متمرکز است.

عربستان سعودی به لحاظ نوع کنترل سیستم اجرایی، یک سرزمین مستقل به شمار می‌آید. این کشور از ۱۳ ایالت یا استان درست شده که در رأس هرکدام از آن‌ها، یکی از شاه‌زادگان سعودی فرمان می‌راند که از اختیارات کامل برخوردار است. در عربستان سعودی در رأس حکومت مرکزی، پادشاه قرار دارد که ریاست قوهٔ مجریه، به عنوان اصلی‌ترین قوهٔ کشور، در دست اوست. میزان کنترل حکومت مرکزی بر همهٔ سرزمین عربستان سعودی به دلیل حضور شاه‌زادگان سعودی در امیری استان‌ها، یکسان است. در این کشور از فعالیت سیاسی مخالفان به شدت جلوگیری می‌شود. مطبوعات در این کشور به طور کامل زیر نظر دولت است و آنان در حقیقت، بازگوکنندهٔ خط فکری و سیاست حاکم بر کشور هستند و خط مشی دولت را تبلیغ می‌کنند. در رأس نظام سیاسی، خاندان شاهی قرار دارد که جایگاه آن از سال [۱۹۳۲ (میلادی)] با به قدرت رسیدن «ملک فیصل» در نظام جهانی برجسته شد.

عربستان سعودی برای بازسازی لبنان در سال ۱۹۹۰ (میلادی)، ۱۰۰ میلیون دلار کمک اقتصادی نموده‌است. هم‌چنین از سال ۱۹۹۳ (میلادی)، ۲۰۸ میلیون دلار را برای کمک به مسلمانان فلسطین اختصاص داده‌است.

فرمانروایی

نوع فرمانروایی در این کشور به صورت پادشاهی در دست خاندان آل سعود است. پادشاه باید برای بیش‌تر تصمیم‌هایی که می‌گیرد، تأیید علما و رهبران دینی کشور را داشته باشد. پادشاه مسؤول پاسداری و نگاهبانی از مسجدالحرام در مکه و مسجد النبی در مدینه (نام‌ور به حرمین شریفین) است.

در پادشاهی سعودی بزرگان و آموزگاران پایه نخست دین اسلام، همواره نقش مهمی در کشور بازی کرده‌اند و قدرت سیاسی بی‌پایانی دارند. بزرگان عربستان سعودی دربرگیرندهٔ دانشمندان دینی، قضات، وکلا، مدرسان، و پیش‌نمازان هستند. در عربستان سعودی، شورای علمای اعظم قدرت عزل و نصب پادشاه را دارند. این گروه به صورت هفتگی با شاه دیدار می‌کنند. در بسیاری از موارد حکومتی، شاه با علما مشورت می‌کند. بیشتر بزرگان عربستان سعودی به خاندان بزرگ الشیخ وابسته هستند که از نوادگان محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار فرقهٔ وهابیت می‌باشند. این بزرگان، با خانوادهٔ شاهی پیوند نزدیکی دارند.

سیاست خارجی

دولت عربستان جزو کشورهای عدم تعهد (نم) است اما عملاً در طول نیم قرن گذشته متحد جهان سرمایه داری و آمریکا بوده است. اما در جنگ ایران و عراق به ناچار جانب صدام را گرفت و ۲۵ میلیارد دلار کمک در اختیار صدام قرار داد اما حمله صدام به کویت را محکوم و جزو ائتلاف آمریکابرای اخراج عراق از کویت شد. در جنگ خلیج فارس اما جانب احتیاط را گرفت و از سرنگونی صدام که فضا را برای به قدرت رسیدن شیعیان هموار می‌کرد حمایت نکرد.[۱۳]

دفاع از عربستان و شبه جزیره عربی و دفاع از عرب و روابط حسن همسایگی از اصول سیاست خارجی عربستان است. در سال ۱۳۴۹ ه. ق وزارت خارجه پایه‌گذاری شد در آن سال ۹ نمایندگی بیگانه در عربستان وجود داشت. اکنون ۱۵۷ نمایندگی و سفارتخانه وجود دارد که ۹۸ سفارت در ریاض و۵۹ کنسولگری در ریاض و جده و ظهران وجود دارد.[۱۴][۱۵]

در سال ۱۳۴۸ ه. ق، اولین سفارت عربستان در خارج در قاهره، بازگشایی شد و تا سال ۱۳۵۴ ه. ق / ۱۹۳۶م، به ۵ سفارتخانه و تا سال ۱۹۵۱م به ۱۸ سفارت افزایش یافت تا اکنون که بیشتر از ۷۷ سفارت و۱۳ کنسولگری وسه مکتب تجاری وجود دارد.[۱۴][۱۵]

.کنسولگری[۱۶]

منبع: ویکی پدیاعربی و انگلیسی [۲]

خاندان آل‌سعود

دودمان آل‌سعود که قدرت را از سال ۱۹۳۲ میلادی، در دست دارد، نام کشور را منصوب به نام قبیله خود کرده‌است.[۱۷]

دولت اول سعودی که همزمان با گسترش اندیشه محمدبن عبدالوهاب در شبه جزیره عربستان بود از سال ۱۱۳۹ تا ۱۲۲۹ هجری قمری و دولت دوم از سال ۱۲۳۵ تا ۱۳۰۹ هجری قمری به طول انجامید و دولت سوم نیز از سال ۱۳۱۹ شروع شده و تاکنون ادامه دارد. عبدالعزیزبن عبدالرحمن پدر شاهان و شاهزادگان کنونی عربستان در سال ۱۲۹۷ هجری قمری متولد شد. زمانه تولد و رشد عبدالعزیز مصادف با بروز جنگ‌های داخلی و کشت و کشتار در این کشور بود. وی پس از رسیدن به دوران جوانی به فکر ساماندهی و اتحاد کشور افتاد و توانست با جنگاوری در سال ۱۳۱۹ شهر ریاض را که در تصرف آل رشید بود باز ستاند. در سال ۱۳۳۰ نیز اسکان اعراب صحراگرد و تأسیس گروه‌های رزمی عشیره‌ای را آغاز کرد وی سرانجام پس از تسخیر همه مناطق عربستان در سال ۱۳۵۱ هجری نام کشور حجاز را به المملکة العربیة السعودیة تغییر داد و خود را پادشاه نامید. وی پس از نیم قرن جنگ و کشمکش بر سر قدرت و مدیریت کشور در سال ۱۳۷۳ هجری قمری درگذشت و فرزندش سعود جانشین او شد. پس از سعود فیصل و بعد خالد و فهد و سپس ملک عبداللّٰه و اکنون سلمان بن عبدالعزیز در عربستان حاکم است. در عربستان شاهان بر اساس قانون اساسی حاکم مطلق هستند و همه امورکشوری ولشکری‌زیرنظر مستقیم آنان است. خانواده سلطنتی و شاهزادگان نیز که اکنون تعداد آنان را تا ۲۰ هزار هم نوشته‌اند در دستگاه حکومت از جایگاه رفیعی برخوردار هستند.[۱۸]

در عربستان سعودی ۷ هزار عضو از دودمان سلطنتی آل‌سعود، به تمامی کشور و بیش از ۲۵ میلیون ساکن آن حکم‌رانی می‌کنند. این گروه علاوه بر در دست‌داشتن تمامی امور حساس کشور، ثروت‌های نجومی حاصل از فروش نفت و گاز و تمامی امور کشور را بدون حضور هر گونه نهاد انتخابی و یا نظارت مردمی در اختیار خود گرفته‌اند.[۱۷]

فرهنگ

جامعه عربستان بر پایه روابط قبیله‌ای استوار است. وجود تعصب و علقه نیرومند قبیله‌ای به علاوه مذهب، شکل دهنده کلی فرهنگ جامعه می‌باشد. با این که دین اسلام در این سرزمین ظهور نمود و مدت زمانی این سرزمین مرکزیت جهان اسلام را به عهده داشت، اما از آنجا که در سرزمین فوق قبیله‌های زیادی زندگی می‌کنند و هر کدام آداب و رسوم خاص خود را به عنوان یک میراث نگهداری می‌کنند.[۱۹]

امروزه سه جناح عمده در داخل آل سعود وجود دارد که هریک درصدد قبضه کردن قدرت است. گروه اول خاندان فهد است که از دهه، به صورت گروه غالب در خانواده سعودی بوده است و از نایف بن عبدالعزیز، سلطان بن عبدالعزیز، سلمان بن عبدالعزیز و. . . تشکیل شده و همگی از یک مادر بوده و به قبیله سدید وابسته‌اند. گروه دوم که ملک عبدالله از آن خانئتم در حال حاضر پادشاه عربستان است، از مادر دیگری هستند که به قبیله شمر وابسته‌اند. سعود بن فیصل، وزیر امور خارجه نیز از این گروه است. گروه سوم، فرزندان فیصل هستند که فاقد تشکیلات گروهی هستند و افرادی چون خالد بن فیصل و ترکی فیصل به آن تعلق دارند.[۲۰]

نظام حقوقی عربستان سعودی برگرفته از فقه حنبلی یکی از مذاهب اسلامی است. بر اساس احکام دین اسلام، مردان در صورت تمایل مجاز به ازدواج با حداکثر چهار زن هستند. مجازات زنای محصنه در کشور سعودی، سنگسار است.[نیازمند منبع] مجازات قتل عمد، قاچاق مواد مخدر، عمل لواط و سرقت مسلحانه، در کشور عربستان سعودی اعدام است. بر اساس رویه معمول در عربستان سعودی، محکومان به اعدام را معمولاً گردن می‌زنند. اما در برخی موارد نیز محکومین به اعدام، تیرباران می‌شوند.[۲۱] در برخی موارد مرتبط با جرایم سنگین، جسد محکومین پس از گردن‌زده‌شدن برای عبرت به صلیب کشیده می‌شود.[۲۲]

مطابق سنت رایج در عربستان سعودی، در مراسم عروسی و میهمانی‌ها، محل میهمانان زن و مرد از هم جُداست.[۲۳]

وضع زنان

تاکنون قانونی برای «تعیین حداقل سن ازدواج» در عربستان سعودی وضع نشده است. برخی از روحانیون تندروی سعودی با قانونی‌شدن «تعیین حداقل سن ازدواج» مخالفت می‌کنند، اما با این وجود تأکید دارند که بر اساس قوانین اسلامی، عروس باید در هنگام ازدواج به بلوغ جنسی رسیده باشد.[۲۴]

رانندگی زنان در عربستان سعودی ممنوع است و با وجود برخی تلاش‌های انجام شده برای برداشتن این ممنوعیت، به دلیل مخالفت مقام‌های دینی این کشور، این تلاش‌ها به نتیجه نرسیده است.

در ۲۴ اوت ۲۰۰۶ (میلادی) طرح یکی از نمایندگان مجلس مشورتی عربستان سعودی در مورد دادن حق رانندگی به زنان این کشور رد شد. رئیس مجلس این کشور در این مورد گفت: موضوع رانندگی زنان بر اساس فتوای مقامات مذهبی کشور ممنوع است و مجلس حق دخالت در این مورد را ندارد. آل زلفه، نماینده‌ای که موضوع لزوم دادن حق رانندگی به زنان را مطرح کرده بود، می‌گوید: چنانچه زنان حق رانندگی داشته باشند، مجبور به به‌کارگیری مردان بی‌گانه به عنوان راننده نیستند و این مسئله افزون بر حل مشکلات اجتماعی، به اقتصاد خانواده نیز کمک می‌کند.

در سال ۱۹۹۰ (میلادی)، چهار زن آلمانی‌الاصل مقیم سعودی، با نادیده گرفتن این ممنوعیت، اقدام به رانندگی در سطح شهر ریاض کردند که بلافاصله توسط پلیس دستگیر شدند. روزنامه‌های محلی نوشتهٔ توهین آمیزی علیه آنان پخش کردند و خواستار اخراج آن‌ها از شهر شدند.

بزرگان عربستان سعودی نیز بر حرام بودن رانندگی زنان به دلیل ایجاد فساد و آسیب رساندن به عفت، پا فشاری کردند.[۲۵]

از سوی دیگر، سازمان رانندگی عربستان آگاهی داد که علت ممنوعیت رانندگی زنان این است که زنان اگر روبند را نگه دارند، به سختی می‌توانند رانندگی کنند و این احتمال تصادفات را افزایش خواهد داد.

دولت عربستان سعودی اعلام کرده که زنان نمی‌توانند در نخستین رأی‌گیری سراسری این کشور که گزینش شورای شهر است، رأی دهند. علما این تصمیم دولت را تأیید و رأی دادن زنان را موجب فساد و خلاف عفت دانستند.[نیازمند منبع] عمر هیاج الزین به عنوان رئیس دولت اعلام کرد که زنان فاقد شایستگی لازم برای گزینش دربارهٔ نامزدهای رأی‌گیری هستند. هر چند برخی دیگر اعلام این ممنوعیت را مشکل هویت زنان می‌دانستند و این که بیشتر زنان کارت شناسایی ندارند.

تحصیلات و آموزش زنان

با این که دولت سعودی دختران را از آموزش منع نکرده‌است و حتی آموزش رایگان نیز برای ایشان در نظر گرفته‌است، حضور دختران در آموزشگاه‌ها و مدارس بسیار محدود است. بر اساس آمار رسمی دولت سعودی، ۵۵ درصد دانش آموزان دبستان، ۷۹ درصد دانش آموزان راهنمایی و ۸۱ درصد دانش آموزان دبیرستان پسر هستند. دیدگاه‌های سنتی در عربستان سعودی باعث شده‌است که بسیاری از دختران در سنین پایین مدرسه را ترک می‌گویند. در عربستان سعودی، مدارس و دانشگاه‌های متفاوت برای دختران و پسران وجود دارد و هیچ مدرسهٔ مختلطی در آن جا یافت نمی‌شود. با این حال بسیاری بر این باورند که مدرسه‌ها و دانشگاه‌های مربوط به زنان از کیفیت آموزشی پایین‌تری برخوردارند. تحصیل زنان در همهٔ رشته‌های فنی و مهندسی، و نیز رشتهٔ حقوق ممنوع می‌باشد.[۲۶]

فعالیت اقتصادی زنان

در قوانین سعودی، زنان تنها مجاز به فعالیت در زمینه آموزش و بهداشت و یا چندین مورد استثنائی دیگر هستند و در حین کار به هیچ صورت اجازه تعامل با مردان را ندارند.[۲۷] آموزش برای زنان بسته به کلاس‌های دختران می‌شود و آن‌ها حق آموزش برای پسران را ندارند. با این حال باز هم شرکت زنان در کارها بسیار بسته است و برای این کارها نیز اجازهٔ رسمی شوهر یا ولی شرط محسوب می‌شود.[۲۸] علما گماردن زن به هر کاری که باعث همکاری و ارتباط با مردان نامحرم می‌شود، را حرام اعلام کرده‌اند.

حضور زنان در اجتماع

ورود زنان بدون همراهمی محرم به بسیاری از مکان‌های عمومی سعودی از جمله بانک‌ها، رستوران‌ها و فروشگاه‌ها ممنوع است[نیازمند منبع] رستوران‌های سعودی معمولاً دو بخش جدا برای مجردها و خانواده‌ها دارند[نیازمند منبع]. بخش خانوادگی رستوران‌ها به غرفه‌های کوچک تقسیم شده‌است که زنان می‌توانند در آن نقاب را برداشته و غذا بخورند بدون این که مرد نامحرمی وارد شود.[۲۹] شرکت زنان در مجامع عمومی حتی در مسجد بسیار کم است. از زنان سعودی انتظار می‌رود هنگام بیرون آمدن از خانه، حتماً با مرد محرم همراه باشند.

حق سفر

علمای حنبلی سفر زنان را بدون همراهی مردی از محارمش ممنوع می‌دانند. در سعودی این قانون به دقت اجرا می‌شود و به زنانی که محرمی به همراه ندارند، اجازهٔ بیرون شدن داده نمی‌شود. این قانون هم در سفرهای درون کشور و هم در سفرهای برون کشوری انجام می‌شود.[۳۰]

حجاب

برداشت علمای سعودی از حجاب اسلامی، پوشاندن تمام بدن از جمله چهره و دست‌هاست. پلیس دینی عربستان همواره بر این نوع پوشش زنان پافشاری داشته و زنانی را که چهرهٔ خود را در دیدگان مردم می‌گشودند، به زندان و تازیانه محکوم می‌کرده‌است.

در شهرهای مکه و مدینه پوشاندن دست‌ها و چهره برای تمام دخترانی که به بلوغ رسیده‌اند، اجباری است. آموزشگاه‌های سعودی همهٔ دخترانی را که بیش از ده سال سن دارند، مجبور به پوشیدن روبنده می‌کنند. از زنان و دختران انتظار می‌رود هنگام بیرون آمدن از خانه، چهره و دست‌های خود را به طور کامل بپوشانند. پلیس مذهبی عربستان سعودی که مطوعین نام دارد، بر رعایت حجاب نظارت دقیق دارد. نیروهای مطوعین در مرکزهای خرید، رستوران‌ها، فروشگاه‌ها، معابر و گذرگاه‌ها گشت می‌زنند و زنانی را که حجاب موافق مقررات شرعی ندارند، دستگیر می‌نمایند.

در سال ۲۰۰۳ (میلادی)، پافشاری پلیس دینی عربستان سعودی دربارهٔ رعایت روبند، به مرگ پانزده دختر نوجوان در آتش‌سوزی یک مدرسهٔ راهنمایی دخترانه در مکّه انجامید. نیروهای وابسته به دولت ریاض، در این سانحه، مانع از آن شدند که دخترانی که صورت خود را نپوشانده بودند، از کام آتش بگریزند. روزنامه‌نگارهای عربستان سعودی در بیرون کشور از این کار نیروهای مطوعین ابراز نفرت و انزجار کردند. مرگ این دختران جنجال بزرگی در عربستان سعودی به راه انداخت و مقام‌های سعودی را بر آن داشت تا کنترل کامل آموزشگاه‌های دخترانه را دوباره بازپس بگیرند. از یک سو این رویداد باعث انتقاد اصلاح‌طلبان به سیاست‌های دینی کشور عربستان سعودی شد، عبدالکریم قلعاد گفت که اجبار زن برای پوشاندن چهره‌اش در دین نیست. با این حال این انتقادات، تأثیر ویژه‌ای نداشته‌است و حاکمیت دینی عربستان مخالفت خود را با هر گونه آزادی بیش‌تر زنان اعلام نموده‌است. پلیس دینی تا به حال برخی از زنان سعودی درس‌خواندهٔ بیرون کشور را برای جرایمی چون نداشتن پوشش کامل به تازیانه محکوم کرده‌است.

در پایان سال ۲۰۰۴ (میلادی)، زنان که تاکنون شناسنامه مستقل نداشتند، و تنها نامشان در شناسنامهٔ پدر آورده می‌شد، دارای شناسنامه‌ی مستقل گردیدند، اما عبدالعزیز الشیخ با پافشاری بر حرام بودن گشودن چهرهٔ زنان، مخالفت خود را با عکس‌دار کردن شناسنامه‌ها اعلام کرد الگو:نیازمند به منبع.

فرهنگ روبند

 
یک زن روبنده‌پوش در عربستان سعودی.

پوشش زنان سعودی در مجامع عمومی، چادر سیاه گشادی است که از سر تا پا را در بر می‌گیرد و عبایه گفته می‌شود. پوششی که چهرهٔ زنان سعودی را فرامی گیرد، نقاب (روبنده) نام دارد.

نقاب‌ها در عربستان سعودی به سه شکل هستند. نقاب کامل که معمولاً به وسیلهٔ یک یا چند پردهٔ نیمه‌شفاف یا مشبّک، چشم‌های زن را هم می‌پوشاند، نقاب درزدار یا نقاب مُشِقّ که یک یا دو شکاف برای چشم‌ها در آن در نظر گرفته شده‌است، گونهٔ سوم نیم نقاب است که علاوه بر چشم‌ها، پیشانی و ابروی زن را نیز نمایان می‌کند. (علما این نوع روبند را حرام دانسته‌اند) علمای عربستان سعودی از جمله شیخ ابن عثیمین، شیخ ابن باز، شیخ صالح المنجّد و عبدالعزیز الشیخ که از آیین حنبلی و دعوت محمد بن عبدالوهاب، مشهور به سلفیه، پیروی می‌کنند، اجماعاً باور به واجب بودن پوشانیدن چهره (به جز چشم‌ها) هستند.

ورزش زنان

محافظه‌کاران مذهبی در عربستان معتقدند که قوانین اسلام ورزش زنان در ملاءعام را حرام کرده‌است.[۳۱] سازمان دیده‌بان حقوق بشر در گزارشی به تاریخ فوریه ۲۰۱۲ میلادی، مدعی شد که مقامات سعودی رفتاری تبعیض‌آمیزی نسبت به ورزش زنان در آن کشور دارند. گفتنی است تا قبل از برگزاری المپیک ۲۰۱۲ لندن، عربستان هیچ ورزشکار زنی را به المپیک اعزام نکرده بود و در این رقابت‌ها بود که برای اولین بار دختری از عربستان در رشتهٔ جودو (با پوشش اسلامی) در رقابت‌های المپیک حاضر شد.[۳۲]

دین

اسلام تنها دین رسمی در عربستان سعودی است. ساخت عبادت‌گاهی به غیر از مسجد در عربستان سعودی ممنوع است.[۳۳]

آیین رسمی کشور عربستان سعودی اسلام سلفی می‌باشد. آیین‌های دیگر اهل تسنن و مذهب شیعه نیز در عربستان سعودی رواج دارند. احکام و فتواهای دینی در عربستان سعودی، فرهنگ و سیاست را تحت تأثیر قرار می‌دهد. هم‌اکنون شیخ عبدالعزیز الشیخ، بالارتبه‌ترین روحانی وهابی در عربستان سعودی است.[۳۴]

دین رسمی کشور عربستان، اسلام است و پیروان ادیان دیگر در این کشور جایگاهی ندارند. بر اساس آمارهای منتشره دولتی حدود ۸۵درصد از شهروندان سعودی سنی و از مذهب احمد بن حنبل پیروی می‌کنند و ۱۵ درصد بقیه نیز شیعیان هستند که بیشترین آنان در منطقه شرقیه عربستان سکونت دارند. اگر چه در ظاهر به فتاوی احمدبن حنبل عمل می‌شود لیکن آیینی که محمدبن عبدالوهاب آنرا پایه‌گذاری کرده است بیشتر در جامعه حاکمیت دارد.[۳۵]

شصت درصد جمعیت ۲۷ میلیونی عربستان سعودی را عرب‌های بومی با آیین حنبلی (از آیین‌های اهل سنت) که دین ارد و بیش از چهار میلیون نفر شیعه (دوازده امامی، زیدی و اسماعیلی) هستند که این مردم بیشتر از جمعیت شیعی کشورهای کویت، قطر، یمن، عمان و امارت متحدهٔ عربی است.[نیازمند منبع] با وجود در اقلیت بودن شیعیان در عربستان، سکونت آنان در ناحیه استراتژیک و میادین نفتی قوار، قطیف و احساء جایگاه برتری به آنان داده‌است.[۳۶]

دیگر دانستنی‌ها

  • فروش سگ و گربه در این کشور ممنوع است.[۳۷]
  • ورود غیرمسلمان بنا به حرمت مکان‌های اسلامی، به بخش‌های حجاز (شهرهای مکه و مدینه) ممنوع است. سازنده‌ی بهترین هتل مکه (هتل هیلتون) که غیرمسلمان است، مجبور شد از راه دوربین و بر روی یکی از تپه‌های دور شهر پروژه ساخت هتل را دیده‌بانی و پیگیری کند.[۳۸]
  • سالن سینما در عربستان وجود ندارد.[۳۹]
  • عکس‌برداری در بیشتر جاهای عمومی ممنوع است.[۴۰]
  • جادوگران گردن زده می‌شوند.[۴۱]
  • بعضی از دانشمندان دینی عربستان خواهان قانونی شدن برده‌داری هستند.[۴۲]
  • در جاهای عمومی و غذاخوری‌ها جداسازی جنسیتی به شدت اجرا می‌شود.[۲۹]
  • بر اثر فشار بیش از حد بر روی زنان، آمار خودکشی زنان بالاست.[۴۳]
  • در عربستان، مجازات اسلامی اجرا می‌شود که در بر گیرندهٔ حدود و قانون‌های تعزیراتی است برای نمونه، چهار انگشت فرد دزد بریده می‌شود. همچنین در بعضی موردها و برای قصاص اندام دیگر بدن نیز بریده می‌شود.[۴۴] در این کشور افراد بزه‌کار در ملأ عام گردن زده می‌شوند.
  • تاکنون میلیون‌ها کتاب دینی اقلیت‌های دینی توقیف و آتش زده شده‌است.
  • حکومت سعودی معاهده حقوق بشر سازمان ملل را خلاف اسلام می‌داند و تاکنون حاضر به امضای آن نشده است. از این رو، خود را ملزم به رعایت مفاد آن نمی‌داند و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل نیز مبنایی برای برخورد با موارد نقض حقوق بشر در این کشور ندارد.[۴۵][پیوند مرده]
  • مردان مجاز هستند ۴ همسر قانونی داشته باشند، و داشتن بیشتر از ۴ همسر بر خلاف قانون اسلامی به حساب می‌آید.[۴۶]

جستارهای وابسته


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اردن
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

اردن

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۳۱°۵۷′ شمالی ۳۵°۵۶′ شرقی

الممّلکة الأردنیّة الهاشمیّة

اردن
پرچم  
شعار ملیخدا، میهن، پادشاه
سرود ملیزنده‌باد پادشاه
پایتخت اَمّان
۳۱°۵۷′ شمالی ۳۵°۵۶′ شرقی
بزرگترین شهر امان
زبان رسمی عربی
نوع حکومت پادشاهی مشروطه
نام حاکمان 
پادشاه
نخست وزیر

عبدالله دوم
عبدالله نسور 
موارد منجر به تشکیل
استقلال از قیومیت بریتانیا
۲۵ مه ۱۹۴۶
مساحت
 -  مساحت ۹۲٬۳۰۰کیلومتر مربع (۱۱۲م)
 -  آب‌ها (٪) ۰٫۸
جمعیت
 -  تخمین جمعیت (نوامبر ۲۰۱۴) ۶٬۶۵۵٬۰۰۰ 
(۱۰۲م)
 -  سرشماری (ژوئیه ۲۰۰۴) ۵٬۶۱۱٬۲۰۲ 
(۱۰۲م)
 -  تراکم جمعیت ۶۸٫۴‎/km۲‏ (۱۳۱ام)
جینی (۲۰۱۰) ۳۵٫۴ 
شاخص توسعه انسانی (۲۰۱۳) سود  ۰٫۷۴۵ (۷۷م)
واحد پول دینار اردن (JOD)
دامنه اینترنتی .jo

اردن با نام رسمی پادشاهی اُردُن هاشمی (به عربی: اَلمَمْلَکَة اَلأُرْدُنِیَّة اَلهَاشِمِیَّة) از پادشاهی‌های عرب در غرب آسیاست که در شرق رود اردن واقع شده است. پایتخت اردن شهر اَمّان است.

اردن یک کشور پادشاهی است که در کرانه خاوری رود اردن واقع شده‌است. جمعیت این کشور ۶٫۵ میلیون نفر است و ۹۸ درصد مردم آن عرب هستند.

نوع حکومت آن پادشاهی مشروطه و پادشاه کنونی آن ملک عبدالله دوم است. واحد پول اردن دینار اردن می‌باشد.

مردمان نَبَطی از هزاره‌های یکم و دوم پیش از میلاد در این منطقه زندگی می‌کردند. کشور اردن در سال ۱۹۲۱ تأسیس شد و در سال ۱۹۲۲ به عنوان یک تحت‌الحمایه بریتانیا به رسمیت شناخته شد و در سال ۱۹۴۶ به استقلال رسید. نیمی از کشور اردن را صحرای عرب پوشانده ولی بخش غربی کشور در هلال حاصلخیز واقع شده و دارای زمین‌های قابل کشت و هم‌چنین جنگل است.

محتویات

نام

اردن هم نام کشور است و هم نام رود. واژه اردن به معنای پالاینده و پالایه و همچنین نام گونه‌ای ابریشم است. با وجود این ابهام معنی، از دیرباز واژه اردن رایج بوده و گاه نیز به صورت کنعان بکار رفته‌است. روزگاری بدان مملکت موآب، مملکت ادوم و مملکت جلعاد نیز می‌گفته‌اند. در دوره‌های جنگهای صلیبی بدان نام ولایت‌های مونترال، کرک و مملکت لاتینی اورشلیم نیز داده شده‌است.

تاریخ

نوشتار اصلی: تاریخ اردن

در روزگار اخیر بواسطه استعمار بریتانیا سرنوشت آن با فلسطین توأم بوده‌است. بدین جهت بریتانیا سرزمین شرقی رود اردن را فرااُردن نامگذاری کرد. کشور اردن مدتی تحت‌الحمایه انگلستان بود تا آنکه مستقل شد. حکومتی که در اردن بر سر کار آمد از خاندان هاشمی بود، از این‌رو از سال ۱۹۴۹ کشور اردن به نام اردن هاشمی شناخته شد.

جغرافیا

 
نقشه توپوگرافیک اردن

اردن کشوری است در خاورمیانه که از شمال با سوریه، از شمال شرقی با عراق، و از شرق و جنوب با عربستان سعودی و از غرب با اسرائیل و کرانه باختری رود اردن همسایه‌است، که مجموع خطوط مرزی اردن با این کشورها به ۱۶۱۹ کیلومتر می‌رسد.

اردن از جنوب به خلیج عقبه مماس است و از آن رو حدود ۲۶ کیلومتر نیز مرز آبی دارد؛ و این در میان کشورهای عربی کمترین مرز آبی به شمار می‌رود.

مساحت کشور اردن به طور عمده از صحراهای خشک و بایر تشکیل شده‌است. اما در قسمت‌های غربی ارتفاعاتی نیز وجود دارد. در نوار مرز غربی اردن، رود اردن جاری است که این کشور را از اسرائیل جدا می‌کند. بلندترین نقطه اردن، قله جبل رم (۱۷۳۴ متر) است و پست‌ترین نقطه آن دریای مرده (البحر المیت) است. سرزمین اردن کنونی را بخشی از گهواره تمدن بشریت دانسته‌اند.

شهرهای عمده اردن امان (پایتخت) در شمال باختری و شهرهای اربد و الزرقا در شمال هستند.

از آنجا که قسمت اعظم اردن صحراست آب و هوای آن نیز خشک و بیابانی است. این در حالی است که قسمت باختری کشور در طول دوران بارندگی سالیانه، (از نوامبر تا آوریل) شاهد بارش نسبی است.

در قسمت شرقی مرز اردن و عربستان زیگزاگ عجیبی دیده می‌شود. با توجه به این که این زیگزاگ دلیل روشنی ندارد داستانی در مورد آن ساخته شده که بر اساس آن وینستون چرچیل وزیر مستعمرات وقت بریتانیا که مسئول ترسیم مرزهای فرااردن در سال ۱۹۲۱ بوده بر اثر سکسکه دچار لرزش دست شده و مرز را به این صورت کشیده و بعد هم اجازه تغییر آن را نداده است. اما با نگاه دقیق‌تر مشخص می‌شود که چرچیل با دقت این زیگزاگ را طراحی کرده و بخشی از صحرا که از ازرق به سوی مرز عراق کشیده می‌شود را در خاک فرااردن قرار داده تا هم راه ارتباطی مهمی بین دمشق و شبه جزیره عربستان در خاک اردن قرار گیرد و هم با توجه به استقرار فرانسوی‌ها در سوریه یک خط هوایی مستقیم و امن از مدیترانه تا هند برای انگلیس فراهم شود.[۱]

تقسیمات کشوری

 

اردن از لحاظ اداری و اجرایی به ۱۲ استان تقسیم می‌شود.

کشور اردن به دوازده استان (به عربی: محافظة) تقسیم می‌شود:

هر یک از استان‌های دوازده‌گانه تحت هدایت و رهبری استانداری است که توسط پادشاه منصوب می‌شود. همچنین برای هر یک از استان‌ها و پروژه‌های توسعه و آبادانی در مناطق متبوع آنها مقامات خاصی نیز در نظر گرفته می‌شوند. استان‌های اردن/ استان‌ها به حدود ۵۲ ناحیه تقسیم می‌شوند.

استانمرکزمساحت
km2
جمعیت
(۲۰۰۷)
اربد اربد ۱٬۶۲۱ ۹۵۱٬۰۰۰
بلقاء السلط ۱٬۰۷۶ ۳۴۹٬۵۸۰
جرش جرش ۴۰۲ ۱۵۶٬۶۷۵
زرقاء زرقاء ۴٬۰۸۰ ۸۳۸٬۰۰۰
عمان امان ۸٬۲۳۱ ۲٬۰۲۷٬۰۰۰
عجلون عجلون ۴۲۰ ۲۴۵٬۶۶۵
عقبه عقبه ۶٬۵۸۳ ۱۰۷٬۱۱۵
طفیلة الطفیله ۲٬۱۱۴ ۸۱٬۰۰۰
کرک کرک ۳٬۲۱۷ ۲۳۹٬۰۰۰
مادبا مادبا ۲٬۰۰۸ ۱۳۵٬۸۹۰
معان معان ۳۳٬۱۶۳ ۱۰۳٬۹۲۰
مفرق مفرق ۲۶٬۴۳۵ ۲۴۵٬۶۶۵

سیاست

 
شاه عبدالله دوم، رئیس حکومت اردن

قانون اساسی

اردن یک کشور پادشاهی مشروطه‌است که قانون اساسی آن در ۸ ژانویه ۱۹۵۲ به تصویب رسیده‌است. قوه مجریه در اختیار پادشاه اردن و هیئت وزیران وی است. شاه کلیه قانونها را امضاء و تصویب می‌کند. دوسوم از هر دو مجلس مجلس ملی اردن می‌توانند رای وتو پادشاه را لغو کنند. پادشاه می‌تواند با ارائه حکم کلیه قضات را نصب و خلع کند، اصلاحیه قانون اساسی را تصویب کند، اعلام جنگ نماید و به نیروهای مسلح فرمان بدهد. تصمیمات کابینه، احکام دادگاه‌ها و واحد پول ملی به نام وی صادر می‌شوند. هیئت وزیران به ریاست نخست وزیر، توسط شاه تعیین می‌شود، او همچنین می‌تواند بنا به درخواست نخست‌وزیر هر کدام از اعضای کابینه را اخراج کند. کابینه باید در مورد موضوعات مربوط به سیاست کلی، در برابر مجلس نمایندگان اردن پاسخگو باشد و این مرجع می‌تواند با رای «عدم اعتماد» دوسوم از اعضایش، کابینه را ناچار به استعفاء کند.

در قانون اساسی سه دسته دادگاه پیش‌بینی شده‌است دادگاه مدنی، مذهبی و ویژه. اردن از نظر اجرایی به دوازده حوزه فرمانداری تقسیم می‌شود که هر یک از این حوزه‌ها توسط یک فرماندار منصوب از طرف پادشاه اداره می‌شود. آنان در کلیه ادارات دولتی و طرح‌های توسعه مناطق تحت اختیار خود، قدرت انحصاری را دارند.

نیروهای مسلح سلطنتی و اداره کل اطلاعات اردن تحت کنترل پادشاه هستند.

نظام حقوقی و قانون‌گذاری

نظام حقوقی اردن بر پایه شرع اسلام و قوانین فرانسه می‌باشد؛ بررسی قضایی اعمال قانونگذاری که در یک دیوان عالی ویژه صورت می‌گیرد احکام اجباری دیوان عدالت بین‌الملل را نپذیرفته‌است.

قوه مقننه، در اختیار مجلس ملی که از دو مجلس مقننه تشکیل شده قرار دارد. مجلس نمایندگان از ۱۱۰ عضو تشکیل شده که در رای‌گیری همگانی و بر اساس سیستم انتخاباتی یک نفر یک رای برای یک دوره ۴ ساله انتخاب شده‌اند که پادشاه می‌تواند آنرا منحل نماید. در این مجلس، ۹ کرسی به مسیحیان، ۶ کرسی به زنان و ۳ کرسی برای سرکیسی‌ها و چچنی‌ها در نظر گرفته شده‌است. مجلس ۴۰ نفری سنا برای یک دوره ۸ ساله توسط پادشاه منصوب می‌شود.

پادشاه اردن و رویدادهای سیاسی

پس از استقلال اردن از بریتانیا، شاه عبدالله اول بر این کشور حکمرانی می‌کرد. پس از ترور شاه عبدالله اول در سال ۱۹۵۱ در اورشلیم پسرش طلال ابن عبدالله برای دوره‌ای کوتاه پادشاه شد. بزرگ‌ترین موفقیت شاه طلال تصویب قانون اساسی اردن بود. وی در سال ۱۹۵۲ به دلیل بیماری روان‌گسیختگی از سلطنت برکنار شد. در آن زمان پسرش حسین برای پادشاه شدن بسیار جوان بود و بنابر این یک کمیته ویژه اردن را اداره می‌کرد.

پس از اینکه حسین به سن ۱۸ سالگی رسید از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۹۹ بر اردن حکومت کرد و در این مدت بر بسیاری از چالش‌های سلطنتش از جمله جلب وفاداری ارتش و تبدیل شدن به نماد وحدت و ثبات هم برای بادیه‌نشینان و هم برای جوامع فلسطینی اردن، فائق آمد. در سال ۱۹۹۱ شاه حسین به حکومت نظامی پایان داد و در سال ۱۹۹۲ به قانونی سازی تأسیس احزاب سیاسی اقدام کرد. در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۳ انتخابات پارلمانی آزاد و منصفانه در اردن برگزار شد. ایجاد تغییرات بحث‌برانگیز در قانون انتخابات باعث شد اسلام گرایان انتخابات سال ۱۹۹۷ را تحریم کنند.

ملک عبدالله دوم پس از فوت پدرش در فوریه ۱۹۹۹ جانشین وی شد. عبدالله به سرعت به تأیید مجدد پیمان آشتی اردن-اسرائیل با اسرائیل و تقویت روابط اردن با ایالات متحده آمریکا پرداخت. عبدالله در اولین سال حکومتش ایجاد اصلاحات اقتصادی را در دستور کار خود قرار داد.

تداوم مشکلات ساختاری اقتصاد اردن، جمعیت روبه رشد و بازتر شدن فضای سیاسی، باعث شده‌است احزاب سیاسی مختلفی در این کشور تشکیل شوند. پارلمان اردن که به سمت استقلال بیشتر پیش می‌رود، به تحقیق و تفحص در مورد فساد مالی چندین تن از مقامات حکومتی پرداخته و به کانونی تبدیل شده‌است که در آن دیدگاه‌های مختلف سیاسی از جمله دیدگاه‌های سیاسی اسلام‌گرایان به صراحت بیان می‌شود. در عین حال که شاه عبدالله همچنان قدرت مطلقه را در اردن در اختیار دارد، پارلمان نیز در این کشور نقش مهمی ایفا می‌کند.

اقتصاد

نوشتار اصلی: اقتصاد اردن
 
هتلی در امان پایتخت اردن

اردن کشوری کوچک با منابع طبیعی محدود است. این کشور در حال حاضر راه‌هایی برای گسترش تأمین آب محدود خود می‌یابد و بویژه از طریق همکاری‌های منطقه‌ای از منابع موجود خود استفاده بهتری می‌برد. همچنین اردن در تأمین قسمت اعظمی از نیازهای انرژی خود به منابع خارجی وابسته است. در خلال دهه ۹۰، نیازهای نفت خام این کشور از وارداتی که از عراق و دیگر کشورهای همسایه می‌شد تأمین می‌گردید. از اوائل سال ۲۰۰۳، نفت مورد نیاز اردن توسط کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تأمین می‌شده‌است. علاوه بر آن، خط لوله انتقال گاز عرب از مصر به شهر بندری عقبه واقع در جنوب اردن در سال ۲۰۰۳ تکمیل شد. دولت در نظر دارد این خط انتقال گاز را به شمال و تا منطقه امان و مناطق ورای آن گسترش دهد.

از سال ۲۰۰۰ به این سو، صادرات محصولات تولیدی سبک، که عمدتاً شامل منسوجات و پوشاک تولید شده در مناطق صنعتی استاندارد) QIZ) که بدون تعرفه و سهمیه وارد آمریکا می‌شود، نیروی پیش برنده رشد اقتصاد این کشور بوده‌است. اردن در سال ۱۹۹۷ که میزان تجارت دو جانبه ۳۲۱ میلیون پوند (۳۹۵ میلیون دلار) بود، ۶/۵ میلیون پوند (۹/۶ میلیون دلار) کالا صادر کرد و در سال ۲۰۰۲ در حالی که میزان تجارت دوجانبه این کشور به ۸۵۵ میلیون پوند (۰۵/۱ میلیارد دلار) رسیده بود، صادرات کالای آن به ۵۳۸ میلیون پوند (۶۶۱ میلیون دلار) رسید. رشد مشابهی که در صادرات اردن به آمریکا با قرارداد تجارت آزاد آمریکا- اردن که دوجانبه می‌باشد و در دسامبر سال ۲۰۰۱ به اجرا در آمد، صادرات اردن به اروپا به موجب قرارداد دوجانبه انجمنی و صادرات اردن به دیگر کشورهای منطقه مشاهده می‌شود، نوید بخش آن است که اقتصاد اردن از حالت ستنی آن که وابستگی به صادرات فسفات و پتاس، پولهای خارجی و کمکهای دیگر کشورها بوده‌است، فاصله گرفته‌است.

دولت وعده‌داده است که فناوری اطلاعات (IT) و گردشگری نیز به بخش‌هایی تبدیل خواهند شد که رشد نوید بخشی در آنها به وجود خواهد آمد. منطقه اقتصادی ویژه عقبه (ASEZ که مالیات کمی به آن تعلق می‌گیرد و مقررات سهل گیرانه‌ای در آن حاکم است به عنوان چهارچوبی که توسط دولت یرای رشد اقتصادی تحت هدایت بخش خصوصی تأمین شده، در نظر گرفته می‌شود.

قرارداد تجارت آزاد (FTA) بین اردن و آمریکا که در دسامبر ۲۰۰۱ نافذ شد، تا سال ۲۰۱۰ تقریباً تمامی عوارض متعلق به کالا و خدمات را به تدریج حذف خواهد کرد. این قرارداد همچنین زمنیه را برای بازار آزاد بیشتر در زمنیه ارتباطات، ساختمانی، مالی، بهداشت، حمل و نقل، خدمات و اعمال سختگیرانه استانداردهای بین‌المللی با هدف حمایت از مالکیت معنوی فراهم می‌آورد.

در سال ۱۹۹۶، آمریکا و اردن قرارداد هواپیمایی درون‌مرزی امضاء کردند که زمینه را برای حریم هوایی آزاد میان دو کشور فراهم آورد و پیمان آمریکا- اردن به منظور حمایت و تشویق سرمایه‌گذاری دو جانبه در سال ۲۰۰۳ به اجرا در آمد. اردن از سال ۲۰۰۳ به عضویت سازمان تجارت جهانی در آمده‌است.[۲]

پس از به کارگیری FTA، صادرات صنایع نساجی و پوشاک اردن از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ رشدی معادل ۲، ۰۰۰ در صد داشته‌است. بنا به اعلام کمیته کار ملی، که یک NGO مستقر در آمریکا است، اردن در زمینه فروش شکلات بخش تولیدات صادرات- محور رشد سریع و قابل توجهی داشته‌است.[۳]

در طبقه‌بندی بانک جهانی اردن در ردیف کشورهای با درآمد متوسط رو به پایین قرار می‌گیرد. سرانه تولید ناخالص ملی اردن برای سال ۲۰۰۳ تقریباً ۱، ۸۱۷ دلار (۱، ۴۹۷پوند) بوده و به طور میانگین ۵/۱۴٪ از جمعیت این کشور که از لحاظ اقتصادی فعال محسوب می‌شوند در سال ۲۰۰۳ بیکار بوده‌اند. سرانه تولید ناخالص ملی اردن در سال ۲۰۰۵ به ۴، ۲۰۰ دلار آمریکا رسیده‌است. سطح آموزش و ادبیات و میزان رفاه اجتماعی اردن در مقایسه با کشورهایی که دارای درآمدی مشابهی هستند، بالا است.

میزان رشد جمعیت اردن بالاست که البته در سال‌های اخیر با کاهشی مواجه شده و در حال حاضر به ۸/۲٪ رسیده‌است. یکی از مهم‌ترین فاکتورها در ارتباط با تلاش دولت برای بهبود رفاه اجنماعی شهروندان، ثبات اقتصاد کلان این کشور است که از دهه ۹۰ به این سو محقق و میسر شده‌است. با وجود این، میزان بیکاری در این کشور بالاست. رقم رسمی اعلام شده برای بیکاری در اردن ۵/۱۲٪ و رقم غیررسمی آن حدود ۳۰٪ است. میزان تورم قیمت‌ها پایین است و در سال ۲۰۰۳ به ۳/۲٪ رسید. گردش پول نیز در اردن با ثبات بوده و نرخ ارز آن از سال ۱۹۹۵ با دلار آمریکا تعیین می‌شده‌است.

هر چند که اردنی‌های در صدد انجام اصلاح اقتصادی و افزایش میزان تجارت کشور خود هستند، با این حال اقتصاد اردن کماکان در برابر شوک‌های خارجی و ناآرامی‌های منطقه‌ای آسیب پذیر است. اگر در منطقه آرامش نباشد، چنین به نظر می‌رسد که رشد اقتصادی محکوم به قرار گرفتن زیر ظرفیت و توان بالقوه آن است. اما در خصوص جنبه مثبت و خوش بینانه اردن می‌توان از ظرفیت و توانایی آن در انرژی خورشیدی یاد کرد که مرهون صحراهای این کشور است. این انرژی خورشیدی نه تنها برای تولید الکتریسیته عاری از آلودگی، بلکه برای انجام کارهای جانبی از قبیل شیرین سازی آب دریا تعاونی فرامدیترانه‌ای انرژی قابل تجدید (TREC). به کار می‌آید.

گردشگری

 
ستون کورینتیوم یکی از جاذبه‌های توریست واقع در جرش است.

گردشگری یکی از بخش‌های بیسار مهم اقتصاد اردن است. جغرافیای این سرزمین و ثبات و آرامش سیاسی آن- در مقایسه با دیگر کشورهای خاورمیانه اطراف آن- باعث شده‌است تا اردن به موقعیت فعلی خود از لحاظ جاذبه گردشگری دست یابد. فعالیتهای اصلی گردشگری در اردن شامل بازدید از مکانهای تاریخی بی شمار و مکانهای طبیعی بکر و مشاهده جاذبه‌های فرهنگی و مذهبی و سنتهای اردنی است. معروفترین جاذبه‌های گردشگری اردن شامل موارد زیر است:

  • تماشای جاهای دیدنی باستانی
  • جاذبه هاب گردشگری مذهبی
  • جاذبه‌های دریایی
    • دریای مرده، که به خاطر شناوری عجیب و نمکهای طبیعی آن که در اغلب اوقات به چشم می‌خورد، شهرت یافته‌است. دریای میت که ۴۰۲ متر زیر سطح دریا قرار گرفته، پایین‌ترین نقطه اردن محسوب می‌شود و هر ساله ۱ متر پایین‌تر می‌رود.[نیازمند منبع]. دریای میت در نزدیکی [[رود اردن› قرار دارد.
    • عقبه شهری است در ساحل خلیج عقبه که مراکز خرید و هتل‌های فراوانی در آن قرار دارد و دسترسی به ورزشهای آبی در آن میسر است.
  • دیگر مکانهای گردشگری
    • وادی رم صحرایی است مملو از کوه‌ها و تپه‌ها که در جنوب اردن قرار دارد. وادی رم به خاطر مناظر زیبا و چشمگیری که دارد و نیز به خاطر گونه‌های مختلف ورزش که در آن انجام می‌شود، از قبیل صخره نوردی، شهرت یافته‌است.
    • امان شهری است که بازارچه، مراکز خرید، هتلها و یک آمفی تئاتر قدیمی رومی و غیره در آن قرار دارند.
    • ماهیس که دارای مکانهای مذهبی مهم و چشم‌اندازهای زیبا است.

اماکن تاریخی ودیدنی

تأثیر درگیری در خاورمیانه بر اردن

جنگ اعراب و اسرائیل که هنوز هم ادامه دارد، جنگ خلیج فارس و سایر درگیریهای که در خاورمیانه رخ داده‌است، تأثیرات بسیار زیادی بر اقتصاد اردن داشته‌است. این حقیقت که اردن با کشورهای همسایه خود پیمان امضاء کرده، در کنار ثبات آن، باعث شده‌است تا اردن انتخاب اول بسیاری از فلسطینیان، مردم لبنان و مهاجران و پناهندگان خلیج فارس باشد. اگرچه این روند باعث فعالیت بیشتر اقتصاد اردن شده، اما در عین حال با کاهش فراوان مقدار منابعی که هر کس حق استفاده از آن را دارد، صدماتی نیز به اقتصاد آن وارد آورده‌است. اردن قانونی وضع کرده‌است که می‌گوید غیر از فلسطینی‌های یهودی سایر فلسطینی‌ها می‌توانند به اردن مهاجرت کرده و تابعیت آن را به دست آورند. این قانون همیشه در مورد دادن اجازه ورود به فلسطینی‌ها اعمال نمی‌شود. همچنین خرید زمین در پادشاهی اردن توسط یهودیان عملی غیرقانونی محسوب می‌شود. خشونت همچنین باعث ظهور و به وجود آمدن افراطی گری در اردن شده‌است. به دنبال بمب گذاریهای انتحاری که در شهر بندری امان رخ داد، ملک عبدالله در نوامبر ۲۰۰۵ خواستار مبارزه بر ضد افراطی گری شد.

روابط خارجه

نوشتار اصلی: روابط خارجه اردن
 
ملک عبدالله دوم در بازدید از پنتاگون

اردن همواره سیاست خارجی هواداری از غرب را اتخاذ کرده و از دیر باز روابط نزدیکی با آمریکا و بریتانیا داشته‌است. این روابط نزدیک در خلال جنگ خلیج فارس اول به سبب بی طرفی اردن و حفظ روابط آن با عراق به هم خورد. اردن به سبب اتخاذ سیاست خارجی پراگماتیستی و مبتنی بر اجتناب از درگیری و برخورد شهرت یافته و در نتیجه روابط خارجی خوبی با کشورهای همسایه داشته‌است.

پس از جنگ خلیج فارس، اردن با مشارکت در فرایند صلح خاورمیانه و اعمال تحریمهای سازمان ملل بر ضد عراق، روابط خود را با کشورهای غربی از سر گرفت. پس از مرگ ملک حسین، روابط اردن با کشورهای حوزه خلیج فارس به طور قابل توجهی افزایش یافت. به دنبال سرنگونی رژیم بعثی عراق، اردن نقش محوری و مهمی در حمایت از برقرای مجدد ثبات و امنیت در عراق ایفا کرد. دولت اردن یادداشت تفاهمی با دولت ائتلافی موقت در عراق با هدف تسهیل آموزش ۳۰۰۰۰ دانشجوی افسری پلیس عراق را با امکانات اردنی‌ها امضاء کرد.

اردن در ۲۵ ژوئیه ۱۹۹۴ موافقت نامه عدم تجاوز با اسرائیل را در واشنگتن دی سی (بیانیه واشنگتن) امضاء کرد. ملک حسین پادشاه اردن و اسحاق رابین در مورد این پیمان به مذاکره پرداختند. اردن و اسرائیل در ۲۶ اکتبر ۱۹۹۴ پیمان صلح پیمان صلح اردن و اسرائیل را با حضور بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا و وارن کریستوفر وزیر امورخارجه دولت او منعقد کردند. آمریکا درمذاکرات توسعه و آبادانی سه جانبه اردن و اسرائیل که اهم موضوعات آن استفاده مشترک از آب و امنیت، مشارکت در بهبود دره نشستی اردن، پروژه‌های زیرساختی، تجارت، امور مالی و موضوعات مرتبط با بانکداری بوده، مشارکت کرده‌است. اردن همچنین در مذاکرات صلح چند جانبه مشارکت داشته‌است. اردن عضو سازمان ملل و بسیاری از آژانس‌های تخصصی و وابتسه به آن، از جمله سازمان تجارت جهانی (WTO)، سازمان هواشناسی جهانی) IMO)، سازمان غذایی و کشاورزی جهان (FAO)، سازمان بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) و سازمان بهداشت جهانی (WHO) است. همچنین اردن عضو بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول (IMF)، سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)، جنبش غیرمتعهدها (NAM) واتحادیه عرب است. از زمان شروع انتفاضه الاقصی در سپتامبر ۲۰۰۰، اردن در گردهمایی‌های زیادی سخت تلاش کرده‌است تا با هدف میانه روی و اعتدال ارتباط بین اسرائیل و فلسطین را پا بر جا نگه دارد و طرفین را به مذاکرات معوقه موضوعات مرتبط با وضعیت نهایی منطقه بازگرداند.

با وجود این، پس از وقوع انتفاضه الاقصی، اردن به همراه مصر سفرای خود را از اسرائیل خارج کرند. پس از نشست شرم الشیخ که در تاریخ ۸ فوریه ۲۰۰۵ در مصر برگزار شد، دو کشور مزبور برنامه‌هایی برای بازگرداندن سفرای خود به اسرائیل اعلام کردند.

جمعیت

نوشتار اصلی: جمعیت شناسی اردن
 
نمودار جمعیت اردن از ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۵

جمعیت اردن ۸/۵ میلیون نفر است. اغلب جمعیت اردن از نسل اعراب بدوی هستند،[۴] یا اصلیت قومی نژادی دارند که ۴۰٪ جمعیت اردن را به خود اختصاص می‌دهد.[۵][۵][۶].

با وجود این، ۵۵٪ جمعیت اردن از اصل و تبار فلسطینی هستند که پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ از فلسطین گریخته و یا به عنوان پناهنده به اردن وارد شده و در آنجا تابعیت اردن را پذیرفته‌اند.[۵][۷] ۵٪ باقی‌مانده جمعیت اردن را اقلیتهای نژادی مختلفی تشکیل می‌دهند که شامل سوری‌ها، چچنی‌ها، قرقیزستانی‌ها، آشوری‌ها، ارمنی‌ها و اکراد می‌شود که برخی از آنها خود را با فرهنگ عرب وفق داده‌اند. شمار لبنانی‌هایی که از زمان درگیری اسرائیل و لبنان در سال ۲۰۰۶ اقامت دائم در اردن داشته‌اند ثبت نشده‌است، اما چنین برآورد می‌شود که شمار این افراد بسیار کم باشد.

مسیحیان نیزقریب به ۶٪ جمعیت اردن را تشکیل می‌دهند و ۹ کرسی از مجموع کرسی‌های مجلس اردن را به خود اختصاص داه‌اند. اغلب مسیحیان متعلق به کلیسای ارتودوکس یونانی (مشهور به ارتودوکس رومی به عربی هستند. بقیه نیز کاتولیک‌های رومی (مشهور به لاتین)، کاتولیک‌های شرقی (مشهور به کاتولیک‌های رومی به منظور تمیز دادن آنها از کاتولیک‌های غربی) و جوامع مختلف پروتستانها از جمله باپتیستها هستند. مسیحیان اردن از جوامع مختلف آمداه‌اند و این مسئله در رفتاری که آنها از خود نشان می‌دهند کاملاً نمایان است، من‌باب مثال، عشای ربانی کاتولیکها به عربی، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی، تاگالوگ و سینالا و همچنین گویشهای عراقی زبان عربی برگزار می‌شود.

از زمان آغاز جنگ عراق بسیاری از مسیحیان این کشور نیز به صورت موقت یا دائم در اردن اقامت داشته‌اند.

زبان رسمی اردن عربی است، اما انگلیسی نیز تا حد زیادی در امور تجاری و دولتی و نیز میان مردم تحصیل کرده مورد استفاده قرارمی گیرد. آموزش زبان عربی و انگلیسی در مدارس دولتی و خصوصی اجباری است. زبان فرانسوی نیز در برخی از مدارس دولتی تدریس می‌شود، اما آموزش آن اجباری نیست.

آنطور که ثبت شده‌است، حدود ۳ میلیون نفر به عنوان پناهنده فلسطینی و آواره در اردن ساکن هستند که بسیاری از ایشان شهروند این کشور شده‌اند. از سال ۲۰۰۳ به این سو نیز شمار زیادی از عراقی‌هایی که از جنگ عراق گریخته‌اند در اردن اقامت داشته‌اند، که تاکنون اقدامی برای شمارش و سرشماری آنان صورت نگرفته‌است.

فرهنگ

نوشتار اصلی: فرهنگ اردن

آموزش

الگو:اصلی:آموزش و پرورش در اردن اردن توجه ویژه و زیادی به مسئله آموزش و پرورش مبذول داشته‌است. نظام آموزشی این کشور مطابق استانداردهای بین‌المللی است و برنامه‌های آموزش متوسطه آن در دانشگاه‌های جهانی پذیرفته شده‌است.

آموزش و پرورش مدارس

همچنین به بخش توجیهی مراجعه شود. آموزش و پرورش مدارس اردن را می‌توان به دو بخش تقسیم نمود:

  • آموزش ابتدایی، که شامل ۱۰ سال تحصیل در مدرسه‌است. تمامی شهروندان اردنی ملزم به گذراندن این دوره ده ساله هستند.
  • آموزش متوسطه، که شامل دو سال تحصیل در مدرسه برای دانش آموزانی است که دوره ابتدایی ۱۰ ساله را پشت سر گذارده‌اند. این دوره شامل دو بخش است:
  1. آموزش متوسطه، که می‌تواند آکادمیک یا حرفه‌ای باشد. در پایان دوره دوساله، دانش آموزان امتحانات سراسری متوسطه توجیهی را در حوزه مربوطه و مناسب خود می‌دهند و به کسانی که امتحانات را با موفقیت پشت سر می‌گذارند گواهی توجیهی (گواهی پایان آموزش متوسطه سراسری) اعطا می‌شود. دانش آموزان برای ورود به دانشگاه|دانشگاه‌ها درگروه آکادمیک دوره آموزشی را طی می‌می‌کنند، در حالی که درگروه فنی و حرفه‌ای دانش آموزان دوره‌های لازم را برای ورود به کالج محلی یا دانشگاه‌ها یا بازار کار می‌گذرانند، مشروط به آنکه دانش آموزان دو درس اضافی را نیز با موفقیت پشت سر بگذارند.
  2. آموزش متوسط حرفه‌ای، که آموزش حرفه‌ای فشرده و کارآموزی به دانش آموزان ارائه می‌کند، و در پایان آن به دانش آموزان گواهی (نه توجیهی) اعطا می‌شود. این نوع آموزش توسط موسسات آموزش حرفه‌ای، تحت نظارت وزارت کار/ آموزش فنی و حرفه‌ای و آموزش شورای عالی ارائه می‌شود.

آموزش متوسطه خارجی

پس از اتمام دوره ۸ یا ۱۰ ساله آموزش ابتدایی، اردنی‌ها مخیر هستند به جای گذراندن امتحانات توجیهی (۸ سال برای IGCSE و ۱۰ سال برای SAT و (IB برنامه آموزش متوسطه خارجی را انتخاب نمایند. این برنامه‌های را معمولاً مدارس خصوصی ارائه می‌کنند که شامل موارد زیر است:

سابق بر این، امتحانات GCSE نیز در اردن توسط مدارس خصوصی ارائه می‌شده‌است، که در حال حاضر به جای آن امتحانات IGCSE گذاشته شده‌است.

پس از فارغ‌التحصیلی دانش آموزان، وزارت آموزش عالی، با استفاده از سیستمی که مشابه سیستمهای مورد استفاده در بریتانیا است، نمرات یا درجات برنامه‌های آموزشی خارجی را به نمرات یا درجات مورداستفاده برای دانش آموزان توجیهی تبدیل می‌کند. این سیستم هم از لحاظ فرایند تبدیل نمرات و درجات و هم از لحاظ میزان پذیرش متقاضیان غیر- توجیهی بحث برانگیز بوده‌است.

مشکل دیگری که وجود دارد سیستمی است که برای نتایج امتحانات برنامه‌های آموزشی خارجی به مقیاس توجیهی، که درصدی از ۱۰۰ است، به کار بسته می‌شود. وانگهی، عده‌ای بر این باورند که این سیستم رفتاری منصفانه و یا حقیقتاً رفتاری توأم با ارفاق و گذشت با فارغ التحصیلان غیر- توجیهی دارد، و عده‌ای دیگر آن را غیر منصفانه قلمداد می‌کنند.

آموزش عالی

دسترسی به آموزش عالی برای دارندگان گواهی اتمام آموزش متوسطه سراسری میسر است، این افراد مختار هستند از میان کالج‌های محلی خصوصی، کالج‌های محلی دولتی یا دانشگاه‌ها (دولتی یا خصوصی) یکی را انتخاب نمایند. سیستم واحدی که این امکان را برای دانش آموزان فراهم می‌آورد تا درس‌های خود را براساس برنامه تحصیلی انتخاب کنند، در دانشگاه‌های اردن اعمال می‌شود. در حال حاضر، هشت دانشگاه دولتی بعلاوه دو دانشگاه که جدیداً مجوز آنها صادر شده، و سیزده دانشگاه خصوصی بعلاوه چهار دانشگاه که مجور آنها جدیداً صادر شده، در اردن وجود دارند. آموزش پس از دوره متوسطه به طور کامل در حیطه وظایف وزارت آموزش عالی و تحقیقات علمی قرار می‌گیرد. این وزارت متشکل از شورای آموزش عالی و شورای تأیید می‌باشد.

مراحل تحصیل

  • تحصیلات غیر- دانشگاهی پس از دوره متوسطه (بخش فنی- حرفه‌ای): تحصیلات غیر- دانشگاهی و حرفه‌ای در کالج‌های محلی ارائه می‌شود و تمامی کسانی که دارای هر نوع گواهی اتمام آموزش متوسط سراسری هستند می‌توانند در آن شرکت نمایند. برنامه دو یا سه ساله شامل حوزه‌های زیادی، از قبیل هنر، علوم، مدیریت، اداره اقتصادی و مهندسی می‌شود. از سال ۱۹۹۷، تمامی کالج‌های محلی تحت نظارت دانشگاه کاربردی البلقا در آمده‌اند. دانشجویان در پایان دوره دو یا سه ساله آزمون جامعی (الشامل) را پشت سر می‌گذرانند. به دانشجویانی که امتحان را با موفقیت پشت سر می‌گذرانند فوق دیپلم/ دیپلم اعطا می‌شود.
  • تحصیل در دانشگاه‌ها:
  • پایه اول دانشگاه: مقطع لیسانس:

دانشگاه‌های اردن از سیستمهای آموزشی انگلیسی- آمریکایی پیروی می‌کنند و با دانشگاه‌های آمریکایی و انگلیسی زیادی در ارتباط هستند. مدرک لیسانس معمولاً چهار سال طول می‌کشد. تحصیل در مقطع رشته‌های دندانپزشکی، داروسازی و مهندسی به مدت پنج سال طول می‌کشد. مدت تحصیل در رشته پزشکی شش سال است که پس از اتمام آن دانشجویان باید دوره انتری یک ساله را نیز بگذرانند. با توجه به رشته تحصیلی، واحدهای درسی مقطع لیسانس از ۱۲۶ تا ۱۶۴ متغیر است.

  • پایه دوم دانشگاه: مقطع فوق لیسانس:

مدرک فوق لیسانس پس ازتحصیلات ۱ یا ۲ ساله‌ای که دانشجویان پس از دریافت مدرک لیسانس پشت سر می‌گذرانند به آنها اعطا می‌شود. برای دریافت مدرک فوق لیسانس دانشجویان یا می‌توانند یک کار پایان ترم و پایان‌نامه (۲۴ واحد درس و ۹ واحد تحقیق) یا یک کار پایان ترم (۳۳ واحد) به همراه آزمون جامع را پشت سر بگذارند. نامزدهای شرکت در مقطع فوق لیسانس حتماً باید مدرک لیسانس با امتیاز حداقل خوب را داشته باشند.

مدرک دکترا پس از ۳ یا ۵ سال تحصیل بعد از فوق لیسانس و ارائه رساله‌ای که از قبل کسی در مورد آن کار نکرده‌است، به دانشجویان این مقطع اعطا می‌شود. دانشجویان این مقطع با توجه به رشته‌ای که در آن تحصیل می‌کنند، باید یک کار پایان ترم ۲۴ واحدی و یک کار تحقیقاتی ۲۴ واحدی را پشت سر بگذرانند تا مدرک دکترا به آنها اعطا شود. نامزدهای شرکت در مقطع دکترا حتماً باید مدرک فوق لیسانس با امتیاز حداقل خیلی خوب را داشته باشند.

معلمهای مدارس ابتدایی باید مدرک لیسانس داشته باشند. آموزش معلمان مقطع متوسطه: معلمان مقطع متوسطه باید مدرک لیسانس و مدرک آموزش عالی یک ساله داشته باشند. آموزش اساتید مقطع آموزش عالی: اساتید این دوره باید مدرک دکترا(PhD) داشته باشند. در برخی موارد داشتن مدرک فوق لیسانس کفایت می‌کند.

  • تحصیلات غیر- سنتی: آموزش عالی از راه دور

این نوع آموزش در واحد تازه تأسیس دانشگاه آزاد عرب ارائه می‌شود.

  • آموزش عالی مادام العمر:

آموزش مادام العمر در دانشگاه‌های دولتی و خصوصی، کالج‌های محلی دولتی و خصوصی، مؤسسه اداره دولتی اردن، مرکز جغرافیای اردن و انجمن علوم پادشاهی و دیگر موسسات ارائه می‌شود. رشته‌هایی که تدریس می‌شود شامل مهندسی، صنایع، کشاورزی، زبانهای خارجه، علوم کامپیوتری، مطالعات منشی گری، تربیت بدنی و دیگر رشته‌هایی است که می‌تواند کمک بخش جوامع داخلی اردن باشد. این دوره‌ها معمولاً از یک هفته تا شش ماه طول می‌کشد و به دانشجویان در پایان دوره گواهی گذراندن دوره یا گواهی قبولی اعطا می‌شود. شرایط لازم با توجه به رشته ارائه شده و سطح آن متغیر است. برخی از این رشته‌ها برای حرفه‌های خاصی طراحی شده‌اند که در آن صورت داشتن تجربه کاری در رشته مربوطه برای گذراندن دوره‌ها الزامی است.

مدارس و دانشگاه‌ها

منابع

  • خیراندیش، رسول - شایان، سیاوش: ریشه یابی نام و پرچم کشورها، تهران ۱۳۷۰.
  • بخش سیاست: ترجمه‌ای از پروژه ترجمه از ویکی‌پدیای انگلیسی.

پانویس

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ای اس ای پاگستان
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

پاکستان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۳۳°۴۰′۰۰″ شمالی ۷۳°۱۰′۰۰″ شرقی

جمهوری اسلامی پاکستان
پاکستان
پرچم  
شعار ملییکپارچگی، انضباط، ایمان استوار
(به زبان اردو: اتحاد، تنظیم، یقین مُحکم)
سرود ملیسرود ملی پاکستان
پایتخت اسلام‌آباد
۳۳°۴۰′ شمالی ۳۲°۵۰′ شرقی
بزرگترین شهر کراچی
زبان رسمی زبان اردو
نوع حکومت جمهوری اسلامی نوع حاکمان = رئیس جمهور
نخست‌وزیر
نام حاکمان  ممنون حسین
نواز شریف 
موارد منجر به تشکیل
&nbsp؛ از امپراتوری بریتانیا
۲۲ مرداد ۱۳۲۶
۱۴ اوت ۱۹۴۷
مساحت
 -  مساحت ۸۰۳٬۹۴۰کیلومتر مربع (۳۴ام)
 -  آب‌ها (٪) ۳٬۱
جمعیت
 -  سرشماری ۱۹۹،۰۸۵،۸۴۷ 
(۶ام)
 -  تراکم جمعیت ۲۰۶‎/km۲‏ (۵۳ام)
تولید ناخالص داخلی (تخمین ۱۳۸۶ (۲۰۰۷))  
 -  مجموع ۴۱۰، ۲۹۵ میلیارد دلار 
 -  سرانه ۲۵۹۴ دلار
شاخص توسعه انسانی (۱۳۸۶) ۵۵۱/۰ (میانه) (۱۳۶ام)
واحد پول روپیهٔ پاکستان (pkr) (TRY)
منطقه زمانی EET (ساعت جهانی+۵)
 -  تابستانی (DST) EEST (ساعت جهانی)
دامنه اینترنتی .pk
پیش‌شماره تلفنی +۹۲

پاکستان با نام رسمی «جمهوری اسلامی پاکستان» (به زبان اردو: اسلامی جمهوریۂ پاکستان)، کشوری در جنوب غربی آسیا است و پایتخت آن اسلام‌آباد نام دارد. این کشور در جنوب مرز آبی هزار کیلومتری با دریای عمان دارد و از غرب با ایران، از شمال با افغانستان، از شرق با هندوستان، و از شمال شرق با جمهوری خلق چین هم‌مرز است. ناحیه کشمیر مورد ادعای هندوستان و پاکستان است. هر دو کشور هند و پاکستان به طور جداگانه بخش‌هایی از این منطقه را اداره می‌کنند و این مناطق توسط خط کنترل از هم جدا شده‌اند.

دین رسمی پاکستان اسلام است و در میان کشورهای اسلامی، دومین کشور از نظر تعداد مسلمانان محسوب می‌شود. این کشور در سال ۱۹۴۷ به عنوان یک دولت و کشور جدید از هند مستقل شد. در سال ۱۹۷۱ جنگ داخلی به جدایی پاکستان شرقی با نام بنگلادش از این کشور منجر شد. این منطقه تاریخچه کهنی از زندگی و تمدن را داراست که شامل تمدن دره سند می‌شود. از زمان استقلال، پاکستان دوره‌های رشد نظامی و اقتصادی و هم‌چنین بی‌ثباتی را همگام با جدا شدن بنگلادش از خود، تجربه کرده‌است. پاکستان از لحاظ بزرگی نیروهای مسلح در رده هفتم جهان است و تنها کشور اسلامی دارنده جنگ‌افزار هسته‌ای می‌باشد.

پاکستان بر اساس برآورد سال ۲۰۱۲ با بیش از ۱۹۹ میلیون نفر جمعیت ششمین کشور پرجمعیت دنیاست. نوع حکومت این کشور جمهوری پارلمانی فدرال است و از ۴ ایالت و چهار قلمرو فدرالی تشکیل می‌شود. پاکستان هم از نظر زبانی و قومی و هم از نظر جغرافیایی کشور متنوع است. اردو زبان‌های رسمی این کشور، اسلام‌آباد پایتخت و کراچی بزرگترین شهر پاکستان است. در شهریور ماه ۱۳۹۴ دیوان عالی پاکستان با صدور حکمی، زبان اردو را به عنوان زبان اداری این کشور اعلام کرد.[۱][۲]

پاکستان هفتمین کشور جهان بر پایه تعداد نیروهای نظامی دائمی است، این کشور از قدرت‌های هسته‌ای و از کشورهای دارای سلاح هسته‌ای است.

نمادهای ملی پاکستان (رسمی)
جانور ملی   Markhor.jpg
پرنده ملی   Keklik.jpg
درخت ملی   Pedrengo cedro nel parco Frizzoni.jpg
گل ملی   Jasminum officinale.JPG
جانور میراث ملی   Snow Leopard 13.jpg
پرنده میراث ملی   Vándorsólyom.JPG
پستاندار آبی دریایی ملی   Platanista gangetica.jpg
خزنده ملی   Persiancrocodile.jpg
دوزیست ملی   Bufo stomaticus04.jpg
میوه ملی   Chaunsa.JPG
مسجد ملی   Shah Faisal Mosque (Islamabad, Pakistan).jpg
آرامگاه ملی    
رود ملی   Indus river from karakouram highway.jpg
کوه ملی   K2, Mount Godwin Austen, Chogori, Savage Mountain.jpg

محتویات

نام

نام پاکستان (پاک + ستان) به زبان‌های زبان اردو و زبان فارسی یعنی سرزمین پاکی. این نام نخستین بار در سال ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) توسط چودهاری رحمت علی که آن را در نشریه «امروز» یا «هرگز» منتشر کرد، به کار برده شد.[۳] این نام به عنوان سرواژه از نام‌های سرزمین‌های اصلی اسلامی مربوط به هند غربی ساخته شده‌است. به طور رسمی این کشور به عنوان قلمرو پاکستان در سال ۱۳۲۶ (۱۹۴۷) بنا نهاده شد و در سال ۱۳۳۶ (۱۹۵۷) به «جمهوری اسلامی پاکستان» تغییر نام داد. پاکستان را بخصوص در شبه قاره هند معمولاً با نام مخفف «پاک» می‌شناسند.

جمهوری اسلامی پاکستان از ترکیب حروف ایالت‌های زیر به دست آمده‌است:

۱- پ از حرف اول ایالت پنجاب
۲- ا از حرف اول ایالت سرحد شمال غرب (که حالا بنام خیبر پختونخوا مبدل گردیده است)
۳- ک از حرف اول ایالت کشمیر
۴- س از حرف اول ایالت سند
۵- تان از حروف انتهایی ایالت بلوچستان[۴]

تاریخ

نوشتار اصلی: تاریخ پاکستان
 
تندیسی متعلق به ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد در موزه ملی کراچی

در هنگام قیام گاندی علیه استعمار انگلیس، پاکستان به رهبری محمدعلی جناح (از یاران گاندی) پیش از استقلال هند، استقلال خود را بازیافت. پاکستان دارای تمدن آسیایی بوده‌است و یکی از تمدن‌ها بزرگ جهان به حساب می‌آید که پس از میان‌رودان و مصر تمدن دوره سِند (۲۵۰۰ تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد) است. کشور کنونی پاکستان در تاریخ ۱۴ اوت (۱۹۴۷) تأسیس شد. اما ناحیه‌ای که دربرمی گیرد تاریخچه گسترده‌ای دارد که با تاریخ هندوستان، اشتراک دارد. این منطقه محل تقاطع راه‌های تجاری تاریخی مانند راه ابریشم بوده‌است و در هزاران سال توسط گروه‌های مختلفی به عنوان سرزمین سکونت به کار برده شد. این گروه‌ها دراویدیها، هندواروپایی، مصریها، سکاها، پارتها، کوشانها، افغان‌ها، ترکتباران، مغولها و اعراب بودند. این منطقه را بیشتر به نام موزه اقوام و نژادها می‌شناسند.

مورخ و جغرافی دان دو بلیج مولر هنگامی که گفت: «اگر آنگونه که می‌گویند مصر موهبتی از سوی نیل است، پاکستان نیز موهبتی از سند است.» اهمیت تاریخی این منطقه را آشکار ساخت. نخستین نشانه وجود آدمیان در این منطقه ابزارهای سنگی هستند که در استان منطقه پنجاب از فرهنگ سوان برجای مانده‌اند و مربوط به ۱۰۰ هزار تا ۵۰۰ هزار سال پیش هستند. رود سند (ایندوس) محل فرهنگ‌های باستانی متعددی از قبیل مهرگره (یکی از اولین شهرهای شناخته شده جهانی) و تمدن دره سند در هاراپا و موهنجودارو است. تمدن دره سند در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد دچار انحطاط شد و پس از آن تمدن ودابی پدید آمد که در بیشتر شمال هند و پاکستان گسترده شد.

پادشاهی هندویونانی که توسط دمتریوس اول باختری تأسیس شد، شامل گاندهارا و ناحیه منطقه پنجاب از ۱۸۴ قبل از میلاد می‌شد و در زمان حکومت مناندر اول که با پیشرفت‌های تجاری و فرهنگی دوره یونانی–بودائیسم همراه بود را بنا نهاد و به بیشترین رشد و پیشرفت خود رسید. شهر تاکسیلا مرکز مهم آموزشی در دوران باستانی شد. بقایای شهر که در غرب اسلام‌آباد واقع هستند، یکی از مکان‌های باستان‌شناسی عمده کشور است.

کشور کنونی پاکستان در زمان سلسله‌های هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، صفویان، افشاریان جزو خاک ایران بوده همچنین در زمان سلسله‌های سامانیان و قاجار بخشهایی از آن جزو ایران بود.

 
مسجد پادشاهی؛ که در سده هفدهم میلادی توسط اورنگ زیب امپراتور مغولها در لاهور ساخته شد.

در سال ۷۱۲ میلادی، فرمانده عرب به نام محمد بن قاسم، سند و مولتان در جنوب منطقه پنجاب (پاکستان) را فتح کرد و بنای حکومتهای بعدی مسلمانان را که شامل حکومت غزنویان پادشاهی محمد غر پادشاهی (سلطان نشین) دهلی و حکومت موغال می‌شدند ایجاد کردند. در طول این دوره مروجان دینی صوفی نقش محوری را در تغییر دین اکثریت جمعیت منطقه به اسلام ایفا نمودند. انحطاط تدریجی حکومت مغول در اوایل سده هیجدهم موقعیت‌هایی را برای جمعیت افغانستان، بلوچها و سیکها برای اعمال قدرت و کنترل خود بر نواحی گسترده‌ای را فراهم نهاد تا زمانی که کمپانی هند شرقی بریتانیا سلطه خود را بر جنوب آسیا گسترانید.

جنگ استقلال هند در ۱۲۳۶ هجری خورشیدی (۱۸۵۷) آخرین نبرد مسلحانه منطقه برضد راج بریتانیا بود و زمینه‌های نبرد آزادی خواهانه غیرمسلحانه که توسط مجلس ملی هند رهبری می‌شد را بنا نهاد. با این وجود لیگ مسلمانان هند در نیمه دوم دهه ۱۹۳۰ در میان ارسی از نادیده گرفتن مسلمانان در سیاست به محبوبیت رسید در ۲۹ دسامبر ۱۹۳۰ خطابه مربوط به ریاست جمهوری علامه اقبال لاهوری خواهان ایجاد یک کشور مسلمان مجزا در شمال غربی و آسیای جنوب شرقی شد. محمدعلی جناح تئوری دو ملت را حمایت کرد و لیگ مسلمانان را به سوی پذیرش «قطعنامه لاهور» مربوط به ۱۹۴۰ هدایت کرد که سرانجام به ایجاد کشور پاکستان انجامید.

پاکستان در ۱۴ اوت ۱۹۴۷ با دو جناح دارای اکثریت مسلمان در قسمت شرقی و شمال غربی مناطق آسیای جنوبی تشکیل شد که توسط هند که اکثریت آن هندو بودند ازهم جدا شد و از استان‌های بلوچستان (پاکستان)، بنگلادش شرقی، استان مرزی شمال غرب، منطقه پنجاب، و سند تشکیل می‌شد. تقسیم تقسیم هند تحت کنترل بریتانیا به شورش‌های فرقه‌ای منجر گردید.

در سراسر هند و پاکستان و میلیون‌ها مسلمان به جامو و کشمیر بالا گرفت و به اولین جنگ کشمیر (۱۹۴۸) منتهی شد که در آن پاکستان و هند هریک قسمتهای عظیمی از جمهوری که در سال ۱۹۵۸ به رسمیت اعلام شده بود با کودتایی توسط ایوب خان (۶۹–۱۹۵۸) که در طول یک دوره ناآرامی داخلی و همچنین در دوره جنگ ۱۹۶۵ هند–پاکستان رئیس جمهور بود. جانشین او یحیی خان (۷۱–۱۹۶۹) با طوفان - بهولا ۱۹۷۰ - مواجه شد که باعث مرگ ۵۰۰ هزار تن شد.

تفرقه‌های اقتصادی و سیاسی در پاکستان شرقی (بنگلادش امروزی) منجر به سرکوبی‌ها و تنش‌های شدید سیاسی گردید، که نهایتاً به جنگ آزادسازی بنگلادش و جنگ ۱۹۷۱ هند و پاکستان و نهایتاً جدا شدن پاکستان شرقی به عنوان کشور مستقل بنگلادش انجامید. حکومت غیرنظامی از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۷ توسط ذوالفقار علی بوتو تا زمانی که خلع شد و توسط یک جنایت قضایی در سال ۱۹۷۹ به دست ژنرال محمد ضیا الحق اعدام شد، از سرگرفته شد. ضیاء الحق سومین رئیس جمهور نظامی شد. سیاست‌های سکولار (غیر دینی) پاکستان با معرفی قوانین اسلامی شریعت توسط ضیاء از بین رفتند و این روند تأثیرات مذهبی و دینی بر جامعه شهریب، و همچنین نظامی را افزایش داد. با مرگ ژنرال ضیاء در حادثه سقوط هواپیما در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸)، بی نظیر بوتو دختر ذوالفقار علی بوتو به عنوان اولین نخست‌وزیر زن پاکستانی انتخاب شد. در طول دهه بعد با خرابتر شدن اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور، او قدرت را به نواز شریف واگذار کرد.

تنش‌های نظامی در جنگ کارگیل که پاکستان و هند در سال ۱۹۹۹ با آن مواجه بودند، با یک کودتای نظامی دنبال شد که در این کودتا ژنرال پرویز مشرف توانست قدرت اجرایی را به دست گیرد. در سال ۲۰۰۱ مشرف توانست با استعفای رفیق ترار، رئیس جمهور پاکستان شود. پس از انتخابات مجلس ۲۰۰۲، مشرف قدرت‌های اجرایی را به نخست وزیر تازه منتخب ظفرالله خان جمالی واگذار کرد که او نیز در انتخابات نخست وزیری ۲۰۰۴ پاکستان، جای خود را به شوکت عزیز داد. براساس اطلاعات منتشر شده توسط سازمان سیا و کتابخانه کنگره آمریکا و برآورد آنها در سال ۲۰۱۱، هم‌اکنون پاکستان از نظر توان نظامی در رده پانزدهم قدرت‌های نظامی جهان قرار دارد.

بر اساس اطلاعات عنوان شده از سوی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و کنگره آمریکا، پاکستان که جمعیت آن ۱۸۷ میلیون و ۳۴۲ هزار نفر است، هم‌اکنون دارای ۶۱۷ هزار پرسنل فعال نظامی است و تعداد نیروهای ذخیره فعال این کشور ۵۱۵ هزار نفر است.

نیروی زمینی پاکستان دارای ۲۶۴۰ دستگاه تانک، ۴۶۲۰ دستگاه نفربر، ۱۰۸۶ عراده توپ کششی، ۵۹۵ عراده توپ خودکششی، ۲۰۰ سامانه پدافند موشکی، ۳۲۰۰ خمپاره انداز، ۳۴۰۰ سامانه ضد تانک، ۲۵۰۰ سامانه پدافند هوایی و ۱۱۵۰۰ وسیله نقلیه لجستیکی است.

نیروی هوایی پاکستان نیز دارای ۱۴۱۴ فروند جنگنده و هواپیما، ۵۳۵ فروند هلیکوپتر و ۱۴۸ فرودگاه عملیاتی است.

نیروی دریایی پاکستان نیز دارای یازده فروند کشتی، دو بندر، ۵ زیر دریایی، ۱۵ قایق نظامی گشت زنی، ۱۱ ناوچه، یک ناوشکن و یک قایق جنگی خشکی آبی است. نیروی دریایی پاکستان دارای ناو هواپیمابر نیست.

بودجه نظامی پاکستان در سال ۲۰۱۱، شش میلیارد و ۴۱۰ دلار بوده‌است. کشور پاکستان دارای مساحت ۷۹۶ هزار و ۹۵ کیلومتر مربع، ۱۰۴۶ کیلومتر خط ساحلی و ۶ هزار و ۷۷۴ کیلومتر مرز مشترک است.

تقسیمات کشوری

 
نقشهٔ سیاسی پاکستان

پاکستان از پنج ایالت، یک منطقهٔ خودمختار قبایلی، یک منطقه فدرال پایتخت (اسلام‌آباد) و دو منطقه مربوط به جامو و کشمیر تشکیل شده‌است.

منطقه زرد رنگ (شماره ۱) ایالت بلوچستان به مرکزیت کویته

منطقه بنفش رنگ (شماره ۲) ایالت خیبر پختونخوا به مرکزیت پیشاور (NWFP)

منطقه آبی رن گ (شماره ۳) ایالت پنجاب به مرکزیت لاهور

منطقه سرخ رنگ (شماره ۴) ایالت سند به مرکزیت بندر کراچی

منطقه سفید رنگ (شماره ۵) منطقه فدرال پایتخت (ناحیه پایتختی اسلام‌آباد) (IST)

منطقه سبز رنگ (شماره ۶) منطقه خودمختار قبایلی

منطقه فیروزه‌ای رنگ (شماره ۷) منطقه کشمیر پاکستان (جامو و کشمیر آزاد) به مرکزیت مظفرآباد (AJK)

منطقه سیاه رنگ (شماره ۸) ایالت گلگت بلتستان به مرکزیت گلگت

ایالت بلوچستان و ایالت خیبر پختونخوا (سرحد شمال غربی)، خود نیز دارای مناطق خودمختار قبایلی هستند که آنها را (Provincially Administered Tribal Areas (PATA گویند.[۵]

شهرها

شهرهای بزرگ پاکستان عبارتند:

کراچی بزرگترین و مهمترین شهر و بندر پاکستان است. لاهور، راولپندی، پیشاور، ایالت جامو و کشمیر، اسلام‌آباد

جغرافیا و آب و هوا

 
دومین کوه بلند جهان، کی ۲
نوشتار اصلی: جغرافیای پاکستان

پهناوری پاکستان معادل ۸۰۳، ۹۴۰ کیلومتر مربع است که حدوداً معادل مجموع پهناوری کشورهای فرانسه و انگلستان است. نواحی شرق آن بر روی فلات هند و نواحی غربی و شمالی بر روی فلات ایران و سرزمین اوراسیا قرار گرفته‌است. ۱۰۴۶ کیلومتر (۶۵۰ مایل) مرز آبی با دریای عرب از طرف جنوب دارد و از سوی غرب با افغانستان ۵۲۳ کیلومتر (۳۲۵ مایل) و از طرف شمال شرق با چین ۲۹۱۲ کیلومتر (۱۸۰۹ مایل) از طرف شرق با هند و ۹۰۹ کیلومتر (۵۶۵ مایل) از طرف جنوب غرب با ایران مرز دارد.

ظهر روز دوشنبه ۴ آبان ۱۳۹۴ زلزله ۷/۷ ریشتری شمال پاکستان را لرزاند و باعث کشته شدن صدها نفر شد.

در این کشور انواع ویژگی‌های طبیعی از سواحل شنی مردابی و باتلاق‌های دارای حرا در ساحل جنوبی گرفته تا جنگل‌های معتدل و مرطوب حفاظت شده و قلمروهای یخی کوه‌های (هیمالیا) قراقوروم، هندوکش در شمال همگی به چشم می‌خورند. به طور تقریبی ۱۰۸ قله با بلندی بیش از ۷۰۰۰ متر (۲۳۰۰۰ فوت) وجود دارد که با برف و یخچال پوشیده شده‌اند. پنج کوه در پاکستان ازجمله کی۲ (در بلتستان) و نانگا پاربات بیش از ۸۰۰۰ متر (۲۶۰۰۰ فوت) ارتفاع دارند. در قسمتی از کشمیر که توسط هند اداره می‌شود تا نواحی شمالی پاکستان رودخانه سند در طول کشور جریان دارد. هر ساله قسمت‌های شمالی پاکستان شمار زیادی جهانگرد خارجی را به خود جلب می‌کنند. کوهنوردان از سراسر دنیا بلتستان در پاکستان را به عنوان مقصد نهایی خود می‌دانند. در غرب رود سند بیابان‌های خشک و تپه‌ای بلوچستان پاکستان وجود دارند؛ در قسمت شرق هم شن‌های روان بیابان تار وجود دارد. بیشتر نواحی منطقه پنجاب و قسمت‌هایی از سند دشت‌های حاصل‌خیزی هستند که کشاورزی در آنجا از اهمیت زیادی برخوردار است.

آب وهوا نیز به همین روال متفاوت است؛ زمستان‌های سرد و تابستان‌های گرم در شمال و آب و هوای معتدل درجنوب که متأثر از تأثیر اقیانوس هند است. نواحی مرکزی تابستان‌های بسیار گرم دارند و دمای آنها به بیش از ۴۵ درجه سانتی گراد (۱۱۳ درجه فارنهایت) می‌رسد و زمستان‌های سردی که دمای هوا کمتر از دمای انجماد می‌رسد. میزان بارش باران نیز کم است و از ۲۵۰ میلی‌متر و تا ۱۲۵۰ میلی‌متر که بیشتر با دمای موسم (مونسون) غیرقابل اطمینان جنوب غربی در اواخر تابستان همراه هستند در نوسان است. مسئله کمبود آب نیز توسط ساخت سدها بر روی رودخانه‌ها و استفاده از آب چاه‌ها در مناطق خشک‌تر تا حدی حل شده‌است.

مردم

 
گروه‌های قومی اصلی پاکستان؛ بلوچ (صورتی)، پشتون‌ها (سبز)، پنجابی‌ها (قهوه‌ای)، سندی (زرد)

پاکستان بر اساس آمار تخمینی ۱۳۸۷ (۲۰۰۸)، جمعیتی حدود ۱۷۲٬۸۰۰٬۰۰۰ تن دارد. پاکستان ششمین جمعیت بزرگ جهان را داراست که بیشتر از روسیه و کمتر از برزیل است. به علت نرخ رشد بالای جمعیت پاکستان انتظار می‌رود جمعیت آن در سال ۲۰۲۰ از جمعیت برزیل فراتر رود. نشان دادن جمعیت پاکستان نسبتاً مشکل است و این به علت تفاوت‌های آشکار در دقت هر سرشماری و عدم هماهنگی بین بررسی‌های گوناگون مربوط به نرخ رشد جمعیت است اما احتمالاً بتوان گفت نرخ رشد جمعیت در دهه ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. جمعیت این کشور تاریخ ۱ ژوئیه ۲۰۰۵ حدود ۱۶۲، ۴۰۰، ۰۰۰ تن و نرخ رشد جمعیت نیز ۳۴ در هزار و نرخ مرگ و میر حدود ۱۰ در هزار و نرخ رشد طبیعی جمعیت حدود ٪۴/۲ تخمین زده شد. منابع غیردولتی و بین‌المللی گزارش می‌دهند که جمعیت کنونی پاکستان حدود ۱۷۰ تا ۱۹۰ میلیون تخمین زده می‌شود.

زبان اردو زبان پاکستانی و زبان مشترک این کشور است، اما زبان انگلیسی زبان رسمی است که در قانون اساسی پاکستان و در تجارت و همچنین طبقه خاص و تحصیل کرده و شهری و بسیاری از دانشگاه‌ها به کار برده می‌شود. زبان پنجابی نیز زبان بیش از ۶۰ میلیون نفر است، اما رسمیتی از سوی کشور ندارد. پاکستانی‌ها از نژادها و گروه‌های قومی متعددی تشکیل یافته‌اند که بیشتر آنها از نوع مردم هندواروپایی هستند و به همین دلیل بسیار متفاوت از افراد بومی ساکن این بخش از شبه قاره هند هستند.

اکثریت پاکستانی‌ها به گروه قومی هندوآریایی تعلق دارند. در حالی که تعداد قابل توجهی از نژادهای ایرانی و تعداد کمتری از دراویدیان‌ها نیز به چشم می‌خوردند. این گروه‌های قومی عمده به گروه‌های قومی کوچکتری تقسیم می‌شوند. پنجابی‌ها ۴۴٫۶۸٪، پشتون‌ها ۱۵٫۴۲٪، سندیها ۱۴٫۱٪، زبان سرائیکی ۸٫۳۸٪، مهاجر اردو ۷٫۵۷٪، بلوچها ۳٫۵۷٪ و سایرین ۶٫۲۸٪ جمعیت را تشکیل می‌دهند.[۶]

داده‌های سرشماری نشان می‌دهند که ٪۹۶ جمعیت کشور مسلمان هستند که ٪۸۰ آن‌ها سنی و ٪۱۹ آن‌ها شیعه هستند. پاکستان پس از ایران دومین کشور دارای جمعیت شیعه در جهان است. بقیه جمعیت پاکستان را مسیحیت، هندوئیسم، یهودیها، سیکها، زرتشتی‌ها، احمدی‌ها و آنیمیست‌ها (که عمدتاً کالاشهای چیترال هستند) تشکیل می‌دهند. تعداد کمی بودایی نیر در آمار پاکستان وجود دارند؛ البته این افراد در قسمت لداخ که توسط هند اداره می‌شود و پاکستان ادعای مالکیت آن را دارد زندگی می‌کنند. ساختار جمعیتی پاکستان در سال ۱۹۴۷ با ورود مسلمانان به پاکستان و هندوها و سیک‌ها به هندوستان به‌شدت تحت تأثیر قرار گرفت. از سال ۲۰۰۵ به بعد بیش از ۳ میلیون مهاجر (که تقریباً ٪۸۱ آنها را پشتون‌ها تشکیل می‌دهند) به علت جنگ‌های جاری در افغانستان در پاکستان باقی‌مانده‌اند و براساس کمیسیون عالی مهاجران سازمان ملل، ٪۸۳ مهاجران هدف خود را اقامت دائم در پاکستان می‌دانند.

۹۶٪ از جمعیت پاکستان مسلمان هستند (۷۷٪ سنی و ۱۹٪ شیعه). به علاوه ۱٫۸۵٪ هندو، ۱٫۶٪ مسیحی و ۰٫۰۴٪ سیک نیز در کشور می‌زیند.

سیاست

 
نواز شریف، نخست وزیر کنونی پاکستان
 

پاکستان عضو سازمان ملل متحد، سازمان کنفرانس اسلامی، سازمان همکاری منطقه‌ای جنوب آسیا (سارک)، و سازمان اکو می‌باشد. همچنین از دوران استقلال پاکستان و هند از بریتانیای کبیر، این کشور عضوی از اتحادیه کشورهای همسود (مشترک‌المنافع) بوده‌است. گرچه عضویت پاکستان در این اتحادیه سه بار لغو شده‌است؛ نخستین بار در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) پس از آنکه اتحادیه کشورهای همسود استقلال بنگلادش (پاکستان شرقی) را از پاکستان به رسمیت شناخت، دولت پاکستان به نشانهٔ اعتراض این اتحادیه را ترک کرد، که البته مجدداً در سال ۱۹۸۹ به اتحادیه بازگشت. عضویت پاکستان از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ به دلیل کودتای غیرقانونی ژنرال پرویز مشرف از طرف اتحادیه لغو شد. سومین بار در نوامبر ۲۰۰۷، عضویت پاکستان به دلیل اعلام وضعیت فوق‌العاده توسط پرویز مشرف از سوی اتحادیه لغو شده‌است.

مسلم لیگ، اولین دولت پاکستان را به رهبری محمد علی جناح و لیاقت علی خان تشکیل داد. رهبری سیاست پاکستان به دست مسلم لیگ با ظهور احزاب سیاسی دیگر و با ظهور حزب مردم پاکستان در غرب پاکستان و عوامی لیگ در شرق پاکستان که نهایتاً به ایجاد بنگلادش منجر شد، به میزان زیادی رو به افول گذاشت. اولین قانون اساسی پاکستان در سال ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) اتخاذ شد، اما در سال ۱۹۵۸ توسط ایوب خان به حال تعلیق در آمد. قانون اساسی مصوب ۱۹۷۳ توسط ضیاءالحق در سال ۱۹۷۷ به تعلیق درآمد و دگربار در سال ۱۹۹۱ به تصویب رسید و این مهم‌ترین سندی است که پایه‌های دولت و حکومت را بنا می‌نهد. پاکستان یک جمهوری فدرال است و اسلام به عنوان دین رسمی کشور محسوب می‌شود. سیستم نیمه–رئیس جمهوری شامل قوه مقننه‌ای متشکل از دو مجلس است که خود شامل سنای پاکستان که شامل ۱۰۰ عضو است و مجمع ملی پاکستان که دارای ۳۴۲ عضو است، می‌شود.

رئیس جمهور پاکستان، رئیس دولت و همچنین فرمانده کل نیروهای مسلح است و توسط کالج الکترولال پاکستان انتخاب می‌شود. نخست وزیر معمولاً رهبر بزرگترین حزب در مجمع ملی است. هر ایالت، سیستم حکومتی مشابهی دارد و دارای یک مجمع اسالتی است که مستقیماً انتخاب می‌شود؛ در مجمع ایالتی، رهبر بزرگترین حزب یا ائتلاف به عنوان وزیر انتخاب می‌شود. رؤسای ایالت نیز توسط مجامع ایالتی و به پیشنهاد وزراء انتخاب می‌شوند.

ارتش پاکستان نقش مؤثری را در سیاست‌های عمده کشور در طول تاریخ این کشور ایفا کرده است؛ رؤسای جمهور نظامی از ۱۹۵۸ و ۷۱، ۱۹۷۷ و ۸۸ و از ۱۹۹۹ تا به امروز رهبری کشور را به عهده داشتند. حزب چپ گرای مردم پاکستان (PPP) که توسط ذوالفقار علی بوتو رهبری می‌شد، به عنوان یک بازیگر سیاسی مهم در دهه ۱۹۷۰ ظهور کرد. تحت رهبری نظامی محمد ضیاءالحق پاکستان سیاست خود را از سیاست سکولار بریتانیایی جدا کرد و به سوی شریعت و دیگر قوانین اسلام پایه تغییر موضع داد. در طول دهه ۱۹۸۰ جنبش متحد قومی (MQM) که ضد فئودالی و طرفدار مهاجر اردو |مهاجر بود توسط ساکنان شهری تحصیل کرده و غیرسنتی ایالت سند و به‌ویژه کراچی آغاز به کار کرد. سالهای دهه ۱۹۹۰ شاهد سیاست‌های ائتلافی که توسط حزب مردم و مسلم لیگ احیا شده رهبری می‌شد بود.

در انتخابات عمومی اکتبر ۲۰۰۲، مسلم لیگ پاکستان (PML –Q) تعداد زیادی از کرسی‌های مجلس ملی را با قرار گرفتن در رده دوم از میان دیگر گروه‌ها از آن خود کرد و به عنوان حزب مجلس ملت پاکستان که شاخه‌ای از حزب PPP بود شناخته شد. ظفراللّه خان جمالی از PML –Q به عنوان نخست وزیر شناخته شد، اما درتاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۰۴ استعفا داد و رهبر PML –Q چادهری مبثوجات (شجاعت) حسین به عنوان نخست وزیر موقت جایگزین او شد. در ۲۸ اوت ۲۰۰۴ مجمع ملی به وزیر اقتصاد پاکستان و قائم مقام پیشین سیتی بانک، شوکت عزیز رای داد و او را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. مجلس متحده عمل که ائتلاف احزاب مذهبی اسلامی بود درانتخابات ایالت مرزی شمال غرب پیروز شد و حضور خود را در مجمع ملی پاکستان افزایش داد.

پاکستان عضو فعالی از سازمان ملل و سازمان کنفرانس اسلامی است و OIC را به عنوان محلی برای گروه اعتدال روشنفکران به کار برده است؛ که برنامه‌ای برای ایجاد یک رنسانس و عنصر روشنگری در دنیای اسلام است. پاکستان همچنین یکی از اعضا سازمانهای مهم منطقه‌ای سازمانهای همکاری‌های منطقه‌ای جنوب آسیا (سارک) و سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو) است. پاکستان در گذشته روابط گوناگونی را با آمریکا به خصوص در اوایل دهه ۱۹۵۰ هنگامی که پاکستان مهم‌ترین متحد آسیایی بود رقم زده‌است.

پاکستان همچنین عضو سازمان پیمان مرکزی (سنتو) و سازمان پیمان جنوب شرقی آسیا (SEATO) بود. در طول جنگ شورویافغانستان در دهه ۱۹۸۰ پاکستان یکی از متحدان اصلی آمریکا بود. اما روابط آنها هنگامی که آمریکا به‌خاطر سوءظن‌هایی نسبت به استفاده پاکستان از فعالیت‌های هسته‌ای تحریم‌هایی را بر او اعمال کرد، روبه سردی گذاشت. پس از حملات ۱۱ سپتامبر وجنگ بر سر تروریسم روابط آمریکا و پاکستان به‌ویژه پس از اینکه پاکستان حمایت خود را از رژیم طالبان در کابل ظاهراً متوقف نمود، بهبود یافته‌است. در ژانویه ۲۰۰۴، مؤسس برنامه هسته‌ای پاکستان عبدالقدیر خان به موضوع گسترش نیروی هسته‌ای به لیبی، ایران و کره شمالی اعتراف کرد. در ۵ فوریه ۲۰۰۴ پرزیدنت پرویز مشرف اعلام کرد که او عبدالقدیر خان را بخشوده‌است.

پاکستان مدتهای زیادی روابط ناآرامی را با همسایه‌اش هند داشته‌است. اختلاف بلندمدت بر سر کشمیر به جنگهای تمام عیاری در جنگ هند – پاکستان در ۱۹۴۷ و جنگ هند و پاکستان در ۱۹۶۵ انجامید. جنگ داخلی در ۱۹۷۱ به جنگ آزادی خواهانه بنگلادش که خودجوش بود و جنگ ۱۹۷۱ هند– پاکستان تبدیل شد. پاکستان برای نشان دادن برابری خود با آزمایش‌های هسته‌ای Pokhran-II هند در سال ۱۹۹۸ آزمایش‌های سلاحهای هسته‌ای را انجام داد و تنها کشور مسلمان دارای سلاح‌های هسته‌ای به طور رسمی گردید. روابط این کشور با هند پس از آغاز مذاکرات صلح در ۲۰۰۲ رو به بهبودی است. پاکستان روابط نزدیک اقتصادی نظامی و سیاسی را با جمهوری خلق چین دارا می‌باشد.

پاکستان همچنین در نواحی قبیله‌ای که به صورت فدرال اداره می‌شوند و رهبران قبیله‌ای از طالبان حمایت می‌کنند با بی‌ثباتی‌هایی روبه‌رو است. پاکستان برای سرکوبی ناآرامی‌های محلی مجبور به استقرار نیروهای ارتش خود در این نواحی شده‌است. این در حالی است که آتش‌بس اعلام شده بین رهبران قبیله‌ای و دولت پاکستان ثبات لازم را به منطقه باز نگردانده‌است.

اضافه بر این، پاکستان مدت زیادی است که در بزرگترین ایالت خود، بلوچستان (پاکستان) دچار بی‌ثباتی است. ارتش برای جنگ با شورش جدی در این استان از سال ۱۹۷۳ تا سال ۱۹۷۶ مستقر شد. ثبات اجتماعی پس از اینکه رحیم الدین خان به عنوان مجری حکومت نظامی که آغاز آن در سال ۱۹۷۷ بود منصوب شد. در پاکستان ازسرگرفته شد. پس از صلح و آرامش نسبی در طول دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ برخی از رهبران قبیله‌ای بانفوذ بلوچ بازهم یک جنبش جدایی طلبانه را پس از اینکه پرویز مشرف در ۱۹۹۹ به قدرت رسید آغاز کردند.

نحوه انتخاب رئیس‌جمهور در پاکستان

هر رئیس جمهوری در پاکستان برای پنج سال انتخاب می‌شود. رئیس‌جمهور مقامی تقریباً تشریفاتی در پاکستان به شمار می‌آید.

نمایندگان هر دو پارلمان ملی پاکستان یعنی؛ مجلس ملی و سنا، به همراه چهار مجلس استانی یا مجالس ایالتی که شامل سند، پنجاب، خیبرپختونخواه و بلوچستان رئیس جمهور این کشور را با رأی‌گیری انتخاب می‌کنند؛ که حدوداً تعداد این نمایندگان به هزار و صد نفر می‌رسد.

روند اخذ رای انتخابات ریاست جمهوری پاکستان در اسلام‌آباد تحت نظارت قاضی انور کاسی رئیس دادگاه عالی این شهر برگزار می‌شود.[۷][۸]

احزاب در پاکستان

اقتصاد

نوشتار اصلی: اقتصاد پاکستان

پاکستان کشوری در حال توسعه‌است که در جبهه‌های سیاسی و اقتصادی با چالش‌هایی روبه‌رو بوده‌است. با وجود اینکه در سال ۱۹۴۷ این کشور بسیار فقیر بود نرخ رشد اقتصادی پاکستان در طول ۴ دهه بعد از آن بهتر از میانگین جهانی بوده‌است. اما سیاست‌های ناآگاهانه به پایین آمدن این نرخ در دهه ۱۹۹۰ منجر شد.

اخیراً تغییرات گسترده اقتصادی به اقتصادی قدرتمندتر منجر شده‌اند و به نرخ رشد به‌ویژه در زمینه‌های ساخت و تولید و بخش‌های خدمات مالی (اقتصادی) سرعت بخشیده‌اند. پیشرفت‌های بزرگی نیز در موقعیت ارز خارجی و رشد سریع در منابع ارز ثابت در سالهای اخیر شاهد بوده‌ایم. تخمین بدهی خارجی در سال ۲۰۰۵ در حدود ۴۰ میلیارد دلار آمریکا بود. با این حال این بدهی با کمک‌های صندوق بین‌المللی پول و بخشودگی بدهی از طرف ایالات متحده آمریکا کاهش یافته‌است. تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۵ حدود ۶/۴۰۴ میلیارد دلار برآورد شد و تولید سرانه ناخالص ملی آن ۲۴۰۰ دلار آمریکا بود.

نرخ‌های رشد تولید ناخالص ملی پاکستان در ۵ سال اخیر شاهد یک افزایش ثابت بوده‌اند. در سال ۲۰۰۱ نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشور ٪۸/۱ بود ولی در سال مالی که ۳۰ ژوئن ۲۰۰۵ پایان یافت، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی اسمی به حدود ٪۴/۸ رسید. این نرخ رشد پاکستان را پس از چین دارنده دومین نرخ رشد اقتصادی در میان پرچمعیت‌ترین کشورهای جهان قرار داد. با این حال فشارهای تورمی و میزان ذخیره کمتر از مقدار لازم و همچنین عوامل اقتصادی دخیل دیگر امر نگه داشتن نرخ رشد به این میزان را مشکل می‌سازد.

رشد بخشهای غیرکشاورزی ساختار اقتصاد را تغییر داده‌است و اکنون اقتصاد تنها ٪۲۰ تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد. بخش خدماتی حدود ٪۵۳ تولید ناخالص داخلی کشور که تجارت عمده و خرد کشور حدود ۳۰٪ این بخش را تشکیل می‌دهد. اخیراً بازار بورس کراچی همراه با دیگر بازارهای در حال ایجاد دنیا اوج گرفته‌است. مقادیر هنگفتی از سرمایه‌گذاری‌های خارجی در صنایع متعددی به کار گرفته شده‌اند. با این حال سرانه بازار بورس همچنان مخابرات، نرم‌افزار، خودرو، نساجی، سیمان، کود، فولاد و ساخت کشتی هستند.

صنعت مهم دیگری که در گذشته از دسترسی خارجی محروم مانده‌است، هوافضا است. تیپ‌های مختلف توپخانه در ارتش از پیش به گسترده شدن میزان مهمات نظامی پاکستان کمک کرده‌اند. خبرهایی از احتمال مشارکت عمومی یا خصوصی در برنامه‌های آینده موشکی به گوش می‌خورد که می‌تواند با برنامه فضایی پاکستان همراه شود؛ زیرا توانایی‌های کنونی این کشور شامل موشک‌های بالستیک میان برد و تحقیقاتی بر روی موشکهای بالستیک قاره‌پیما می‌شوند. رویکرد ساختاری برای استفاده از این توانایی‌های هوافضایی ممکن است باعث رونق سریعتر اقتصادی پاکستان شود زیرا صنعت هوانوردی پیش تر هم شاهد رشد چشمگیری در سالهای گذشته بوده‌است که با حضور شرکت‌های هواپیمایی متعددی همراه بوده‌است.

جانوران و گیاهان

 
مارخور، حیوان ملی پاکستان

گونه‌های مختلف مناظر و آب و هوا در پاکستان به این ناحیه اجازه می‌دهد تا از گونه‌های مختلف حیوانات و پرندگان وحشی برخوردار باشد. در جنگلها درخت‌های سوزنی‌شکل آلپی و شبه آلپی از قبیل کاج فرنگی و کاج و سدر دیودار در کوه‌های شمالی و درختان پهن‌برگ مانند جگ و توت– شکل در رشته‌کوه‌های سلیمان در جنوب وجود دارند. تپه‌های غربی دارای سرو کوهی و تمرسیک و علفهای خشن و گیاهان خاردار هستند. در طول ساحل جنگل‌های پوشیده از منگرو که بیشتر زمین‌های مرطوب ساحلی را تشکیل می‌دهند به چشم می‌خورد.

در جنوب در آبهای تیره در دهانه رودخانه سند تمساح نیز وجود دارند. در حالی که در سواحل رودخانه گراز، آهو، خارپشت و جوندگان کوچک به چشم می‌خورند، در زمین‌های شنی پوشیده از خار مرکز پاکستان شغال، کفتار، گربه وحشی، پلنگ و در آسمان‌های آبی شاهین، قوش (قرقیباز و عقاب دیده می‌شوند. در بیابان‌های جنوب غربی چیتای کمیاب آسیایی نیز وجود دارد.

در کوه‌های شمالی گونه‌هایی از حیوانات در حال خطر از قبیل قوچ و میش مارکوپولو، قوچ و میش اوریال، مارخور، بز کوهی، خرس سیاه آسیایی، خرس قهوه‌ای هیمالیایی و پلنگ برفی وجود دارند. در اوت ۲۰۰۶ پاکستان یک بچه پلنگ برفی یتیم کمیاب را که لئو نام داشت به آمریکا هدیه کرد. گونه کمیاب دیگری دلفین رودخانه سند است که تصور می‌شود ۱۰۰۰ عدد دیگر از آن باقی باشد که در ۲ منطقه حفاظت شده نگهداری می‌شوند. در سال‌های اخیر شمار حیوانات وحشی که برای بازرگانی خز و چرم کشته می‌شدند به ایجاد قانون منع شکار حیوانات و پرندگان وحشی در مناطق حفاظت شده حیات وحش منجر شد.

فرهنگ و تمدن

نوشتار اصلی: فرهنگ پاکستان
 
مسجد شاه فیصل در اسلام‌آباد که از بزرگترین مسجدهای جهان است.
 

پاکستان دارای فرهنگ منحصربه‌فرد و غنی است که سنت‌های خود را در طول تاریخ حفظ کرده‌است. واقعیت پیش از ورود اسلام بسیاری از پنجابی‌ها و سندیها، هندو و بودایی بودند؛ اما این روند در طول دوره توسعه اسلام، توسط حاکمان اموی، محمد بن قاسم، سلطان محمود غزنوی و دیگران تغییر یافت. بسیاری از فعالیت‌ها، غذاها بقایای تاریخی و مکان‌های مقدس از حکومت مغول مسلمان و فرمانروایان افغان‌ها برجای مانده که شامل لباس ملی شلوار کمیز (تمیز) می‌شود. زنان نیز شلوار قمیز با رنگ‌های شاد می‌پوشند.

در حالی که مردان شلوارهایی با رنگ‌های تیره‌تر می‌پوشند و معمولاً شیروانی یا اچکان (نوعی کت بلند) که برروی لباس‌ها می‌آید برتن می‌کنند. انواع موسیقی پاکستانی متنوع است؛ موسیقی محلی و گونه‌های سنتی مانند قوالی و غزل گایاکی و گونه‌های جدید که موسیقی سنتی و غربی را در هم می‌آمیزند مانند اجرای همزمان قوالی و موسیقی غربی که توسط نصرت فاتح علی خان مشهور انجام می‌شود. دیگر خوانندگان عمده غزل، مهدی حسن، غلام علی و فریده خانم طاهره، سید عبید پروین و اقبال بانو هستند.

ورود مهاجران افغان در استان‌های غربی، موسیقی پشتو و زبان فارسی را مجدداً زنده کرده‌است و پیشاور را به عنوان محلی برای موسیقی دانای افغان و محلی برای گسترش موسیقی افغان به خارج از کشور مبدل ساخته‌است. تا دهه ۱۹۹۰ شرکت تلویزیون پاکستان که توسط دولت اداره می‌شد (PTV) و شرکت خبرگزاری پاکستان رسانه‌های عمده کشور بودند. اما اکنون کانال‌های تلویزیونی شخصی متعددی از قبیل Geo TV، تلویزیون ایندوس، Hum TV و گروه ARY نیز وجود دارند. کانال‌ها و فیلم‌های متعدد آمریکایی، اروپایی و آسیایی نیز برای اکثریت جمعیت پاکستان از طریق Cask TV و ماهواره قابل دسترسی هستند. همچنین صنایع فیلم‌سازی بومی کوچکی نیز در لاهور و پیشاور (که اغلب با نام لالی وود و پولی وود آنها را می‌شناسند) وجود دارند. با وجود اینکه فیلم‌های بالیوود امروزه ممنوع هستند ستاره‌های سینمای هند در پاکستان بسیار محبوب هستند.

 

جامعه پاکستان عمدتاً چند زبانه و مسلمان است، و اغلب آنها احترام خاصی را به ارزشهای خانوادگی سنتی دارند. با وجود اینکه خانواده‌های شهری به سیستم خانواده هسته‌ای تغییر یافته‌اند و این به دلیل محدودیت‌های اجتماعی–اقتصادی است که توسط سیستم سنتی خانواده مشترک بر آن تحمیل می‌شود. دهه‌های اخیر حضور طبقه متوسط را در شهرهایی نظیر کراچی، لاهور، راولپندی، حیدرآباد پاکستان، فیصل آباد، سوکور و پیشاور شاهد بوده‌است که خواهان حرکت در سوی یک جهت آزادی خواهانه تر هستند و این در مقابل نواحی قبیله‌ای شمال غربی است که با افغانستان هم‌مرز هستند و سنتهای دیرینه و روش محافظه کارانه را پیش می‌گیرند. افزایش فرایند جهانی شدن تأثیر فرهنگ غربی را افزایش داده و اکنون پاکستان رتبه ۴۶ را در ایندکس جهانی شدن دارا است. در حدود ۴ میلیون پاکستانی در خارج از کشور زندگی می‌کنند و حدود نیم میلیون نفر مقیم خارج نیز در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کنند.

 

گردشگری یک صنعت در حال رشد در پاکستان است و بر فرهنگ‌ها و ملل و مناظر متنوع آن استوار است. یازمانده‌های تمدن باستانی از قبیل موهنجودارو و هاراپا و تاکسیلا تا بخش‌های تپه‌ای هیمالیا همه جهانگردانی را به خود جذب می‌کنند. پاکستان چندین رشته کوه با ارتفاع بیش از ۷۰۰۰ متر دارد که ماجراجویان و کوهنوردانی را از سراسر دنیا به خود جذب می‌کند، به‌ویژه کی۲.

قسمتهای شمالی پاکستان دژها و برج‌ها و دیگر آثار معماری کهن و همچنین دره هونزا و دره‌های چیترال را دارا است. دره‌های چیترال محل جامعه کوچک پیش از اسلام آنیمیست کلشه است که از تباری هندوایرانی هستند. شهر لاهور دارای نمونه‌های بسیاری از معماری مغول مانند مسجد بدشاهی، باغهای شالیمار (لاهور)، مقبره جهانگیر و دژ لاهور است.

روزهای تعطیل

روزهای تعطیل و جشنوارههای بسیاری سالانه در پاکستان جشن گرفته می‌شوند. در حالی که پاکستان یک ملت مسلمان است روزهای تعطیل غیر مذهبی نیز در پاکستان وجود دارد که عبارتند از: روز پاکستان (۲۳ مارس)، روز استقلال (۱۴ اوت)، روز دفاع پاکستان ۶ سپتامبر، روز نیروی هوایی پاکستان ۷ دسامبر سالگرد تولد (۵ دسامبر)، و مرگ (۱۱ سپتامبر) محمدعلی جناح، علامه اقبال لاهوری (۹ نوامبر) و تولد (۳۰ ژوئیه) و فوت (۸ ژوئیه) فاطمه جناح (مادر ملت) و همچنین سند کارگر (که به نام سندمی هم شناخته می‌شود) در روز ۱ می.

چند جشنواره مهم توسط مسلمان‌های پاکستانی در طول سال گرامی داشته می‌شوند که وابسته به تقویم اسلامی است. در رمضان که نهمین ماه تقویم است ۲۹ یا ۳۰روز را روزه می‌گیرند و سپس جشن عید فطر است. در یک جشن دیگر عید قربان را به یاد قربانی حضرت ابراهیم انجام قربانی می‌کنند و گوشت آنرا بین دوستان و خانواده و فقرا تقسیم می‌کنند. هر دو عید از تعطیلات عمومی هستند و مردم می‌توانند در این دو روز از خانواده و دوستان دیدن کنند و بچه‌ها لباس نو هدیه و شیرینی می‌گیرند. بعضی از مسلمانان تولد حضرت محمد، پیامبر اسلام را در سومین ماه تقویم ربیع‌الاول جشن می‌گیرند. مسلمان‌های شیعه روز عاشورا را در روزهای نهم و دهم اولین ماه تقویم (ماه محرم) گرامی می‌دارند.

هندوها، بوداییها، سیکها و مسیحیان پاکستان نیز جشن‌های خودشان را برگزار می‌کنند. سیک‌ها از سراسر جهان می‌آیند تا مکان‌های مقدسی را در پنجاب، مانند آرامگاه گورو ننک مؤسس سیکسیم در حسن عبدلی واقع در ناحیه اتوک و زادگاه او نانکانا صاحب را دیدن کنند. جشنواره‌های محلی و منطقه‌ای نیز مانند جشنواره بسنت در پنجاب که آغاز بهار را نشان می‌دهد و با هوا کردن بادبادک‌ها همراه است، نیز جشن گرفته می‌شوند. در ضمن اینکه پنحم فوریه به نام روز کشمیر در پاکستان تعطیل رسمی است.

ورزش

 
کریکت، محبوب‌ترین ورزش در پاکستان است.[نیازمند منبع]
نوشتار اصلی: ورزش در پاکستان

ورزش رسمی و ملی پاکستان هاکی روی چمن است، با وجود اینکه اسکواش و کریکت نیز بسیار محبوب هستند. تیم ملی کریکت پاکستان یکبار جام جهانی را در مسابقات جهانی کریکت ۱۹۹۲ از آن خود کرد. یکبار هم در جام جهانی کریکت ۱۹۹۹ نایب قهرمان شد و دوبار میزبان بازی‌های جام جهانی کریکت ۱۹۸۷ و جام جهانی کریکت ۱۹۹۶ شده‌اند. این تیم همچنین جام استرالیا را در سالهای ۱۹۸۶ و ۱۹۹۰ و ۱۹۹۴ از آن خود کرده‌است.

حقوق بشر

دیوان عالی پاکستان در سال ۲۰۱۲ میلادی، تراجنسیتی را به عنوان «جنسیت سوم» در پاکستان به رسمیت شناخت.[۹]

بر اساس آمار سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ میلادی، بین ۱٬۲ میلیون تا ۱٬۵ میلیون کودک در خیابان‌های پاکستان زندگی می‌کنند.[۱۰] به گفته سازمان‌های مدافع حقوق بشر بیش از ۱۲ میلیون کودک برای فرار از فقر به خیابان‌ها پناه می‌برند یا در خانه غریبه‌ها کارگری می‌کنند.[۱۱]

برده‌داری به صورت کار بدون دستمزد در همه نقاط پاکستان جاری است، این پدیده در بخش‌های کشاورزی و صنایع آجرسازی پاکستان دامنه و گستره بسیار وسیعی دارد.[۱۲]

در پاکستان اقلیت‌های دینی و مذهبی در موارد زیادی مورد حملات انتقام‌جویانه از سوی عامه مردم یا گروه‌های تندرو مذهبی قرار می‌گیرند. در بسیاری از موارد گروه‌های وهابی، غالباً پیروان مذهب شیعه را به ویژه در کویته، مرکز ایالت بلوچستان هدف قرار می‌دهند.[۱۳] در پاکستان هم‌چنین پیروان فرقه احمدیه که اواخر سده ۱۹ میلادی در آن کشور بنیان‌گذاری شد،[۱۴] مورد اذیت و آزار گاه‌وبیگاه قرار دارند.[۱۵]

در پاکستان حداقل سن برای محاکمه کیفری به جرم «۷ سال» است.[۱۶]

نگارخانه

جستارهای وابسته


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
افغانستان
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

افغانستان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۳۴°۳′ شمالی ۶۹°۰۸′ شرقی

جمهوری اسلامی افغانستان
پشتو: د افغانستان اسلامی جمهوریت
افغانستان
پرچم نشان ملی
سرود ملیسرود ملی افغانستان
پایتخت
(و بزرگترین شهر)
کابل
۳۴°۳۱′ شمالی ۶۹°۰۸′ شرقی
زبان‌های رسمی  
نوع حکومت جمهوری اسلامی
نام حاکمان 
رئیس جمهور
نخست وزیر
معاون اول رئیس‌جمهور
معاون دوم رئیس‌جمهور

اشرف غنی احمدزی
عبدالله عبدالله
عبدالرشید دوستم
سرور دانش 
موارد منجر به تشکیل
• اعلام استقلال
• رسمیت استقلال
از بریتانیای کبیر
۱۶ اسد ۱۲۹۸ (۱۹۱۹)
۲۷ اسد ۱۲۹۸ (۱۹۱۹)
مساحت
 -  مساحت ۶۴۷،۵۰۰کیلومتر مربع (۴۱ام)
جمعیت
 -  سرشماری ۲۸،۳۹۵،۷۱۶[۳] 
([[فهرست کشورها بر پایه جمعیت|۳۷ام]])
 -  تراکم جمعیت ۴۳٫۵‎/km۲‏ (۱۵۰اُم)
تولید ناخالص داخلی (تخمین ۲۰۰۹)  
 -  مجموع ۲۶٫۹۷۶ میلیارد دلار[۴] ([[رتبه کشورها بر پایه تولید ناخالص داخلی|۹۶ام]])
 -  سرانه ۱،۰۰۰ دلار[۵] (۱۷۲ام)
شاخص توسعه انسانی (۲۰۰۷) ۰٫۳۵۲ (پایین) (۱۸۱ام)
واحد پول افغانی (AFN)
منطقه زمانی (ساعت جهانی+۴٫۳۰)
 -  تابستانی (DST) بدون تغییر (ساعت جهانی)
نوع تقویم هجری شمسی
دامنه اینترنتی .af
پیش‌شماره تلفنی +۹۳+
جمهوری اسلامی افغانستان
National Emblem of Afghanistan 03.png

سیاست و حکومت افغانستان


 

افغانستان با نام رسمی جمهوری اسلامی افغانستان (به پشتو: د افغانستان اسلامی جمهوریت) کشوری محصور در خشکی در آسیای میانه است.[۶] این کشور حدفاصل آسیای میانه، جنوب غربی آسیا و خاورمیانه می‌باشد و پایتخت آن کابل است. همسایگان افغانستان، پاکستان در جنوب و شرق، ایران در غرب، تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان در شمال و چین در شمال شرقی هستند.

افغانستان ۶۵۲٬۸۶۴ کیلومتر مربع مساحت چهل‌و یکمین کشور وسیع دنیا است و جمعیت آن در سال ۲۰۱۳ بیش از ۳۱ میلیون نفر بوده که آن در رتبه چهل‌ودوم پرجمعیت‌ترین کشورهای دنیا قرار می‌دهد. فارسی دری و پشتو زبان‌های رسمی این کشور و اسلام دین رسمی آن است. بیش از سه دهه جنگ افغانستان را به یکی از کشورهای خطرناک و فقیر دنیا تبدیل کرده‌است. تولید ناخالص ملی سرانه این کشور در سال ۲۰۱۴ بر اساس ارزش اسمی دلار معادل ۶۹۵ دلار است و بر اساس برابری قدرت خرید به ۱۱۷۷ دلار می‌رسد. این کشور در سال ۲۰۱۱ با شاخص توسعه انسانی ۰٫۳۹۸ در رتبه ۱۷۲ دنیا قرار گرفته‌است.

افغانستان در دوران باستان از نقاط کانونی در راه ابریشم و مسیرهای مهاجرت انسان‌ها بوده‌است. باستان‌شناسان شواهدی از سکونت انسان‌ها تا بیش از ۵۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به‌دست آورده‌اند.[۷] نخستین تمدن‌شهری ممکن است در این قلمرو در بین ۳،۰۰۰ تا ۲،۰۰۰ سال قبل از میلاد آغاز شده باشد.[۸]

این کشور در محل ژئواستراتژیکی مهمی قرارگرفته که خاور، جنوب، باختر و آسیای میانه را به هم وصل می‌کند.[۹] از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر مقدونی، شاهنشاهی مائوریا، مسلمان عرب، چنگیز خان و دیگران بوده‌است.[۷][۸] همچنین محل پاگیری امپراتوری‌های متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، ارغون شاهان، هیاطله، کابل‌شاهان، سامانیان، صفاریان، غزنویان، سلسله غوریان، و تیموریان و پادشاهی درانی بوده‌است.[۱۰]

تاریخ سیاسی افغانستان مدرن در سده ۱۸اُم با برخاست قبایل پشتون (که در گذشته افغان نامیده می‌شدند)، زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی سلسله هوتکی با سرپرستی میرویس هوتکی حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند، و به صورت دقیق‌تر و گسترده‌تر زمانی آغاز شد که احمد شاه درانی امپراتوری درانی را در سال ۱۷۴۷ ایجاد کرد.[۱۱][۱۲][۱۳] پایتخت آن در سال ۱۷۷۶توسط تیمور شاه از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوری‌های همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده ۱۹، افغانستان به یک دولت حائل در "بازی بزرگ" بین امپراتوری‌های انگلیس و روس تبدیل شد.[۱۴] در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی این کشور دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا پس گرفت که استقلال خود را توسط امان‌الله شاه اعلام نمود.

از اواخر دهه ۱۳۵۰ شورش مجاهدین افغان علیه حکومت متحد شوروی افغانستان این کشور را درگیر جنگی طولانی کرد که در طول یک دهه جان بیش از یک میلیون افغانی را گرفت. این جنگ پس از پیروزی مجاهدین بر دولت دکتر نجیب نیز میان گروه‌های مختلف مجاهدین ادامه یافت. طالبان در میانه‌های دهه ۱۳۷۰ کنترل بیشتر مناطق افغانستان را به دست گرفتند اما با حمله ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا در سال ۱۳۸۰ حکومت را از دست دادند. در دسامبر ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل یک نیروی بین‌المللی به نام آیساف را مامور کمک به حفظ امنیت و دولت جدید افغانستان به ریاست حامد کرزی کرد.[۱۵] افغانستان در حال حاضر در عین حال که با مقاومت مسلحانه طالبان و گروه‌های دیگری همچون شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار درگیر است، به کندی و با حمایت جامعه بین‌المللی در حال بازسازی است.[۱۶]

محتویات

نام

واژهٔ افغانستان از دو بخش «افغان» و «ستان» تشکیل شده‌است. افغان نامی است که معمولاً در اشاره به پشتونها استفاده می‌شود. این واژه به شکل ابگان در قرن سوم میلادی توسط ساسانیان و اوگانا در قرن ششم میلادی توسط ستاره‌شناس هندی واراهمیرا استفاده شده‌است. در نوشته‌های قرن دهم میلادی به بعد به طور مکرر به واژه افغان در آثار جغرافیایی بر می‌خوریم.

واژهٔ افغانستان به عنوان نام این کشور در سال ۱۳۰۲ ه. ش (۱۹۲۳) و در قانون اساسی امان‌الله شاه به تصویب رسید.[۱۷] واژهٔ افغان در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) و در قانون اساسی تصویبی محمد ظاهرشاه با تعریفی تازه و به معنی همهٔ افراد شهروند کشور افغانستان به‌کار رفت.[۱۸] در منابع تاریخی کهن خراسان و آریانا و آریانستان و کابلستان نیز برای سرزمینهای شرق ایران یا افغانستان امروزی بکار رفته است.

تاریخ

نوشتار اصلی: تاریخ افغانستان
 
سرزمین‌های باستانی باختر (Bactria) و هریوه (Aria) در این نقشه موقعیت افغانستان را در جاده ابریشم نشان می‌دهند. این کشور به‌دلیل قرارگرفتن در مسیر شاهراه جادهٔ ابریشم محل پیوندگاه فرهنگ‌ها و تمدن‌های بزرگ جهان بوده‌است.

افغانستان، اگرچه به‌عنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است؛ اما، این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی، یکی از کهن‌ترین کشورهای جهان به‌شمار می‌رود.[۱۹]

سرزمین افغانستان امروزی بدلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدن‌های بزرگ جهان بوده و در طول سده‌ها، قشرهای پیاپی از هویت‌ها، فرهنگ‌ها و باورها سرزمینی را که امروزه افغانستان نامیده می‌شود بازشناسانده‌اند. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان در شکل دادن موزائیکی غنی از فرهنگ‌ها و تمدن‌های بزرگ همچون ایرانی، یونانی، بین‌النهرینی و هندی در این کشور نقش مهمی داشته‌است و میراث فرهنگی باستانی این کشور را ترسیم می‌کند: از پیکره‌های یونانی-بودایی گندهارا گرفته تا نگاره‌هایِ دیواریِ مغاره‌های بامیان و تا نقوش تذهیب و خوشنویسی که زینت‌بخش بناهای دوران نخستین اسلامی هستند.[۲۰] از عصر پارینه‌سنگی و طی دوره‌های تاریخی، مردم افغانستان، یا همان ایرانیان شرقی باستان، جایگاه عمده‌ای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهکاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بوده‌اند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمین و جهان‌گشایان بوده که ردپای آن‌ها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیده می‌شود.[۲۱]

از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر مقدونی، شاهنشاهی مائوریا، مسلمان عرب، چنگیز خان و دیگران بوده‌است.[۷][۸] این سرزمین همچنین محل پاگیری امپراتوری‌های متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، هیاطله، کابل‌شاهان، سامانیان، صفاریان، غزنویان، سلسله غوریان، و تیموریان و پادشاهی درانی بوده‌است.[۱۰] در اواسط سده هفتم (۶۴۲-۸۷۰) پس از اینکه حمله اعراب به ایران با شکست امپراتوری ساسانی کامل شد، آن‌ها به سوی خاور ایران هجوم برده و در سال ۶۴۲ میلادی شهر هرات را تسخیر کردند. در سال ۸۷۰، کابل و تقریباً تمام مناطق افغانستان فعلی توسط اعراب فتح شدند.

با اطمینان و جرأت می‌توان گفت که تاریخ کامل کشور افغانستان را نمی‌توان از ذیل نام افغان و افغانستان دریافت؛ بلکه تاریخ باستانی و سده‌های میانه این مملکت را باید در تاریخ ایران اوستایی و شاهنامه‌ای و در تاریخ خراسان جستجو نمود و بدون تردید تاریخ ایران اوستایی و شاهنامه‌ای و خراسان تاریخی از سرزمین بلخ و بامیان و سیستان و نیمروز و زابل وکابل و هرات و مرو و غور و غرجستان و از کتاب اَوِستای زردشت و شاهنامه‌ها و از تاریخ پیشدادیان و کَیانیان و ادبیّات دری، جدا نیست.

افغانستان مستقل

 
ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان چهل سال بر این کشور حکومت کرد.
نوشتار اصلی: شکل گیری افغانستان

تاریخ سیاسی افغانستان مدرن در ابتدای سده هجدهم میلادی با خیزش قبایل پشتون (که به عنوان اوغان یا افغان نیز شناخته می‌شوند) آغاز شد. زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی سلسله هوتکی حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند، و به صورت دقیق‌تر، زمانی‌که احمد شاه درانی امپراتوری درانی را در سال ۱۷۴۷ ایجاد کرد که پیشرویی از افغانستان امروزی شد.[۱۱][۱۲][۱۳] پایتخت آن در سال ۱۷۷۶ از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوری‌های همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده ۱۹، افغانستان به یک دولت حائل در "بازی بزرگ" بین امپراتوریهای انگلیس و روس تبدیل شد.[۱۴]

افغانستان چندی پس از استقلال، زیر سلطهٔ بریتانیا درآمد. از زمان استقلال افغانستان در سال ۱۲۹۸، این کشور دو بار توسط امپراتوری بریتانیا اشغال گردید و تا زمان اعلان استقلال آن توسط امان‌الله خان در ۱۲۹۸ (۱۹۱۹ م) سیاست خارجی افغانستان زیر نظر مستقیم امپراتوری بریتانیا بود. در ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی بود که افغانستان دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا گرفت. واژهٔ افغانستان به عنوان نام یک کشور در سال ۱۳۰۲ و در قانون اساسی امان‌الله شاه به تصویب رسید.[۱۸] آغاز پادشاهی امان‌الله شاه در سال ۱۳۰۲ آغاز تاریخ مستقل افغانستان است.

یک دوره کوتاه‌مدت که به نام دهه دموکراسی نامیده می‌شود در این کشور در ده سال پایانی دوره پادشاهی محمد ظاهرشاه به وجود آمد و با کودتای سال ۱۳۵۲ داوود خان به پایان رسید. داوود خان پسر کاکای (پسرعمو) محمد ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان بود و خودش اولین رئیس جمهور کشور گردید.

جنگ داخلی افغانستان

 
ملاقات نمایندگان مجاهدین افغان با رونالد ریگان رئیس‌جمهور آمریکا در سال ۱۹۸۳ در کاخ سفید
 
ویرانی شهر کابل بر اثر جنگ مجاهدین افغان

حزب دمکراتیک خلق افغانستان که حزبی مارکسیست و طرفدار شوروی بود در هفت ثور ۱۳۵۷ حکومت داوود خان را سرنگون کرده و جمهوری دمکراتیک افغانستان را تاسیس کرد. در پی برقراری این حکومت و به ویژه پس از مداخله نظامی شوروی در افغانستان مقاومت گروه‌های اسلام‌گرا علیه آن آغاز شد. شورشیان که به نام مجاهدین افغان شناخته می‌شدند، پس از بیش از یک دهه جنگ چریکی علیه نیروهای شوروی در افغانستان در هشت ثور ۱۳۷۱ کابل را به تصرف خود درآوردند.

رهبران اصلی مجاهدین افغان در توافق پیشاور برای تشکیل حکومت جدیدی به نام دولت اسلامی افغانستان به توافق رسیدند اما گلبدین حکمتیار که به عنوان نخست‌وزیر دولت تعیین شده بود، با این شیوه تقسیم قدرت مخالفت کرده و وارد جنگ علیه نیروهای شورای نظار و جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهان‌الدین ربانی و احمدشاه مسعود و جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم شد. این در حالی بود که

اختلافات گروه‌های مختلف مجاهدین بر سر تقسیم قدرت باعث آغاز مرحله جدیدی از جنگ داخلی افغانستان بود که با جنگ‌های پی‌درپی گروه‌های رقیب و بمباران شهرها و مناطق مسکونی همراه بود. در این دوران گروه‌های مختلف سیاسی و نظامی هر یک بخشی از کشور را در کنترل خود داشتند و شهر کابل و حومه آن بین پنج گروه مختلف مجاهدین تقسیم شده بود.

رقابت قدرت‌های منطقه‌ای نیز باعث شده بود تا جنگ گروه‌های افغان به یک جنگ نیابتی تبدیل شود. پاکستان که از حکومت جدید مجاهدین ناخشنود بود از حزب اسلامی حکمتیار مهمترین مخالف آن‌ها حمایت نظامی، عملیاتی، و مالی می‌کرد. گلبدین حکمتیار بدون پشتیبانی لجستیکی و راکت‌های ارتش پاکستان قادر نبود تا نیمی از کابل را به ویرانه تبدیل کند. عربستان سعودی و ایران نیز برای تامین هژمونی منطقه‌ای خود از گروه‌های متحد خود در این نبرد پشتیبانی می‌کردند. ایران به حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری که از هزاره‌های شیعه‌مذهب تشکیل می‌شد، کمک می‌کرد تا قدرت نظامی و تاثیرگذاری سیاسی آن‌ها را افزایش دهد. عربستان نیز از جریان وهابی اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری رسول سیاف پشتیبانی می‌کرد. اختلافات این دو گروه نیز به سرعت به یک جنگ تمام عیار و خونین تبدیل شد که گروه‌های دیگر مجاهدین را نیز درگیر خود کرد. ازبکستان نیز از نیروهای جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم ازبک‌تبار حمایت می‌کرد تا این گروه بتواند بخش‌های شمالی افغانستان را در کنترل خود داشته باشد.

حزب وحدت که در جریان جنگ با نیروهای سیاف در مقاطعی با نیروهای شورای نظار/جمعیت اسلامی هم درگیر شده بود در ابتدای زمستان سال ۱۳۷۱ از دولت خارج شده و با حزب اسلامی حکمتیار متحد شد. در همین زمان صبغت‌الله مجددی که به عنوان رئیس‌جمهور دولت انتقالی تعیین شده بود جای خود را به برهان‌الدین ربانی رهبر جمعیت اسلامی افغانستان داد. ربانی نخستین و تنها رئیس غیرپشتون در تاریخ سیاسی افغانستان محسوب می‌شود.

حکمتیار که علت اصلی مخالفت خود را حضور کمونیست‌های سابق به ویژه ژنرال دوستم در دولت جدید عنوان می‌کرد در زمستان ۱۳۷۲ با جنبش ملی ژنرال دوستم نیز متحد شد و ائتلاف حزب وحدت/حزب اسلامی/جنبش ملی علیه نیروهای مسعود و دولت افغانستان شکل گرفت. حالا حزب اسلامی می‌توانست از نیروی هوایی جنبشی‌ها هم برای بمباران مواضع دشمن و تدارکات‌رسانی به نیروهای خودی استفاده کند. با این وجود در سال ۱۳۷۳ مسعود موفق شد تا تمامی مخالفان خود را از کابل بیرون براند. اما از سوی دیگر نیروهای دوستم موفق شدند تا نیروهای جمعیت اسلامی را از مزار شریف بیرون رانده و این شهر مهم شمال افغانستان را در اختیار خود بگیرند.

قندهار نیز در این دوران بین سه رهبر پشتو به نام‌های گل‌آغا شیرزی، ملا نقیب‌الله و آمر لالی تقسیم شده بود که هر یک برای تحکیم موقعیت خود با یکدیگر درگیر بودند.

جنگ میان گروه‌های مجاهدین زمانی آغاز شد که دولت جدید افغانستان هنوز نتوانسته بود ادارات دولتی، واحدهای پلیس و نظام دادگستری خود را تشکیل دهد و در چنین وضعیتی رفتار سبعانه برخی اعضای گروه‌های مختلف مجاهدین باعث شده بود تا کابل به شهری بی‌قانون و آشوب‌زده تبدیل شود. با توجه به همین وضعیت آشوبناک بسیاری از رهبران مجاهدین هم در عمل کنترلی بر فرماندهان زیردست خود نداشتند و قتل، زورگیری و تجاوز جنسی به پدیده‌ای رایج تبدیل شده بود.

از اواخر دهه ۱۹۷۰ افغانستان جنگ‌های داخلی دنباله‌داری را تحمل کرد که با اشغال‌های دولت‌های خارجی در همانند تهاجم اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۷۹ و تهاجم ایالات متحده در اکتبر ۲۰۰۱ که باعث سرنگونی دولت طالبان شد همراه بود. در دسامبر سال ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل به ایجاد نیروی بین‌المللی کمک به امنیت (آیساف) برای کمک به حفظ امنیت و کمک به دولت کرزی اجازه داد.[۱۵] افغانستان در حال حاضر در عین حال که با شورشیان طالبان سروکار دارد، به کندی و با حمایت جامعه بین‌المللی در حال بازسازی است.[۱۶]

سلطهٔ طالبان

مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان که از حمایت مادی و معنوی پاکستان و عربستان سعودی سود می‌برد، گرفت. طالبان نیز نتوانست بقایای مجاهدین را که علیه آنها پایداری می‌کردند، به طور کامل سرکوب نماید. رژیم طالبان در سال ۱۳۸۰ با حملهٔ ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده آمریکا از هم پاشید.

ورود ۲۰۰۱ ایالات متحده

از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) پس از کنفرانس بن در اثر توافق گروه‌های افغان دولت موقت به رهبری حامد کرزی روی کار آمد. دولت جدید در پاییز ۱۳۸۳ (۷ دسامبر ۲۰۰۴) به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در پاییز ۱۳۸۴ (۱۹ دسامبر ۲۰۰۵ میلادی) نیز انتخابات مجلس قانون‌گذاری بر‌گزار شد.

جغرافیای طبیعی

 
نقشه ناهمواری‌های افغانستان
 
رودهای ارغنداب و ترناک موازی با یکدیگر از شهر قندهار می‌گذرند.

افغانستان کشوری محصور در خشکی و کوهستانی است که بین جنوب آسیا و آسیای میانه در طول جغرافیایی ۶۰ تا ۷۵ درجه شرقی و عرض ۲۹ تا ۳۸ درجه شمالی قرار گرفته‌است. بلندترین نقطه کشور قله نوشاخ به ارتفاع ۷٬۴۸۵ متر از سطح دریا در شمال شرقی کشور در مرز تاجیکستان است.

افغانستان از نظر جغرافیایی به سه منطقه متمایز از یکدیگر تقسیم می‌شود؛ دشت‌های شمالی کشور که ناحیه‌ای عمدتاً زراعی است. فلات جنوب غربی که بیشتر چشم‌اندازی بیابانی و نیمه‌خشک دارد و ارتفاعات مرکزی از جمله رشته‌کوه هندوکش که این دو را از هم جدا می‌کند.[۲۲]

افغانستان آب‌وهوایی بری (تابستان گرم و زمستان سرد) دارد. زمستان‌های ارتفاعات مرکزی و شمال شرقی افغانستان بسیار سرد و خشن است. به طوری‌که میانگین دما در دی ماه به زیر -۱۵ درجه سانتیگراد می‌رسد. از سوی دیگر مناطق کم‌ارتفاع جنوب غربی (حوضه سیستان)، منطقه جلال‌آباد در شرق و دشت‌های ترکستان در کنار رود آمودریا در شمال، تابستان‌هایی گرم دارند و میانگین دمای آنها در تیرماه به بیش از ۳۵ درجه می‌رسد.

کوهستان هندوکش در شمال شرق افغانستان منطقه‌ای فعال از نظر زمین‌شناختی است و بسیار زلزله‌خیز است که گاهی به رانش زمین و ریزش بهمن (برف‌کوچ) نیز منجر می‌شود. در سال ۱۹۹۸ زلزله‌ای در این منطقه جان ۶ هزار نفر را گرفت. چهار سال بعد ۱۵۰ نفر در زلزله دیگری در هندوکش کشته شدند و در سال ۲۰۱۰ زلزله دیگری جان ۱۱ افغان را گرفته و ۲ هزار خانه را تخریب کرد. در سال ۲۰۱۴ نیز رانش زمین در بدخشان چندین هزار کشته بر جای گذاشت.

مرزها

 
طبیعت افغانستان؛ از چپ: پارک ملی بند امیر در بامیان، تونل سالنگ در پروان، دره کورنگل در کنر و سد کجکی در هلمند
 
دره ارغنداب بین لشگرگاه و قندهار

منابع آبی

بیشتر رودخانه‌های مهم افغانستان از ارتفاعات مرکزی کشور سرچشمه گرفته و به دریاچه‌های کوچک داخلی ریخته یا در شنزارهای بیابانی فرو می‌روند. آمودریا، هلمند، کابل‌رود و هریرود مهمترین حوضه‌های آبی کشور را تشکیل می‌دهند.

آمودریا که ۲۵۴۰ کیلومتر طول دارد و از یخچال‌های پامیر سرچشمه می‌گیرد و حدود ۲۴۱ هزار کیلومتر مربع از خاک افغانستان را آبیاری می‌کند. حدود هزار کیلومتر از این رود مرز بین افغانستان و جمهوری‌های تاجیکستان و ازبکستان است. آمودریا از جایی که رود کوکچه در غرب شهر فیض‌آباد به آن می‌ریزد قابل کشتیرانی می‌شود.

حوضه آبی شمال غرب کشور وابسته به هریرود است که از دامنه غربی کوه بابا سرچشمه می‌گیرد. این رود در مسیری غربی به سوی هرات آمده و زمین‌های بارور دره عریض هرات را آبیاری می‌کند و سپس به سمت شمال چرخیده و مرز ایران و افغانستان تبدیل می‌شود. سپس به خاک ترکمنستان وارد شده و در بیابان قراقوم ناپدید می‌شود.

هلمند یا هیرمند رودخانه اصلی جنوب غرب افغانستان است. شاخه اصلی هلمند هم از رشته‌کوه بابا در غرب کابل سرچشمه گرفته و ۱۱۵۰ کیلومتر طول دارد. رودهای متعددی در طول این مسیر به هلمند می‌پیوندند که ارغنداب مهمترین آنهاست. هلمند ۲۵۹ هزار کیلومترمربع از خاک افغانستان را آبیاری می‌کند و به دریاچه هامون و دیگر دریاچه‌های فصلی مرز ایران و افغانستان می‌ریزد.

مهمترین حوضه آبخیز شمال شرق این کشور به رود کابل تعلق دارد که از رشته‌کوه پغمان به سوی شرق می‌رود تا اینکه در پاکستان به رود ایندوس می‌پیوندد.

هامون صابری دریاچه آب شوری که فقط گاهی اوقات پرآب می‌شود در جنوب غرب افغانستان و ایستاده مقر دریاچه آب شور دیگری در ۱۰۰ کیلومتری جنوب غزنی، دو دریاچه مهم افغانستان هستند. در کوه بابا هم پنج دریاچه کوچک وجود دارد که به دریاچه‌های امیر شهرت دارند و به جهت رنگ‌های عجیبشان شهرت دارند. رنگ آنها از سفید شیری تا سبز تیره متغیر است و این به دلیل سنگ‌های بستر این دریاچه‌هاست.

منابع طبیعی

از منابع طبیعی کشور می‌توان به گاز طبیعی، نفت، زغال سنگ، مس، کرومیت، طلق (نوعی کانی شفاف به رنگ‌های سفید و سبز و خاکستری)، سولفات باریم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک طعام و سنگ‌های قیمتی، اورانیوم و... اشاره کرد.[۲۳]

محیط زیست

 
بزکوهی مارخور از حیوانات در معرض انقراض افغانستان

قطع درختان جنگلی توسط قاچاقچیان و انتقال چوب این درختان به کشورهای همسایه و عمدتاً پاکستان باعث نابودی بیش از ۷۰ درصد جنگل‌های این کشور تا سال ۲۰۰۹ شد.[۲۴]

شاید مهم‌ترین مشکل زیست‌محیطی افغانستان خطر نابودی جانورانی مانند پلنگ برفی، بزهای کوهی، سمور، غزال، قوچ و... باشد. این حیوانات بیشتر برای استفاده از پوست‌شان کشته می‌شوند.[۲۴]

از شاخص‌ترین محدودیت‌های زیست‌محیطی این کشور می‌توان به محدویت در دسترسی به منابع آب (مصرف کشاورزی و آشامیدنی)، چرای بیش از حد دام، آلودگی هوا و آب، عدم دسترسی به آب‌های آزاد و... اشاره کرد. تقریباً در افغانستان سامانهٔ دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد.

جانوران

بیشتر حیوانات مربوط به منطقه زیرگرمسیری در افغانستنان زندگی می‌کنند. پستانداران بزرگ در گذشته بسیار فراوان بودند اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده و از میان آنها ببر منقرض شده‌است. پستاندارانی چون گرگ، روباه، کفتار راه‌راه، شغال، آهو، و چندین گربه‌سان وحشی از جمله پلنگ و پلنگ برفی در افغانستان حضور دارند. چندین گونه از بز کوهی مثل مارخور (که بخاطر شاخ‌های درهم‌پیچیده و بلندش معروف است) و گوسفندهای وحشی اوریال و مارکوپولو در هندوکش و پامیر دیده می‌شوند و خرس قهوه‌ای هم در مناطق کوهستانی و جنگی حضور دارد.

پرندگان شکاری مثل کرکس و عقاب و پرندگان دیگری چون بلدرچین، کبک، قرقاول، پلیکان، و درنا نیز در این کشور حضور دارند. در رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و تالاب‌های افغانستان انواع مختلفی از ماهی‌های آب شیرین زندگی می‌کنند اما تعداد آنها معمولاً زیاد نیست. فقط در رودخانه‌های بخش شمالی هندوکش است که ماهی‌های قزل‌آلا در تعداد فراوان حضور دارند.

حکومت

نظام حکومتی

 
حامد کرزی پس از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۳ سوگند یاد می‌کند. فیصل احمد شینوری رئیس وقت ستره محکمه قانون اساسی را باز کرده و ظاهر شاه پشت سر آنها نشسته‌است.

نظام حکومتی افغانستان جمهوری اسلامی نام دارد و از سه قوه اجرائیه، قانون گذاری و قضاییه تشکیل می‌شود. افغانستان یک جمهوری ریاستی است که در آن ریاست کشور و حکومت بر عهده رئیس‌جمهور است. حامد کرزی رئیس‌جمهور افغانستان از سال ۲۰۱۱ بود که با روشن‌شدن نتایج پر سر و صدای انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۳ افغانستان جای خود را به اشرف غنی احمدزی داد. رئیس جمهور دو معاون دارد که معمولاً از قومیت‌های مختلف متفاوت انتخاب می‌شوند. پس از مرگ ناگهانی محمد فهیم در اسفندماه ۱۳۹۲ یونس قانونی به جای او به عنوان معاون اول انتخاب شد و کریم خلیلی نیز معاون دوم رئیس‌جمهور از سال ۱۳۸۳ خورشیدی است.

شورای ملی افغانستان نهاد قانون‌گذاری این کشور که از دو مجلس به نام‌های ولسی جرگه (مجلس سفلی) و مشرانو جرگه (مجلس علیا یا سنا) تشکیل می‌شود. ریاست ولسی جرگه بر عهده یونس قانونی و ریاست مشرانو جرگه بر عهده صبغت‌الله مجددی است.

انتخابات ولسی جرگه (مجلس نمایندگان) در سطح ولسوالی‌ها به صورت انتخابات سراسری انجام می‌شود. این مجلس ۲۴۹ نماینده دارد. در مشرانو جرگه ۱۰۲ نماینده عضویت دارند. یک سوم آنها توسط رئیس جمهور انتخاب می‌شوند. همچنین هر ولایت در مشرانو جرگه (مجلس سنای افغانستان) دو نماینده دارد که یکی توسط شوراهای ولایتی و دیگری توسط شوراهای ولسوالی‌ها انتخاب می‌شوند و به دلیل تشکیل نشدن شوراهای ولسوالی‌ها فعلاً هر دو تماینده را شوراهای ولایتی انتخاب می‌کنند. اختیارات مشرانو جرگه بیشتر جنبه مشورتی دارد اما در حالت‌های خاصی امکان وتو قوانین ولسی جرگه نیز به آن داده شده‌است.

ستره محکمه (دیوان عالی افغانستان) عالیترین نهاد قضایی این کشور است و ریاست آن را عبدالسلام عظیمی بر عهده دارد.

ارتش

ارتش ملی افغانستان پس از فروپاشی طالبان به تدریج شروع به بازشکل گیری کرد. در سال ۱۳۸۵ نیروی هوایی این کشور رسماً آغاز به کار کرد. خدمت سربازی در افغانستان اجباری نیست.

تقسیمات کشوری

 
نقشه ولایات افغانستان

افغانستان دارای ۳۴ ولایت (استان) و حدود چهارصد ولسوالی (شهرستان) است. هر ولایت توسط یک والی اداره می‌شود که رئیس‌جمهور وی را به این مقام منصوب می‌کد و هر ولسوالی به دست یک ولسوال که از سوی والی منصوب می‌شود. در هر ولایت یک شورای ولایتی وجود دارد که اعضای آن در انتخابات عمومی انتخاب می‌شوند. نقش شوراهای ولایتی مشارکت در برنامه‌ریزی‌های توسعه ولایت و نظارت و ارزیابی عملکرد نهادهای دولتی ولایت است.

بر اساس اصل ۱۴۰ قانون اساسی افغانستان شاروال‌ها (شهردارها) نیز باید با انتخابات برای یک دوره چهارساله تعیین شوند اما به دلیل هزینه‌های بسیار برگزاری انتخابات این اتفاق تاکنون نیفتاده و شهرداران منتخب حکومت هستند. همچنین در هر ولسوالی نیز یک شورای ولسوالی باید وجود داشته باشد که این شوراها هم به همین دلیل هنوز تشکیل نشده‌اند.

اقتصاد

نوشتار اصلی: اقتصاد افغانستان
 
زنان کارگر در کارگاه ریسندگی در کابل
 
کشت خشخاش در افغانستان از زمان جنگ افغانستان رو به افزایش گذاشته
 
کودکان چوپان در ولایت زابل

افغانستان یکی از اعضای اتحادیه همکاری‌های منطقه‌ای جنوب آسیا،[پ ۱] سازمان اکو[پ ۲] و سازمان کنفرانس اسلامی[پ ۳] می‌باشد. افغانستان یکی از کشورهای فقیر و با نرخ توسعه پایین یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. با سال ۲۰۰۹، نرخ مبادله تولید ناخالص داخلی در ۱۴ میلیارد دلار قرارداشت و سرانه تولید ناخالص داخلی ۱،۰۰۰ دلار می‌رسید.[۵] نرخ بیکاری آن ۳۵٪[۲۵] و تقریباً ۳۶٪ ساکنین آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند.[۲۶] مطابق با داده‌های یواس‌اید[پ ۴] بیش ۴۲ درصد از جمعیت افغانستان برای کمتر از ۱ دلار در روز زندگی می‌کنند.[۲۷] اقتصاد افغانستان از حوادثی که از سال ۱۹۷۸ تاکنون جریان دارد رنج می‌برد، همراه با آن چندین خشکسالی نیز به مشکلات مردم در طول سال‌های ۱۹۹۸–۲۰۰۱ اضافه شدند. اگرچه بعد از جاری شدن میلیاردها دلار توسط تجارت‌های بین‌المللی و کمک‌های کشورهای دیگر،[۲۸] در طول شش سال پیش، این اقتصاد کمی توانست رشد کند.[۲۹] حدود ۸۱ درصد مردم این کشور کشاورز هستند و بقیه شامل ۱۱ درصد در صنعت (اغلب بافندگی) و ۹ درصد در خدمات مشغول به کار هستند.

نرخ تورم در این کشور در سال ۲۰۰۵، ۱۶٫۳ و در سال ۲۰۰۶ بنا بر پیش بینی‌ها ۱۷ درصد است. بیشترین محصولات صادراتی این کشور به سه کشور آمریکا(۲۵٫۴٪)، پاکستان(۲۲٪) و هند(۱۹٫۵٪) است که حجم آن ۵۰۰ میلیون دلار آمریکا تخمین زده می‌شود؛ و عمده‌ترین شریکان صادر کننده محصولات به این کشور پاکستان(۲۳٫۷٪)، آمریکا(۱۱٫۲٪)، هند(۷،۹٪)، آلمان(۶٫۸٪)، ترکمنستان(۴٫۹٪)، روسیه(۴٫۵٪)، کنیا(۴٫۳٪) و ترکیه(۴٫۲٪) می‌باشند که حجم آن به بیش از ۴ میلیارد دلار می‌رسد. بیشترین بدهی این کشور به کشور روسیه و نیز بانک جهانی است که به بالغ بر ۸ میلیارد دلار می‌رسد. پس از سقوط طالبان بیش از ۶۰ کشور جهان قول کمک به این کشور را دادند که به فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹، ۸٫۹ میلیارد دلار به این کشور کمک بلاعوض کنند.

واحد پول افغانستان، «افغانی» نام دارد که از سال ۱۳۸۰ به بعد ارزش آن نسبت به دلار رو به بهبودی می‌رود. سال مالی آن از یکم فروردین (۲۱ مارس) تا ۲۹ اسفند (۲۰ مارس) است. عمده‌ترین محصول صادراتی این کشور مرفین یا تریاک است. حجم تولید تریاک در افغانستان به حدی است که بنابر گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی، «بخش عمده تریاک جهان» در این کشور تولید می‌شود.[۳۰]

از دیگر اقلام صادراتی این کشور می‌توان به جامه پشمی بومی این کشور و فرش‌های دستباف و پوست گاو و گوسفند و سمور و پلنگ و مار اشاره کرد.[نیازمند منبع]

معادن

افغانستان یک کشور کوهستانی با آب و هوای سرد می‌باشد. این کشور دارای رشته‌های کوه‌های بلند سربه فلک کشیده زیادی می‌باشد. به دلیل سه دهه جنگ و خرابی، این کشور از آبادانی و پیشرفت بازمانده‌است.

افغانستان دارای معادنی چون: طلا، لاجورد، زمرد، فیروزه و زغال سنگ در استان بغلان که در نوع خود در جهان بی نظیر است و حدود ۱۳ نوع زغال سنگ از این معدن استخراج می‌شده‌است و حتی در زمان جنگ نیز به فعالیت خود ادامه می‌داده‌است. بعضی از تجهیزات و وسائل موجود در این معدن به حدود ۴۵ سال پیش بر می‌گردد که از طرف دولت اتریش به افغانستان داده شده بود.

صنایع

صنایع زیادی در افغانستان وجود ندارد. اما صنایع دستی قالی‌بافی، فرش‌های دستی، گلیم، نمد یا نماد، و جاجیم‌بافی در این کشور به طور خودجوش موجود می‌باشد. افغانستان سالانه حدود دو و نیم میلیون متر مربع فرش صادر می‌کند.

راه‌ها

 
پل افغانستان-تاجیکستان، که در تابستان ۱۳۸۶ کامل شد و بزرگترین پل آسیای میانه است.[۳۱]

افغانستان به لحاظ ارتباطی و وضعیت جاده‌ها و بزرگراه‌ها نسبت به گذشته پیشرفت نموده‌است. به طور کلی ۴۵ فرودگاه در این کشور وجود دارد. نام هواپیمایی بین‌المللی افغانستان آریانا است. دو فرودگاه بین‌المللی کابل و قندهار و میدان هوایی-نظامی بگرام از مهم‌ترین فرودگاه‌های این کشور است. افغانستان به دلیل عدم دسترسی به آب‌های آزاد فاقد بندر و کشتیرانی است و تنها رودخانه مرزی آمودریا از این قاعده مستثنا است که آن هم به سبب عدم توجه کافی هیچ بهره‌ای برای این کشور ندارد. در افغانستان راه آهن وجود ندارد.

در کشور افغانستان بنا بر آمار سال ۱۳۸۳ حدود ۳۵ هزار کیلومتر جاده وجود دارد که تنها ۹ هزار کیلومتر آن آسفالت و ریگ اندازی شده‌است. ۱۲۰۰ کیلومتر تنها مسیر رودخانه‌ای و آبی این کشور است که در محدوده آموردیا با سه کشور تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان واقع است. از بنادر نزدیک به این رودخانه می‌توان به شیرخان بندر و خیرآباد اشاره کرد. نزدیک‌ترین شهر مهم به این رودخانه مزار شریف است.

ارتباطات

رشد و توسعه نظام ارتباطی افغانستان به دلیل کوهستانی بودن این کشور بسیار بود که اکنون با استفاده از تکنولوژی مدرن با سرعت زیادی در حال رشد قرار دارد و بیشتر از ۸۰ درصد کشور زیر پوشش مخابراتی جی اس ام قرار دارد. در افغانستان بیش از ۳۰ هزار نفر صاحب تلفن هستند و ۸۰ برابر آن در این کشور صاحب تلفن همراه هستند. در این کشور بیش از ۳٫۶ میلیون نفر کاربر اینترنت هستند. همچنان وزارت مخابرات افغانستان از دو سال بدینسو روی پروژه فایبر نوری کار می‌کند که با تکمیل شدن این پروژه افغانستان به خطوط جهانی فایبر نوری وصل خواهد شد.

مردم‌شناسی

جمعیت

نوشتار اصلی: جمعیت افغانستان
 
جمعیت افغانستان، ۱۹۶۱ تا ۲۰۰۳
 
دختران افغانستانی با پوشش بومی

در سال ۲۰۱۲ جمعیت افغانستان ۳۱ میلیون و ۱۰۸ هزار نفر برآورد شده که این رقم شامل حدود ۲٫۷ میلیون مهاجر افغانی مقیم ایران و پاکستان هم می‌شود. جمعیت افغانستان در سال ۱۹۷۹ سال آغاز جنگ داخلی ۱۵٫۵ میلیون نفر یعنی نصف این تعداد بود. تنها شهر میلیونی افغانستان پایتخت آن کابل است که بر اساس برآورد سال ۲۰۱۰ بیش از ۳ میلیون و ۷۱ هزار نفر جمعیت داشته است. پس از کابل هم قندهار، هرات، مزارشریف، جلال‌آباد، لشکرگاه، تالقان، خوست، شبرغان و غزنی به ترتیب پرجمعیت‌ترین شهرهای افغانستان هستند. ۲۳٫۵ درصد جمعیت افغانستان در سال ۲۰۱۱ شهرنشین بوده‌اند و رشد شهرنشینی بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ حدود ۴٫۴ درصد در سال برآورده شده‌است.

شاخص‌های جمعیتی بر اساس برآورد سال ۲۰۱۴ سیا ورلد فکت‌بوک
  • وضعیت سنی (آمار تقریبی):
    • ۰ تا ۱۴ سال: ۴۲٪
    • ۱۵ تا ۲۴ سال: ۲۲٫۲٪
    • ۲۵ تا ۵۴ سال: ۲۹٫۴٪
    • ۵۵ تا ۶۴ سال: ۲٫۵٪
    • ۶۵ به بالا: ۲٫۵٪
  • نرخ رشد جمعیت: ۲٫۲۹ درصد (رتبه ۳۹ دنیا)
  • نرخ تولد: ۳۸٫۸۴ تولد در هر هزار نفر (رتبه ۱۰ دنیا)
  • نرخ مرگ و میر: ۱۴٫۱۲ مرگ در هر هزار نفر (رتبه ۷ دنیا)
  • نرخ مهاجرت: ۱٫۸۳- در هر هزار نفر
  • متوسط سن مادران در اولین تولد: ۲۰٫۱ سال
  • نرخ مرگ و میر نوزادان (زیر یک سال): ۱۱۷ در هر هزار کودک (رتبه اول دنیا)
  • [نرخ مرگ و میر مادران پس از زایمان: ۴۶۰ در هر صد هزار مادر (رتبه ۲۱ دنیا)
  • امید به زندگی:
    • از بدو تولد: ۵۰٫۴۹ سال
    • زنان: ۵۱٫۸۸ سال
    • مردان: ۴۹٫۱۹ سال
  • نرخ کلی باروری: ۵٫۴۳ فرزند برای هر زن (۲۱٫۸)
  • تعداد پزشک: ۰٫۱۹ پزشک برای هزار نفر جمعیت

گروه‌های قومی

افغنستان بطورکلی از چهار قوم بزرگ پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک و دیگر اقلیت‌های قومی تشکیل شده است.

 
قومیت‌های افغانستان: زرد: پشتو، یشمی: تاجیک، سبز: هزاره: کرم: ازبک، آبی: آیماق، نارنجی: ترکمن، سبز تیره: بلوچ، نارنجی روشن: نورستانی
 
دختران دانش‌آموز در غرب افغانستان
 
چند پیرمرد در ولایت فراه، غرب افغانستان

افغانستان کشوری کثیر المله است که قومیت‌های مختلفی در آن بودوباش دارند و به زبان‌های متعددی تکلم می‌کنند. با توجه به اینکه هیچگاه سرشماری در مورد قومیت و زبان مردم افغانستان انجام نشده آمار دقیقی در این مورد وجود ندارد. یکی از برآوردهای تقریبی در مورد تعداد اعضای هر قوم اینچنین است:

قومیت‌های افغانستان
گروه قومیتیتصویرسیا ورلد فکت‌بوک / بخش مطالعات کشورهای کتابخانه کنگره (۲۰۰۴ تاکنون)[۳۲][۳۳]سیا ورلد فکت‌بوک / بخش مطالعات کشورهای کتابخانه کنگره (پیش از ۲۰۰۴)[۳۴][۳۵][۳۶][۳۷]
پشتون‌ها Pashtun children in Khost ۴۲٪ ۳۸-۵۰٪
تاجیک‌ها Tajik children in Khowahan district of Badakhshan ۲۷٪ ۲۶٪ (کمتر از ۱٪ قزلباش)
هزاره‌ها Hazaras in Daykundi Province ۹-۲۵٪[۳۸] ۱۰-۱۹٪
ازبک‌ها Uzbek looking boy in northern Afghanistan ۹٪ ۶-۸٪
آیماق‌ها   ۴٪ ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار
ترکمن‌ها   ۳٪ ۲٫۵٪
بلوچ‌ها Camera focusing on Baloch ۲٪ ۱۰۰ هزار
بقیه (پشه‌ای‌ها، نورستانی‌ها، سیدها، براهویی‌ها، اقوام پامیری و دیگران) Young Pashai man ۴٪ ۶٫۹٪

بنیاد آسیا نیز از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ نظرسنجی‌هایی را در مورد قومیت مردم افغانستان انجام داده که به نتایجی تقریباً مشابه با این آمار رسیده‌است. در دوره‌های مختلف این نظرسنجی تعداد پشتوها بین ۴۰ تا ۴۲ درصد، تاجیک‌ها ۳۱ تا ۳۷ درصد، هزاره‌ها ۹٫۲ تا ۱۱ درصد، ازبک‌ها ۸ تا ۹٫۲٪، ترکمن‌ها ۱٫۷ تا ۳٪، آیماق‌ها، ۰٫۱ تا ۲٪، بلوچ‌ها ۰٫۵ تا ۱٪ و بقیه (پشه‌ای‌ها، نورستانی، عرب‌تبار و ...) ۱٫۴ تا ۵٪ بوده‌است.

مذهب

از روی دین‌داری، ۹۹٪ مردم افغانستان مسلمان هستند که حدود ۸۰-۸۹٪ آنان سنی، ۱۰-۱۹٪ شیعه و کمتر از ۱٪ پیرو دیگر ادیان هستند.[۳۲][۳۹][۴۰][۴۱] تا دهه ۱۸۹۰، منطقه نورستان به با نام کافرستان (سرزمین کافرها) شناخته می‌شد. نورستانی‌ها که ویژگی‌های نژادی منحصربه‌فردی دارند تا آن هنگام به باورهای روح‌باوری، چندخدایی و شمن‌باوری پایبندی داشتند. پس از اشغال این منطقه توسط دولت افغانستان تمام اهالی آن به اسلام گرویدند و نام این سرزمین به نورستان تغییر پیدا کرد.[۴۲]

مذاهب دیگری چون هندو و سیک نیز در افغانستان پیروانی دارد. پیش از جنگ‌های ۳۰ سال گذشته، اقلیتی یهودی نیز در افغانستان و به ویژه شهر هرات وجود داشتند که امروزه تمامی آنان به اسرائیل رفته‌اند. به طوری‌که اکنون تنها یک نفر از آن‌ها به نام زابلون سیمینتوف در کابل باقی مانده‌است. همچنین بین ۱٬۰۰۰ تا ۲٬۰۰۰ نفر از پیروان مسیحیت در این کشور زندگی می‌کنند.[۴۳]

زبان‌ها

پراکندگی زبانی در افغانستان.gif
 
 

بر اساس قانون اساسی افغانستان، زبان‌های فارسی دری و پشتو زبان‌های رسمی دولت افغانستان می‌باشند و در ولایت‌هایی که اکثریت مردم آن گویشور یکی از زبان‌های ازبکی، ترکمنی، پشه‌ای، نورستانی، بلوچی و یا پامیری باشند، آن زبان به عنوان زبان رسمی سوم تلقی می‌شود. زبان مادری حدود نیمی از افغان‌ها لهجه‌های مختلف فارسی و حدود چهل درصد زبان پشتو است و دوزبانگی هم بسیار رایج است. زبان مردم لزوماً با قومیت آن‌ها همسان نیست. برخی از پشتوها، به ویژه در شهرها به زبان دری صحبت می‌کنند و برخی از غیرپشتوها هم زبان پشتو را انتخاب کرده‌اند و دوزبانگی نیز بسیار شایع است. فارسی دری و پشتو هر دو به خانوادهٔ زبان‌های هندواروپایی تعلق دارند.

زبان‌های هندواروپایی دیگری هم توسط گروه‌های کوچکتر صحبت می‌شوند. زبان‌های نورستانی و زبان‌های پشه‌ای که از شاخه زبان‌های داردی هستند و زبان بلوچی از شاخه زبان‌های ایرانی غربی، از این جمله هستند. تعدادی از زبان‌های شاخه‌های هندوآریایی و پامیری هم در جوامع منفرد واقع در دره‌های دورافتاده شمال شرق افغانستان صحبت می‌شوند. زبان‌های ترکی شامل زبان ازبکی، و زبان ترکمنی -که شباهت زیادی هم به یکدیگر دارند- در مناطق شمالی افغانستان صحبت می‌شوند و زبان قرقیزی هم توسط گروه کوچکی در کنج شمال شرقی کشور تکلم می‌شود. گروه بسیار کوچی از گویشوران خانواده زبان‌های دراویدی هم در افغانستان صحبت می‌کنند. براهویی‌ها که در جنوبی‌ترین قسمت کشور بودوباش دارند، گویشوران زبان براهویی هستند.[۴۴]

فرهنگ

نوشتار اصلی: فرهنگ افغانستان
 
دانشجویان دختر افغانستانی در کابل

موسیقی و رقص

 
رقص اَتَن در ولایت خوست، شرق افغانستان
نوشتار اصلی: موسیقی افغانستان

در افغانستان، مردم تاجیک نوعی رقص گروهی بنام قرصک و مردم پشتون دارای نوعی رقص گروهی به نام اَتَن هستند. در موسیقی نیز افغانستان پیشینهٔ خوبی دارد. در گذشته‌ها مردم افغانستان در نشست‌هایی که در موعد معینی بر‌گزار می‌شده‌است، گردهم می‌آمدند و به بحث و بررسی دربارهٔ کتب و اشعار می‌پرداختند و در پایان این جلسات به آوازخوانی و موسیقی می‌پرداختند و از اشعار بسیار شیرین و پرمعنا استفاده می‌نمودند.

سینما

سینما در افغانستان به دلیل سه دهه جنگ پیشرفت چندانی نداشته‌است. در دوره طالبان سینما نیز ممنوع شد. در این دوره طالبان حتی اقدام به تخریب آثار سینمایی نیز کرد، اما در این میان برخی از این آثار به ویژه آرشیو تلویزیون ملی افغانستان به وسیله افراد هنردوست از نابودی نجات یافتند و امروز در دسترس می‌باشند.

پس از سرنگونی طالبان، سینما به پیشرفت‌هایی نایل آمد و آثار خوبی هم ارائه شد. از جمله این آثار می‌توان به فیلم «اسامه» ساخته «صدیق برمک» اشاره کرد. نخستین انیمیشن در تاریخ افغانستان پس از سرنگونی طالبان با نام «تهاجم» به کارگردانی «افشین دانش» برگرفته از طرح احمد فهیم کوه دامنی برای شرکت در جشنواره‌های بین‌المللی در سال ۱۳۸۲ ساخته شد. این انیمیشن توانست توجه و دید بیشتر داوران جشنواره را به سوی خود جلب نماید.[۴۵]

رادیو و تلویزیون

 
مسابقه بزکشی، ورزش سنتی افغانستان، در شهر مزارشریف

نخستین برنامهٔ رادیویی افغانستان توسط رادیو کابل در سال ۱۳۰۷ در زمان امان‌الله شاه پخش شد. تلویزیون اما در پایان حکومت سردار داوود در سال ۱۳۵۷ به میان آمد.[۴۶]

در دوران طالبان تلویزیون، وسائل فیلمبرداری، ماهواره‌ها، سینماها، موسیقی، تئاتر و دیگر وسائل ارتباط جمعی و رسانه‌های صوتی و تصویری، همه و همه منع اعلام و تحریم گردیده بود.

افغانستان هم‌اینک دارای یک سازمان رسانه‌ای ملی به نام «رادیو تلویزیون ملی افغانستان» می‌باشد. این سازمان دارای یک شبکه تلویزیونی و یک شبکه رادیویی می‌باشد. اگرچه رادیو تلویزیون ملی رسانه‌ای متعلق به دولت است اما طبق قوانین جدید رسانه‌ای نه دولتی و نه خصوصی، بلکه رسانه‌ای مردمی است که صرفاً هزینه‌اش را دولت تامین می‌کند.

اخیراً دوباره سعی بر این است که محصولات رادیو و تلویزیون ملی افغانستان، بر اساس اصول، روش و پالیسی حکومت کارکرد داشته باشد. افغانستان در سالهای اخیر به یکی از کشورهای پیشتاز منطقه در بخش رسانه تبدیل شده است، این کشور دارای ۸۴ شبکه تلویزیونی و ۲۲۲ شبکه رادیویی است.[۴۷] رادیو و تلویزیون‌های خصوصی نیز در افغانستان وجود دارند که شامل نزدیک به ۱۰۰ شبکه رادیویی و بیش از ۳۰ شبکه تلویزیونی می‌شود.

رسانه‌های چاپی

پیشینهٔ رسانه‌ها درافغانستان به نشر اولین روزنامه، شمس‌النهار در سال ۱۲۵۲ برمی‌گردد.[۴۶] همینک چندین روزنامه در کابل و سایر ولایات افغانستان فعالیت می‌کنند. بیشتر روزنامه‌های افغانستان پس از سرنگونی طالبان روی کار آمدند.

آموزش و پرورش

در هنگام اشغال افغانستان توسط شوروی (دهه ۱۳۶۰) و جنگهای داخلی این کشور (دهه ۱۳۷۰)، شالوده آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشید. در دورهٔ قدرت طالبان دختران خانه‌نشین شده و اجازهٔ تحصیل از آنها گرفته شد. در این دوره، به جای درسهای علمی مانند کیمیا و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزش‌های مذهبی تاکید می‌شد. اکنون براورد می‌شود کمتر از نیمی از مدارس افغانستان دسترسی به آب آشامیدنی داشته باشند. پس از یورش آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰ و فروپاشی طالبان، با روی کار آمدن دولت انتقالی وضعیت تحصیل اندک‌اندک رو به بهبودی می‌رود، ولی با این وجود هنوز بیش از ۶۰٪ مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بی‌بهره‌اند.

اکنون ۱۳ دانشگاه و ۶ مرکز تربیت معلم، در سراسر افغانستان وجود دارد. در کنکور ورود به دانشگاه سال ۱۳۸۵ خورشیدی، ۸۰ هزار نفر شرکت کرده‌اند. براورد مسئولان این است که حدود سی هزار دانشجو به علت نبود امکانات از ورود به دانشگاه محروم شوند.[۴۸]

ده درصد بودجه سالانه افغانستان به امور آموزشی اختصاص دارد، که از این میان هفت درصد آن مربوط به وزارت معارف (آموزش وپرورش) است، یک درصد مربوط به نهادهای پژوهشی و یک درصد مربوط به آموزش عالی است.[۴۸]

رابطه‌های خارجی

رابطه با همسایه‌ها

رابطه با ایران

 
کودکان افغان در ولایت خوست، شرق افغانستان

به سبب ارتباطات ریشه دار فرهنگی، ایران نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد، علاوه بر این ایران یکی از بزرگ‌ترین طرف‌های تجاری افغانستان است. پس از سرنگونی طالبان و روی کار آمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان روابط تجاری افغانستان و ایران افزایش چشمگیری داشته‌است. البته این روابط تاکنون بیشتر صادرات ایران به افغانستان بوده‌است. ایران و افغانستان در زمینه مبارزه با مواد مخدر و بازسازی شبکه حمل و نقل افغانستان همکاری دارند.

افغانستان و ایران در سالهای اخیر که مشکل کمبود باران وجود دارد بر سر تقسیم آب رودخانه هیرمند در منطقهٔ سیستان اختلاف نظر دارند. اگرچه هردو بر توافقنامهٔ امضا شده توسط امیر عباس هویدا و محمد موسی شفیق (نخست وزیرهای وقت هر دو کشور) در مورد تقسیم حق آب هیرمند تاکید دارند.

رابطه با پاکستان

افغانستان از دیرباز با پاکستان بر سر خط دیورند مشکل مرزی دارد.

روابط فرامنطقه‌ای

حکومت کنونی افغانستان جز با اسرائیل با همهٔ کشورهای دنیا دارای روابط سیاسی است. دولت افغانستان اعلام داشته که در صورت تشکیل کشور کاملاً مستقل فلسطین روابط کامل خود را با اسرائیل برقرار خواهد کرد.

عضویت در سازمان‌های بین‌المللی

پیمان‌نامه‌های بین‌المللی

پیمان منع گسترش مین‌های ضد نفر

افغانستان عضویت سازمان همکاری منطقه‌ای آسیای جنوبی (سارک) را نیز حاصل کرده‌است.

مهاجرت افغان‌ها به خارج از کشور

به دلیل جنگ‌های داخلی و خارجی و در پی آن ناامنی و بیکاری، چندین میلیون افغان به کشورهای دیگر از جمله ایران و پاکستان رفته‌اند.

نوشتار(های) وابسته: مهاجران افغان در ایران

چشم‌اندازها

 
یکی از پنج مناره ی باقی مانده ی مصلای هرات و آرامگاه گوهرشاه بیگُم
 
بودای بامیان

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عراق
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

عراق

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۳۲°۵۲′۳۰″ شمالی ۴۳°۰۳′۲۰″ شرقی

جمهوری عراق
الجمهوریة العراقیة
کۆماری عێراق
عراق
پرچم نشان ملی
شعار ملیشعار روی پرچم: الله أکبر
سرود ملیموطنی(۲)

فهرست
0:00
پایتخت بغداد
۲°۲۰′ شمالی ۱°۴۰′ شرقی
بزرگترین شهر بغداد(۱)
زبان رسمی عربی و کردی
نوع حکومت جمهوری
نام حاکمان 
رئیس جمهور
نخست‌وزیر
رییس مجلس

محمد فواد معصوم
حیدر العبادی
سلیم الجبوری 
مساحت
 -  مساحت ۴۳۷٬۰۷۲کیلومتر مربع (۵۸ام)
 -  آب‌ها (٪) ۱٫۱
جمعیت
 -  سرشماری ۳۲٬۵۸۵٬۶۹۲ 
(۳۹ام)
 -  تراکم جمعیت ۶۶‎/km۲‏ (۱۲۵ام)
تولید ناخالص داخلی (تخمین )  
 -  مجموع ۱۲۵٬۶۵۵ میلیارد دلار (۶۳ام)
 -  سرانه ۳٬۸۲۶ دلار (۱۲۶هم)
شاخص توسعه انسانی  ۰٬۵۷۳ (۱۳۲ام)
واحد پول دینار (IQD)
منطقه زمانی GMT (ساعت جهانی+۳)
 -  تابستانی (DST) DST (ساعت جهانی)
دامنه اینترنتی iq.
پیش‌شماره تلفنی +۹۶۴

عراق با نام رسمی جمهوری عراق (به عربی: الجمهوریة العراقیة) (به کردی: کۆماری عێراق) کشوری در خاورمیانه و جنوب باختری آسیا است. پایتخت عراق شهر بغداد است. این کشور از جنوب با عربستان سعودی و کویت، از باختر با اردن و سوریه، از خاور با ایران و از شمال با ترکیه همسایه‌است. عراق در بخش جنوبی خود، مرز آبی کوچکی با خلیج فارس دارد و دو رود مشهور دجله و فرات که سرآغاز تمدن‌های باستانی میان رودان در درازای تاریخ کهن این کشورند از شمال کشور به جنوب آن روان هستند و با پیوستن به رود کارون، اروندرود را تشکیل می‌دهند و به خلیج فارس می‌ریزند.

گستره عراق ۴۳۸،۳۱۷ کیلومتر مربع (۵۸ام، نزدیک به یک چهارم ایران) است. بیشتر سرزمین عراق پست و هموار و گرمسیری است. باختر عراق کویر است و خاور آن جلگه‌های حاصلخیز. ولی بخشی از کردستان عراق (شمال خاور) کوهستانی و سردسیر می‌باشد. همچنین عراق یکی از بزرگترین کشورهای دارای منابع نفت می‌باشد. این کشور دارای ۱۴۳ میلیارد بشکه ذخایر تاییدشدهٔ نفتی می‌باشد.[۱]

عراق با ۳۲٬۵۸۵٬۶۹۲ نفر (آمار ژوئیه ۲۰۱۴) جمعیت چهلمین کشور پرجمعیت جهان است.[۲] عرب‌ها ۷۵٪-۸۰٪، کردها ۱۵٪–۲۰٪، ترکمنانان، آشوریان و غیره نزدیک ۵٪ از جمعیت عراق را تشکیل می‌دهند.[۳] همچنین حدود ۶۰٪-۶۵٪ درصد مردم عراق شیعه، ۳۲٪-۳۷٪ درصد سنی و ۳ درصد مسیحی و پیروان دیگر ادیان هستند. عراق محل زندگی و خاکسپاری ۶ امام شیعه است و شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا زیارتگاه شیعیان جهان است.

عراق دارای تمدن و فرهنگ دیرینه و پرباری است. سومریان، اکدی‌ها و آشوری‌ها نخستین تمدن‌های باستانی عراق را چند هزار سال پیش از میلاد بنیاد نهادند. پس از آن این منطقه بخشی از قلمرو هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان، ساسانیان، و امپراتوری روم بود. پس از سرنگونی امویان و روی کار آمدن عباسیان پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق (شهر بغداد) آورده شد.[۴] بعدها این حکومت با حمله مغولان از هم پاشید. از میانه سده دهم تا پایان سده سیزدهم هجری خورشیدی، عراق بارها میان ایران و عثمانی دست به دست شد. عراق در سال ۱۲۹۸ (۱۹۱۹) به سرپرستی بریتانیا درآمد و در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) استقلال یافت.

بخش زیادی از مرزهای نوین عراق توسط جامعه‌ی ملل در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) پس از تقسیم امپراتوری عثمانی بر اساس معاهده سور تعیین شد. در این زمان عراق زیر سرپرستی پادشاهی متحد بریتانیا در آمد. در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱) پادشاهی عراق تشکیل شد و در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) این حکومت از بریتانیا استقلال یافت. در ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) این پادشاهی از میان رفت و جمهوری عراق تاسیس گشت. عراق از سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) تا ۱۳۸۲ (۲۰۰۳) به دست حزب سوسیالیست بعث عراق اداره می‌شد. پس از حمله‌ی ایالات متحده و هم پیمانانش به عراق، حکومت حزب بعثِ صدام حسین برچیده شد و نظام چندحزبی پارلمانی در این کشور برقرار شد. آمریکایی‌ها در سال ۱۳۹۰ (۲۰۱۱) از عراق بیرون رفتند اما پیکارجویان به جنگ ادامه دادند. بعدها با سرریز شدن جنگ داخلی سوریه به عراق، درگیری‌ها بسیار شدت گرفت.

حکومت‌های پی‌درپی عراق از آغاز پایه گذاری عراق جدید در ۱۹۲۱ همسان کشورهای همسایه در پی ایجاد هویتی ناسیونالیستی برای آن بر پایه قومیت عربی بر آمدند. این شیوه در عراق ناکام ماند و تنها به گرایش‌های جدایی‌ خواهانه اقوام غیر عرب و سرکوب یا بیرون راندن شووینیستی آنان انجامید.[۵]

محتویات

واژه‌شناسی

نام عراق از سده ۶ میلادی کاربرد داشته‌است. خاستگاه‌های گوناگونی برای این نام آورده شده که یکی از آن‌ها به نام شهرِ سومری اوروک باز می‌گردد. اوروک نام اکدی شهر سومری اوروگ بوده است. امروزه می‌دانیم که اور نامی بوده که سومریان برای اشاره به «شهر» استفاده می‌کردند.[۶] [۷] بر پایه‌ی ریشه‌شناسی مردمی، این واژه در معانی همچون «ریشه‌دار، سیراب و حاصلخیز» ریشه دارد.[۸] در قرون وسطی به منطقه‌ی پایین میان‌رودان، «عراق عرب» و به مناطقی که در شرق عراق (شامل بخش‌های مرکزی و غربی ایران) جای داشتند «عراق عجم» (عراق خارجی) می‌گفتند[۹][۱۰] و به این دو با هم عراقین گفته می‌شد. این نقطه از دید مورخین شامل بخش‌های مسطح جنوب رشته‌کوه حمرین بوده است و بخش‌های منتهی‌الیه شمالی و منتهی‌الیه غربی عراق مدرن را به این نام نمی‌خوانده‌اند.[۱۱] اصطلاح «سواد» (زمین سیاه‌رنگ) نیز در دوره‌های نخستین بعد از اسلام برای دشت‌های آبرفتی دجله و فرات به کار می‌رفته تا از مناطق بایر صحرای عرب قابل تفکیک باشند. در عربی واژه‌ی عراق را «لبه»، «کرانه»، «سد» یا «کناره» معنی می‌کنند به طوری که بعدها با اتکا به ریشه‌شناسی مردمی، اصطلاح زمین‌شناسی «دیواره» از این واژه تفسیر شد؛ دیواره‌ای که در جنوب و شرق فلات جزیره است و لبه‌ی شمالی و غربی منطقه‌ی «عراق عرب» را شکل می‌دهد.[۱۲]

تلفظ عربی این واژه به صورت عِراق می‌باشد. در فارسی بیشتر با فتح عین و در زبان رسانه‌ای فارسی با کسره آن تلفظ می‌شود.

تاریخ

نوشتار اصلی: تاریخ عراق

دوران پیش از تاریخ

 

شمال عراق بین ۶۵٬۰۰۰ تا ۳۵٬۰۰۰ سال پیش از میلاد میزبان فرهنگ نئاندرتال بوده‌است. بقایای زندگی این مردم در اکتشافات باستانشناسی غار شانه‌در به‌دست آمده است.[۱۳] در همین ناحیه گورهایی مربوط به عصر پیش‌نوسنگی کشف شده که به ۱۱٬۰۰۰ پیش از میلاد باز می‌گردد.[۱۴]

عراق از حدود ۱۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد (به همراه آسیای صغیر و سرزمین شام) یکی از مراکز فرهنگ پیش‌نوسنگی نژاد قفقازی (نوسنگی پیش‌ازسفال آ.) شناخته می‌شود که در آن برای نخستین بار کشاورزی و گله‌داری پدید آمد. دوره‌ی نوسنگی بعدی (نوسنگی پیش‌ازسفال ب.) در این منطقه با خانه‌های مستطیلی قابل تشخیص است. مردم در زمان نوسنگی پیش‌ازسفال از ظروف سنگی، سنگ گچ و آهک استفاده می‌کردند. در این منطقه ابزارهای ساخته‌شده از مواد آتشفشانی مربوط به آناتولی یافت شده که مدرکی دال بر وجود روابط تجاری ابتدایی می‌باشد.

از دیگر مکان‌های باستانی که نشان از پیشرفت انسانی در این نواحی دارد می‌توان به قلعه‌ی جرمو (در حدود ۷۱۰۰ سال پیش از میلاد)[۱۴]، فرهنگ حلف و دوره‌ی عبید (بین ۶۵۰۰ و ۳۸۰۰ پیش از میلاد)[۱۵] اشاره کرد. در این دوران سطح کشاورزی، ابزارسازی و معماری پیشرفت کرد.

دوره‌ی باستان

 
مهر استوانه‌ای مربوط به دوره‌ی بابل کهن در حدود ۱۸۰۰ پیش از میلاد از جنس هماتیت. شاه یک حیوان به شمش هدیه می‌دهد. این مهر احتمالاً در کارگاهی در شهر سیپار ساخته شده‌است.[۱۶]

دوره‌ی تاریخی عراق در واقع از دوره‌ی اوروک (۴۰۰۰ تا ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد) با تاسیس شهرهای سومری و بکارگیری تصویرنگاشت، مهرهای استوانه‌ای و تولید انبوه کالا آغاز می‌شود.[۱۷]

امروزه به عراق لقب «گهواره‌ی تمدن» می‌دهند زیرا این ناحیه از جهان زادگاه نخستین تمدن شناخته‌شده یعنی تمدن سومر بوده است که در میان رودهای دجله و فرات در جنوب عراق امروزی و در دوره‌ی مس‌سنگی (دوره‌ی عبید) شکل گرفته است.

در این نقطه از جهان در هزاره‌ی چهارم پیش از میلاد بود که نخستین سامانه‌ی نگارشی تولد یافت و تاریخ به رشته‌ی تحریر در آمد. سومری‌ها نخستین مردمانی بودند که چرخ را بکار گرفتند و دولت‌شهرها را به وجود آوردند. در نوشته‌های این مردم می‌توان نخستین نشانه‌های ریاضیات، اخترشناسی، اختربینی، قانون مکتوب، پزشکی و دین سازمان‌یافته را ردیابی کرد.

سومری‌ها از زبانی تک‌خانواده استفاده می‌کردند. به بیان دیگر زبان آن‌ها هیچ ربطی به زبان‌های سامی، هندواروپایی و آفروآسیایی یا حتی زبان‌های تک‌خانواده‌ی دیگر ندارد. دولت‌شهرهای اصلی دوره‌ی سومر نخستین عبارتند از: اریدو، بادتیبیرا، لارسا، سیپار، شوروپاک، اوروک، کیش، اور، نیپور، لاگاش، گیرسو، اوما، خمازی، اداب، ماری، ایسن، کوثا، دیر، اکشاک.

شهرهای چون آشور، اربلا (اربیل) و آراپخا (کرکوک) که بعدها در سده‌ی ۲۵ پیش از میلاد شالوده‌ی سرزمین آشور را بنا نهادند در این زمان توسط سومریان اداره می‌شدند.

 
سنگ یادبود پیروزی نارام‌سین اکدی

در سده‌ی ۲۶ پیش از میلاد ایاناتوم لاگاش به وجود آمد که علی‌رغم عمر محدودش آن را به طور احتمالی نخستین امپراتوری جهان می‌دانند. بعدها، لوگال زاگیسی، شاه و کاهن اوما، به برتری دودمان لاگاش در این منطقه پایان داد و اوروک را تسخیر کرده آن را پایتخت خود نامید. او یک امپراتوری از خلیج فارس تا مدیترانه تشکیل داد.[۱۸] حماسه‌ی گیلگمش که در آن یادی از توفان بزرگ شده است مربوط به همین زمان است.

حدوداً از ۳۰۰۰ پیش از میلاد قومی سامی از غرب عراق وارد این سرزمین شدند و میان سومریان سکنی گزیدند. آن‌ها به زبانی از ریشه‌ی زبان‌های سامی شرقی که بعدها با نام اکدی شناخته شد سخن می‌گفتند. از سده‌ی ۲۹ پیش از میلاد نام‌های اکدی در میان فهرست نام‌های شاهان و اسناد اداری دولت‌شهرهای گوناگون دیده شد.

در هزاره‌ی سوم پیش از میلاد نوعی همزیستی فرهنگی میان سومری‌ها و اکدی‌ها نمودار گشت و باعث دوزبانه شدن مردم این منطقه گردید. تأثیر و تأثر میان زبان‌های سومری و اکدی در تمام بخش‌های زبانی مشهود است به طوری که وام‌واژه‌های بسیار زیادی میان آن‌ها رد و بدل شده و همگرایی دستور زبانی، تکواژشناختی و آواشناختی پیدا کردند. این تاثیر دوسویه پژوهشگران را بر آن داشته تا جایگاه سومریان و اکدی‌های هزاره‌ی سوم پیش از میلاد را ناحیه همگرایی زبانی بنامند.[۱۹] از این دوره به بعد را در تاریخ عراق به نام دوره‌ی سومری-اکدی می‌شناسند.

 
سند فروش یک برده و یک ساختمان در شوروپاک، لوح سومری حدوداً مربوط به ۲۶۰۰ پیش از میلاد

میان سده‌های ۲۹ و ۲۴ پیش از میلاد شماری از پادشاهی‌ها و دولت‌شهرها درون عراق دودمان‌های اکدی‌زبان داشتند که می‌توان به آشور، اکالاتوم، ایسن و لارسا اشاره کرد.

با این همه، سومری‌ها در تمام این مدت بر دیگران چیرگی داشتند تا این که امپراتوری اکد (۲۱۲۴-۲۳۳۵ پیش از میلاد) با مرکزیت شهر اکد در مرکز عراق پدیدار گشت. سارگن بزرگ که خود رابشاکه (یا وزیر) شاه سومر بود، امپراتوری اکد را بنا نهاد، تمام دولت‌شهرهای جنوب و مرکز عراق را تسخیر کرد، شاه آشور را فرمانبر خود ساخت و بدینسان تمام سومریان و اکدیان را درون یک کشور متحد کرد. پس از آن بود که تصمیم به گسترش قلمرو خود گرفت و در نتیجه سرزمین‌های گوتی‌ها، ایلام، سیسیا (شوش) و توروکو از ایران باستان، هوری‌ها، لووی‌ها و حتیان از آناتولی و اموری‌ها و ابلا در سوریه‌ی باستان را تصرف کرد.

بعد از سقوط امپراتوری اکد در اواخر سده‌ی ۲۲ پیش از میلاد، گوتی‌ها چندین دهه جنوب این امپراتوری را اشغال کردند و آشوری‌ها دوباره استقلال خود را به دست آوردند. این تحولات با رنسانس سومری‌ها که به شکل امپراتوری نوسومری پدیدار شد ادامه یافت. سومری‌ها توانستند با رهبری شاه خود به نام شولگی تقریباً تمام عراق به جز سرزمین‌های شمالی یعنی آشور را به دست آورند و قدرت خود را بارها به رخ ایلامی‌ها، گوتی‌ها و اموری‌ها بکشند.

حمله‌ی ایلامی‌ها در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد باعث شد تا دوران احیای مجدد سومری‌ها پایان یابد. پادشاهی اکدی‌زبان آشور در میانه‌های سده‌ی ۲۱ پیش از میلاد توانسته بود شمال عراق را کاملاً به چنگ آورد و سرزمین خود را به سمت شمال شرقی شام، مرکز عراق و شرق آناتولی گسترش دهد و امپراتوری قدیم آشور (حدوداً ۲۰۳۵ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد) تحت فرامین پوزورآشور یکم، سارگون یکم، ایلوشوما و اریشوم یکم را تاسیس نماید. اریشوم یکم به دلیل نگارش یکی از جزئی‌ترین مجموعه قوانین دنیا شناخته می‌شود. جنوب به چندین دولت اکدی‌زبان تقسیم شد که مشهورترین آن‌ها ایسن، لارسا و اشنونا بودند.

در طول سده‌ی ۲۰ پیش از میلاد اموری‌های کنعانی‌زبان (از شاخه‌های زبان‌های سامی شمال غربی) شروع به مهاجرت به جنوب میان‌رودان کردند. به تدریج این اموری‌ها دست به تشکیل پادشاهی‌های خرد در جنوب زدند و تخت‌های پادشاهان دولت‌شهرهایی نظیر ایسن، لارسا و اشنونا را تصاحب کردند.

یکی از این پادشاهی‌های کوچک که در ۱۸۹۴ پیش از میلاد تاسیس شده بود شهر اداری کوچکی به نام بابل را در محدوده‌ی مرزهای خود داشت. این شهر تا یک سده بعد نیز شهرت خاصی پیدا نکرد زیرا زیر سایه‌ی دولت‌شهرهای کهن‌تر و نیرومندتری مثل آشور، ایلام، ایسن، اشنونا و لارسا قرار داشت.

 
حمورابی در حال دریافت نشان پادشاهی از شمش. این برجسته‌کاری روی بخش بالایی قانون حمورابی قرار دارد.

در سال ۱۷۹۲ پیش از میلاد حاکم اموری به نام حمورابی در این خطه به قدرت رسید و به سرعت دستور تبدیل بابل از یک شهر کوچک به شهری بزرگ را صادر کرد و خود را شاه نامید. حمورابی تمام جنوب و مرکز عراق، ایلام در شرق و ماری در غرب را تصرف کرد و کمی بعد به منظور تسخیر کل منطقه درگیر جنگی درازمدت با شاه آشوری به نام ایشمه‌داگان شد و بدین ترتیب امپراتوری بابل را که مدت کوتاهی ادامه داشت بنا نهاد. سرانجام او توانست بر جانشین ایشمه‌داگان پیروز شود و آشور و مستعمرات آناتولی آن را فرمانبر خویش سازد.

از زمان حمورابی بود که جنوب عراق را با نام بابل شناختند در حالی که شمال آن صدها سال پیش‌تر با نام آشور گره خورده بود. اما امپراتوری وی دیری نپایید و با مرگ او با سرعت فرو ریخت. آشور و عراق جنوبی در قالب دودمان Sealand دوباره به دست اکدی‌های بومی افتاد. اموری‌های خارجی بار دیگر توانستند در قالب بابل کوچک‌تر و ضعیف‌تری به قدرت برسند تا این که امپراتوری هندواروپایی‌زبان هیتی‌ها که مرکزشان در آناتولی بود در سال ۱۵۹۵ پیش از میلاد این شهر را غارت کردند. پس از آن مردمان خارجی دیگری به نام کاسیان که به زبانی تک‌خانواده سخن می‌گفتند و از کوه‌های زاگرس در ایران باستان آمده بودند بابل را به دست آوردند و تقریباً ششصد سال بر آن حکم راندند؛ طولانی‌ترین زمانی که یک دودمان توانسته بر بابل حکومت کند.

عراق از همین زمان به سه حکومت تقسیم شد؛ آشور در شمال، بابل کاسی‌ها در منطقه‌ی مرکزی و جنوبی و دودمان Sealand در منتهی‌الیه جنوب. دودمان Sealand نهایتاً در حدود سال ۱۳۸۰ پیش از میلاد توسط کاسی‌های بابل پایان یافتند.

حکومت آشور در زمان امپراتوری آشور میانه (۱۰۲۰-۱۳۶۵ پیش از میلاد) به اندازه‌ای قدرت گرفت که با هیچ ملتی پیش از خود قابل قیاس نبود. لشکرکشی‌های آشور که با آشوراوبالیت یکم آغاز گشت باعث نابودی رقیب آن‌ها یعنی امپراتوری هوری-میتانی شد، علفزارهای امپراتوری هیتی‌ها را ضمیمه خود ساخت، شمال بابل را تصرف کرد، امپراتوری مصر را از منطقه بیرون کرد و ایلامی‌ها، فریگی‌ها، کنعانی‌ها، فنیقی‌ها، کیلیکی‌ها، گوتی‌ها، دیلمون‌ها و آرامی‌ها را شکست داد. امپراتوری آشور میانه در اوج قدرت توانست از قفقاز تا دیلمون (بحرین امروزی)، از سواحل مدیترانه‌ای فنیقیه تا کوهستان زاگرس در ایران گسترده شود. در سال ۱۲۳۵ پیش از میلاد، امپراتور توکولتی نینورتای یکم توانست بر تخت پادشاهی بابل هم تکیه بزند و در نتیجه ملقب به نخستین میان‌رودانی بومی شود که توانست بر این قلمرو حکم راند.

بابل در زمان فروپاشی عصر برنز (۹۰۰-۱۲۰۰ پیش از میلاد) در آشوب به سر می‌برد و بیشتر در اختیار آشور یا ایلام بود. کاسیان توسط آشوریان و ایلامیان از قدرت دور شده بودند تا برای نخستین بار شاهان میان‌رودانی جنوبی بومی بر بابل حاکم شوند. با این حال این شاهان اکدی سامی شرقی توانایی جلوگیری از ورود امواج مهاجران سامی غربی به جنوب عراق را نداشتند. از این رو در طول سده‌ی ۱۱ پیش از میلاد آرامی‌ها و سوتانی‌ها از راه شام وارد بابل شدند. این حرکت در سده‌های ۱۰ و اوایل سده‌ی ۹ پیش از میلاد نیز ادامه یافت و طی آن کلدانی‌ها که با آرامی‌ها قرابت داشتند به این منطقه مهاجرت کردند.

 
نقشه‌ی امپراتوری آشور میانه در اوج اقتدار

پس از آنکه مجدداً آشور دچار ضعف شد بار دیگر توانست در دوره‌ای که ما آن را با نام امپراتوری آشوری نو (۶۰۵-۹۳۵ پیش از میلاد) می‌شناسیم شروع به گسترش نماید. این حکومت تبدیل به بزرگترین و نیرومندترین امپراتوری شد که جهان تا آن زمان به خود دیده بود. عراق تحت حکمرانی پادشاهانی چون آداد-نراری دوم، آشور-ناصیر-پال یکم، شلمنسر سوم، سمیرامیس، تیگلات-پیلسر سوم، سارگون دوم، سناخریب، اسرحدون و آشور بانی‌پال تبدیل به مرکز امپراتوری‌ای شد که از پارس، پارت و ایلام در شرق، به قبرس و انطاکیه در غرب و از قفقاز در شمال به مصر، نوبه و شبه‌جزیره‌ی عربستان در جنوب امتداد داشت.

نام اعراب نخستین بار در تاریخ مکتوب (حدود ۸۵۰ پیش از میلاد) به عنوان مردمی که در شبه‌جزیره‌ی عربستان زندگی می‌کردند و سرسپرده‌ی شلمنسر سوم بودند آمده است. نام کلدانی‌ها نیز در همین زمان در تاریخ وارد شده است.

در همین دوره است که نوعی زبان آرامی شرقی که متأثر از اکدی بود توسط آشوری‌ها به عنوان زبان میانجی برای امپراتوری وسیعشان معرفی شد. زبان آرامی میان‌رودانی به‌تدریج زبان اکدی که زبان غالب مردم آشور و بابل بود را ریشه‌کن کرد. گویش‌های باقی‌مانده از این زبان هنوز میان آشوری‌های شمال عراق استفاده می‌شود.

امپراتوری آشور اواخر سده‌ی هفتم پیش از میلاد با جنگ‌های داخلی وحشیانه پاره‌پاره شد و به حدی ضعیف گشت که ائتلافی از مردمان تحت تسلطش شامل بابلی‌ها، کلدانی‌ها، مادها، پارس‌ها، پارت‌ها، سکاها و کیمری‌ها توانست به آشور حمله کند و بالاخره آن را در سال ۶۰۵ پیش از میلاد به زانو در آورد.[۲۰]

امپراتوری بابل نو (۵۳۹-۶۲۰ پیش از میلاد) از خاکستر آشور برآمد اما نتوانست اندازه، نیرو و طول عمر اسلاف خود را به دست آورد اما در عوض توانست شام، کنعان، شبه‌جزیره عربستان، اسرائیل و یهودیه را تصرف کند و مصر را شکست دهد. بابل در ابتدا توسط یک دودمان خارجی که کلدانی بودند و در سده‌های ۱۰ و ۹ پیش از میلاد به این منطقه مهاجرت کرده بودند اداره می‌شد. بزرگترین شاه آن به نام بخت نصر هم‌آورد یک شاه غیربومی دیگر شد که از نژاد غیرمرتبط اموری بود و حمورابی نام داشت و بزرگترین شاه بابل به شمار می‌رفت. با این حال در سال ۵۵۶ پیش از میلاد کلدانی‌ها توسط نبونعید آشوری‌الاصل و پسر و نایب‌السلطنه‌اش بلشاصر از قدرت پایین کشیده شدند.

 
هخامنشیان دو سده بر این قلمرو حکم راندند.

کوروش بزرگ در سده‌ی ششم پیش از میلاد، از سرزمین پارس به سمت بابل آمد و در نبرد اوپیس امپراتوری بابل نو را شکست داد و بدین ترتیب عراق به مدت تقریباً دو سده جزو قلمرو امپراتوری هخامنشیان گردید. کلدانی‌ها و کلده در همین زمان از صحنه‌ی روزگار محو شدند اما سرزمین آشور و بابل تاب آوردند و تحت حکومت هخامنشیان پیشرفت کردند. حکومت پارسیان تغییر چندانی در این منطقه ایجاد نکرد زیرا آن‌ها به مدت سه سده تحت حکمرانی آشور زندگی کرده بودند و شاهان آن‌ها خود را جانشینان آشوربانی‌پال می‌دانستند. آن‌ها زبان آرامی را به عنوان زبان میانجی امپراتوری خود حفظ کردند، زیربنای شاهنشاهی آشوری را نگه داشتند و سبک هنر و معماری آشوری را باقی گذاشتند.

در سده‌ی چهارم پیش از میلاد، اسکندر کبیر بر این منطقه دست یافت و عراق به مدت بیش از دو سده تحت فرمان سلوکی‌های هلنی در آمد.[۲۱] سلوکی‌ها اصطلاح هندوآناتولی و یونانی سیریا (سوریه) را برای این منطقه انتخاب کردند. این نام سده‌های زیادی بود که توسط هندواروپایی‌زبان‌ها برای آشور به کار می‌رفت و تنها معنای آن سرزمین آشور بود اما سلوکی‌ها آن را برای سرزمین شام هم انتخاب کردند و باعث شدند که آشور و آشوریان عراق و آرامی‌ها و شامی‌ها در دنیای یونانی-رومی با نام سیریا/سوریه شناخته شوند.[۲۲]

 
طاق کسری یا ایوانِ مداین در ۳۷ کیلومتری جنوب بغداد از مهم‌ترین سازه‌های دوران ساسانیان در عراق است.

پارت‌ها (اشکانیان) (۲۴۷ پیش از میلاد-۲۲۴ میلادی) از سرزمین ایران توانستند در زمان حکومت مهرداد یکم (۱۷۱-۱۳۸ پیش از میلاد) بر این منطقه تسلط یابند. رومیان از سوریه بارها به مناطق غربی این ناحیه حمله کردند و توانستند به مدت کمی ایالت آشور را تاسیس کنند. مسیحیت توانست در عراق (به‌ویژه در آشور) میان سده‌های اول و سوم میلادی رشد یابد. آشور مرکز مسیحیت سریانی، کلیسای نستوری و ادبیات سریانی شد. در زمان پارت‌ها چند دولت‌شهر مستقل نو آشوری در شمال این ناحیه رشد پیدا کردند که می‌توان به آدیابن، آشور، اسروئن و هترا اشاره کرد.

برخی از آشوری‌های میان‌رودان در ارتش روم به خدمت گرفته شده بودند و از این روست که می‌توان دست‌نوشته‌هایی به زبان آرامی آشوری و میان‌رودانی را حتی روی دیوار هادریان در شمال بریتانیای باستان یافت.[۲۳]

ساسانیان ایران تحت فرمان اردشیر یکم توانستند امپراتوری اشکانی را نابود کنند و عراق را در سال ۲۲۴ میلادی تسخیر در آورند. ساسانیان میان دهه‌های ۲۴۰ و ۲۵۰ میلادی به تدریج شهرهای نو آشوری کوچک را نیز مطیع خود ساختند. در نتیجه این منطقه به مدت چهار سده در اختیار کامل امپراتوری ساسانیان بود و تبدیل به مرز و آوردگاه نبرد میان ارتش‌های ساسانی و امپراتوری روم شرقی گردید. جنگ‌های طولانی بین این دو امپراتوری ضعف آن‌ها را به دنبال داشت و در نتیجه زمینه برای تسخیر ایران توسط اعراب مسلمان آماده شد.

خلافت اسلامی

 

پیروزی اعراب بر ساسانیان در میانه‌های سده‌ی ۷ میلادی باعث شد تا اسلام دین ساکنین عراق شود. در این زمان اعراب و کردها در دسته‌های بزرگ به این منطقه مهاجرت کردند. بعدها هنگامی که علی، پسرعمو و داماد پیامبر اسلام چهارمین خلیفه از میان خلفای راشدین شد پایتخت خود را به کوفه انتقال داد. خلفای اموی در سده ۷ میلادی استان عراق را از دمشق اداره می‌کردند. (هر چند که در آن زمان قرطبه برای خود خلافتی جداگانه داشت.)

خلفای عباسی شهر بغداد را در سده‌ی ۸ میلادی ساختند و آن را پایتخت خود کردند. این شهر به مدت پنج سده کلان‌شهر جهان اسلام قلمداد می‌شد. بغداد بزرگترین شهر چندفرهنگی در قرون وسطی بود و جمعیتش به بیش از یک میلیون نفر می‌رسید.[۲۴] این شهر در دوران طلایی اسلام مرکز آموزش و یادگیری علوم گوناگون بود. مغول‌ها در سده‌ی ۱۳ میلادی بغداد را محاصره و نابود کردند.[۲۵]

ایلخانان مغول

هولاکوخان در سال ۱۲۵۷ به منظور تسخیر بغداد ارتشی عظیم از نیروهای مغول گرد آورد. هنگامی که این ارتش به بغداد رسید، هولاکو خواستار تسلیم خلیفه شد اما مستعصم، آخرین خلیفه‌ی عباسی، موافقت نکرد. هولاکو خشمگین شد و راهبرد همیشگی مغولان مبنی بر مقابله با هر گونه مقاومت را در پیش گرفت و بغداد را محاصره کرد. در نهایت نیروهای او شهر را تاراج کردند و بسیاری از مردم را از دم تیغ گذراندند.[۲۶] تخمین زده می‌شود که تلفات رقمی معادل ۲۰۰٬۰۰۰ تا ۱ میلیون نفر بوده است.[۲۷]

 

مغولان خلافت عباسی و دانشگاه بیت‌الحکمه که حاوی هزاران سند تاریخی باارزش بود را نابود کردند. این شهر هیچ‌گاه نتوانست بار دیگر اعتبار سابق را در عرصه‌ی فرهنگ به دست آورد. برخی از تاریخ‌نگاران بر این باورند که هجوم مغولان بخش اعظم سامانه‌ی آبیاری عراق را نابود کرد. این سامانه در حفظ میان‌رودان در طول هزاره‌ی پیش از آن نقش داشت. برخی دیگر از مورخین شوری خاک را در نابودی کشاورزی این ناحیه مقصر می‌دانند.[۲۸]

در میانه‌های سده‌ی ۱۴ میلادی بیماری طاعون دنیای اسلام را در نوردید.[۲۹] بهترین تخمین‌ها از مرگ یک سوم جمعیت خاور میانه خبر می‌دهند.[۳۰]

در سال ۱۴۰۱ میلادی بار دیگر جنگاوری مغول به نام تیمور لنگ به عراق حمله کرد. او پس از تسخیر بغداد ۲۰٬۰۰۰ نفر از ساکنین را به قتل رساند.[۳۱] تیمور دستور داد هر سرباز سر دو نفر از ساکنین را بریده و در دست داشته باشد (بسیاری از سربازان به حدی ترسیده بودند که سر زندانیانی را که در لشکرکشی‌های پیشین اسیر شده بودند بریده و به پیشگاه تیمور بردند).[۳۲] تیمور به کشتار مردمان بومی آشوری مسیحی که هنوز هم در شمال عراق جمعیت زیادی دارند دست زد. در همین زمان است که شهر باستانی آشور خالی از سکنه شد.[۳۳]

عراق عثمانی

اواخر سده‌ی ۱۴ و اوایل سده‌ی ۱۵ میلادی، ترکمانان قراقویونلو بر گستره‌ای که امروزه با نام عراق شناخته می‌شود حکم راندند. در سال ۱۴۶۶ میلادی ترکمانان آق‌قویونلو، قراقویونلوها را شکست دادند و کنترل این منطقه را در دست گرفتند. در سده‌ی ۱۶ میلادی تمام سرزمین امروزی عراق تحت عنوان ایالت بغداد در اختیار امپراتوری عثمانی قرار گرفت. در تمام دوران حکمرانی عثمانی‌ها بر عراق (۱۹۱۸-۱۵۳۳) این سرزمین آوردگاه امپراتوری‌های محلی و قبایل متحد آن‌ها بوده است. دودمان صفوی ایران مدت کوتاهی بین سال‌های ۱۵۳۳-۱۵۰۸ میلادی و ۱۶۳۸-۱۶۲۲ توانست بر این منطقه تسلط یابد.

در سده‌ی ۱۷ میلادی درگیری‌های مکرر امپراتوری عثمانی با صفویان باعث شد تا کنترل این امپراتوری بر این استان‌ها ضعیف شود. جمعیت قبایل چادرنشین با نفوذ بادیه‌نشینان عرب از نجد عربستان افزایش پیدا کرد. فرو نشاندن حملات آن‌ها به مناطق مسکونی از دست حکومت‌های محلی بر نمی‌آمد.[۳۴]

عراق میان سال‌های ۱۸۳۱-۱۷۴۷ میلادی توسط دودمان مملوک گرجی اداره شد.[۳۵] آن‌ها توانسته بودند از زیر یوغ عثمانی‌ها خارج شوند، شورش‌های قبایل را فرو بنشانند، نیروی ینی‌چری‌ها را محدود کنند، نظم را باز گردانند و برنامه‌ای برای نوسازی اقتصاد و نیروهای نظامی پیاده کنند. عثمانی‌ها در سال ۱۸۳۱ توانستند رژیم مملوک‌ها را از قدرت کنار بزنند و کنترل کامل عراق را به دست گیرند. جمعیت عراق که در سال ۸۰۰ میلادی حدود ۳۰ میلیون تخمین زده می‌شد در آغاز سده‌ی ۲۰ میلادی تنها ۵ میلیون نفر بود.[۳۶]

 
ورود نیروهای بریتانیا به بغداد در ۲۰ اسفند ۱۲۹۵

عثمانی‌ها در طول جنگ جهانی اول طرف آلمان‌ها و قدرت‌های مرکز را گرفتند. نیروهای بریتانیا در عملیات میان‌رودان علیه قدرت‌های مرکز به این کشور حمله کردند و در ابتدا در جریان محاصره‌ی کوت (۱۹۱۶-۱۹۱۵) از ارتش ترک‌ها شکست سختی خوردند. با این حال کمی بعد بریتانیایی‌ها دست برتر پیدا کردند و از کمک اعراب و آشوری‌ها نیز بهره‌مند شدند. در سال ۱۹۱۶ فرانسه و بریتانیا طی موافقت‌نامه سایکس–پیکو نقشه‌ای برای تقسیم غرب آسیا بعد از جنگ کشیدند.[۳۷] نیروهای بریتانیا یگان‌های خود را متمرکز نمودند و بغداد را در سال ۱۹۱۷ تسخیر کردند و عثمانی‌ها را شکست دادند. قرارداد متارکه‌ی جنگ در سال ۱۹۱۸ امضا شد.

امپراتوری عثمانی‌ها در طول جنگ جهانی اول توسط پادشاهی متحد بریتانیا شکست خورد و پس از خروج از بخش اعظم منطقه سقوط کرد. بریتانیا در عملیات میان‌رودان ۹۲٬۰۰۰ سرباز خود را از دست داد. کشتگان عثمانی مشخص نیست اما بریتانیا ۴۵٬۰۰۰ نفر را اسیر کرد. تا پایان سال ۱۹۱۸ بریتانیایی‌ها ۴۱۰٬۰۰۰ نفر را به منطقه اعزام کرده بودند که از میان آن‌ها ۱۱۲٬۰۰۰ نفر نیروی رزمی بودند.

حکومت بریتانیا و پادشاهی مستقل عراق

عراق در ۲۰ آبان ۱۲۹۹ (۱۱ نوامبر ۱۹۲۰) با قیمومت جامعه‌ی ملل و با عنوان «ایالت عراق» تحت کنترل بریتانیا در آمد. بریتانیایی‌ها فیصل یکم از دودمان هاشمی را که توسط فرانسوی‌ها از سوریه بیرون رانده شده بود به عنوان حاکم از طرف خود بر عراق گماردند. ایشان به همین ترتیب سمت‌های دولتی و وزارتخانه‌ها را به نخبگان اهل سنت سپردند.[۳۸]

هزینه‌های زیاد و مخالفت‌های عمومی قهرمان جنگی بریتانیا به نام توماس ادوارد لورنس مشهور به لورنس عربستان[۳۹] در روزنامه‌ی تایمز، بریتانیا را به این نتیجه رساند تا آرنولد ویلسون را در مهر ۱۲۹۹ (اکتبر ۱۹۲۰) برکنار و سر پرسی کاکس را به جای وی در سمت حاکم عراق قرار دهد. کاکس توانست یک مورد شورش را خاموش کند. همچنین او مسئول اجرای سیاست سرنوشت‌ساز بریتانیا مبنی بر همکاری نزدیک با اقلیت سنی عراق بود.[۴۰] برده‌داری نیز در دهه ۱۹۲۰ لغو شد.[۴۱]

 
جنگنده بمب‌افکن هینکل آلمانی مدل اچ.ای. ۱۱۱ که بنابر ادعای بریتانیا برای کمک به کودتاچیان ملی‌گرای عراقی به کمک آن‌ها آمده بوده و نشان آلمان نازی‌ روی آن توسط نشان کشور عراق پوشانده شده بوده است.

پادشاهی عراق در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) از بریتانیا مستقل شد[۴۲] اما بریتانیایی‌ها پادگان‌ها، نیروهای مزدور آشوری و حق ترانزیت را برای نیروهای خود در این کشور نگاه داشتند. غازی اول بعد از مرگ پدرش فیصل در ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) در حالی حکومت کرد که کودتاهای نظامی متعددی علیه وی شکل گرفت. او تا زمان مرگش در سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹) پادشاه عراق بود. بعد از غازی، پسر نابالغش به نام فیصل دوم جانشین وی شد و به همین دلیل نیابت سلطنت بر عهده‌ی پسرعموی غازی به نام عبداله گذاشته شد.

رشید عالی گیلانی و اعضای مربع طلایی در ۱۲ فروردین ۱۳۲۰ (۱ آوریل ۱۹۴۱) کودتایی علیه عبداله انجام دادند و دولت او را ساقط کردند. بریتانیا که همچنان پایگاه‌های هوایی خود در عراق را در اختیار داشت از ترس این که دولت رشید عالی به دلیل ارتباطاتش با دول محور، جریان نفت را به سوی غرب قطع کند به عراق حمله کرد. جنگ در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۲۰ (۲ مه ۱۹۴۱) توسط نیروهای بریتانیایی و مزدوران آشوری آغاز شد[۴۳] و در نتیجه نیروهای گیلانی شکست خورده و در ۱۰ خرداد (۳۱ مه) مجبور به ترک مخاصمه شدند.

عراق اشغال نظامی شد تا قدرت به دولت پیش از کودتا تحت دودمان هاشمی باز گردد. در چهارم آبان ۱۳۲۰ (۲۶ اکتبر ۱۹۴۷) اشغال به پایان رسید اما بریتانیا پادگان‌های خود را تا سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴) بر پا نگاه داشت و پس از آن نیروی مزدوران آشوری را منحل اعلام کرد. حاکمان دوران کودتا و مدت پس از آن تا پایان دوران هاشمی‌ها در عراق عبارت بودند از نوری سعید که نخست‌وزیری مستبد بود و یک بار هم از سال ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ (۱۹۳۲-۱۹۳۰) در عراق قدرت داشت و عبداله که زمانی نایب‌السلطنه بود و حالا سمت مشاورت شاه فیصل دوم را بر عهده گرفته بود.

جمهوری عراق و حزب بعث

 

کودتای ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) در عراق که آن را با نام انقلاب ۱۴ ژوئیه هم می‌شناسند باعث شد تا پادشاهی عراق سقوط کند. در جریان این رویداد سرتیپ عبدالکریم قاسم قدرت را به دست آورد اما در کودتای فوریه ۱۹۶۳ توسط سرهنگ عبدالسلام عارف از حکومت کنار زده شد. پس از مرگ عارف در سال ۱۹۶۶ برادرش عبدالرحمان عارف قدرت را در دست گرفت. او نیز در سال ۱۹۶۸ توسط حزب بعث سقوط کرد.[۴۴] احمد حسن البکر به عنوان نخستین رئیس‌جمهور عراق به قدرت رسید اما در زمان وی کنترل اوضاع کم‌کم از دست او خارج و در اختیار ژنرال صدام حسین قرار گرفت. او توانسته بود به مقام ریاست و کنترل شورای فرماندهی انقلاب دست یابد؛ شورایی که در ژوئیه ۱۹۷۹ به قوه‌ی عالی اجرای عراق تبدیل شد.

صدام حسین انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ را تهدیدی برای حکومت سکولار خود بر عراق تلقی می‌کرد. لذا با توجه به کینه‌ای که از سال‌های تبعید آیت‌الله خمینی در نجف از وی در دل داشت و مناقشات مرزی که از زمان حکومت سابق ایران با این کشور پیدا کرده بود و همچنین با توجه به هرج و مرجی که به واسطه‌ی بروز انقلاب در نیروهای مسلح ایران ایجاد شده بود به این کشور حمله کرد. این جنگ در سال ۱۳۵۹ آغاز و در ۱۳۶۷ با بر جای گذاشتن بین نیم میلیون تا یک و نیم میلیون کشته پایان یافت.[۴۵] مرزهای دو کشور بر سر جای خود باقی ماند و سازمان ملل، عراق را به عنوان کشور مهاجم تشخیص داد. در این جنگ عراق از بمب‌های شیمیایی علیه سربازان ایرانی استفاده کرد.[۴۶] رژیم بعث در مقاطع پایانی جنگ طی عملیات انفال[۴۷] دست به کشتار کردهای عراق زد و حدود ۵۰٬۰۰۰ تا ۱۰۰٬۰۰۰ شهروند این کشور را کشت.[۴۸][۴۹][۵۰][۵۱]

زمان زیادی از آتش‌بس بین ایران و عراق نگذشته بود که صدام حسین در مرداد ۱۳۶۹ (اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرد و این کشور را به خاک خود ضمیمه ساخت. بعد از این حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق حمله کردند. آن‌ها با بمباران اهداف نظامی کار خود را آغاز کردند[۵۲][۵۳][۵۴] و سپس با حمله‌ی زمینی ۱۰۰ ساعته به نیروهای عراقی در کویت و جنوب عراق به اهداف خود رسیدند.

 
بمباران‌های شیمیایی ارتش بعث عراق باعث شد هزاران نفر کشته یا مسموم شوند. این تصویر مربوط به بمباران شیمیایی سردشت در سال ۱۳۶۶ می‌باشد.

در طول این دو جنگ نیروهای مسلح عراق متلاشی شدند. بعد از جنگ در اسفند ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) شیعیان و کردهای عراق علیه رژیم صدام حسین خیزش کردند ولی صدام توانست با توسل به نیروهای امنیتی و سلاح‌های شیمیایی این انقلاب را نابود کند. تخمین‌ها حاکی از آن است که طی این درگیری‌ها ۱۰۰٬۰۰۰ عراقی کشته شدند.[۵۵] در طول این شورش‌ها آمریکا، انگلستان، فرانسه و ترکیه تحت قطعنامه‌ی ۶۸۸ شورای امنیت، منطقه‌ی پرواز ممنوع در عراق اعلام کردند تا از کردها و شیعیان محافظت کنند. اما این محدودیت تنها مربوط به پرنده‌های بال-ثابت بود و شامل بالگردها نمی‌شد.

سازمان ملل به عراق دستور داد تا سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی خود را نابود کند. این سازمان همچنین تلاش کرد با اعمال تحریم‌های بیشتر دولت صدام حسین را مجبور به خلع سلاح و آتش‌بس نماید. این تحریم‌ها به تحریم‌های قبلی که بعد از حمله‌ی عراق به کویت تصویب شده بودند اضافه شد. عدم توافق صدام با این شروط باعث شد تحریم‌های جدید علیه این کشور تا سال ۲۰۰۳ باقی بمانند.[۵۶][۵۷][۵۸] مطالعات انجام‌شده از مرگ صدها هزار عراقی به دلیل این تحریم‌ها حکایت دارند. هنگامی که خبرنگاران از مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در مورد تحریم‌ها و مرگ بیش از نیم میلیون کودک عراقی بر اثر این تحریم‌ها پرسیدند، خانم آلبرایت با خونسردی تمام جواب داد: «انتخاب سختی بود ولی ارزشش را داشت.» در دوران تحریم حدود ۱ میلیون عراقی جان خود را از دست دادند. عراقی‌ها از واردات کالاهایی مانند حوله، کتری، یخچال و تقریباً هر کالایی که به نوعی به ساخت تسلیحات ربط داشت محروم بودند. دولت سهمیه بندی ۱۰۰۰ کالری برای هر شهروند را به اجرا گذاشت و هنگامی که تحریم‌ها به سمت تبدیل شدن به فاجعه بشری پیش می‌رفت سازمان ملل برنامه نفت در برابر غذا را به اجرا گذاشت. طی این برنامه حدود ۶۵ میلیارد دلار نفت عراق با بشکه‌ای به میانگین ۲۰ دلار به فروش می‌رسید. هرچند عراق دست از بسیاری از برنامه‌های تسلیحاتی خود برداشت اما در سال ۱۹۹۸ آمریکا لغو تحریم‌ها را مشروط به کنار رفتن صدام کرد شرطی که برای دیکتاتوری مانند صدام مسخره می‌نمود. صدام حسین نه تنها کنار نرفت بلکه راحت‌تر مخالفان داخلی را سرکوب کرد.

در طول دهه‌ی ۹۰ میلادی سازمان ملل تصمیم گرفت به دلیل فشاری که تحریم‌ها بر مردم عادی عراق آورده بود بخشی از آن را بردارد. در آذرماه ۱۳۷۷ آمریکا حمله‌ای چهار روزه به عراق کرد.

دولت جرج بوش پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ شروع به برنامه‌ریزی برای سرنگونی صدام حسین کرد. در ماه مهر ۱۳۸۱ کنگره طرح مشترک مجوز استفاده از نیروهای مسلح علیه عراق را تصویب کرد. در آبان ۱۳۸۱ شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌ی ۱۴۴۱ را تصویب کرد و آمریکا و متحدانش در اسفند ۱۳۸۱ به عراق حمله کردند.

۱۳۸۲-۱۳۸۶

 
دستگیری صدام حسین در ۳ مرداد ۱۳۸۳ در تکریت. او را از چاله‌ای که در آن پنهان شده بود خارج کردند.
نوشتار اصلی: جنگ عراق

یک روز بیشتر به نوروز ۱۳۸۲ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) نمانده بود که ایالات متحده با تشکیل یک ائتلاف به عراق حمله کرد. این کشور دست نکشیدن عراق از برنامه‌ی سلاح‌های کشتار جمعی که خلاف قطعنامه‌ی ۶۸۷ شورای امنیت بود را به عنوان دلیل این تهاجم اعلام کرد. این ادعا بر اساس مدارکی بود که سازمان اطلاعات آمریکا و دولت بریتانیا[۵۹] تهیه کرده بودند. بعدها این مدارک غیر قابل اعتماد دانسته شدند.[۶۰][۶۱]

دولت آمریکا به دنبال حمله به عراق حکومت ائتلاف موقت عراق (CPA) را برای اداره‌ی این کشور تشکیل داد. پل برمر، حاکم ائتلاف موقت، در اردیبهشت ماه ۱۳۸۲ دستوراتی مبنی بر انحلال حزب بعث و محرومیت اعضای آن در دولت جدید عراق (دستور ۱) و انحلال ارتش عراق (دستور ۲) صادر کرد.[۶۲] این تصمیم باعث شد تا ارتش عراق که اکثراً از سران سنی تشکیل شده بود از بین برود[۶۳] و سران سابق حکومت اجازه‌ی دخالت در اداره‌ی کشور را نداشته باشند. این مساله باعث شد تا پس از اشغال عراق وضعیت آشفته‌ای ایجاد شود.[۶۴]

مخالفت مسلحانه با اشغال عراق از تابستان ۱۳۸۲ توسط عناصر سابق پلیس مخفی عراق و ارتش در قالب واحدهای چریکی آغاز شود. از پاییز همان سال گروه‌های جهادی آغاز به حمله به نیروهای ائتلاف کردند. در سال ۱۳۸۲ گروه‌های شبه‌نظامی متعددی به وجود آمدند که برای نمونه می‌توان به جماعت توحید و جهاد به رهبری ابومصعب الزرقاوی اشاره کرد. شورش‌های نظامی این گروه‌ها محدود به حمله به نیروهای ائتلاف نماند و کمی بعد به خشونت‌های مذهبی علیه شیعیان و سنی‌ها نیز کشید.[۶۵]

سازمان عفو بین‌الملل و خبرگزاری آسوشیتدپرس در اواخر سال ۲۰۰۳ اقدام به انتشار گزارش‌هایی درباره‌ی شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب کردند.

در تابستان ۱۳۸۲ گروه شبه‌نظامی شیعی جیش المهدی توسط مقتدی صدر تشکیل شد[۶۶][۶۶] و در فروردین ۱۳۸۳ شروع به مقابله با نیروهای ائتلاف کرد. در این سال نیروهای شبه‌نظامی سنی و شیعی به جنگ با یکدیگر، علیه نیروهای ائتلاف و علیه دولت موقت عراق که در خرداد ۱۳۸۳ به قدرت رسیده بود پرداختند. نبرد اول فلوجه در فروردین و نبرد دوم فلوجه در آبان ۱۳۸۳ نیز جزو همان درگیری‌ها به شمار می‌رود. گروه سنی‌مذهب جماعت توحید و جهاد که در مهر ۱۳۸۳ تبدیل به القاعده‌ی عراق شد نیروهای ائتلاف و شهروندان عادی به ویژه شیعیان را هدف قرار می‌داد و بدینوسیله به آتش اختلافات مذهبی دامن می‌زد.[۶۷]

عراق در بهمن ۱۳۸۳ شاهد اولین انتخابات پس از اشغال بود. در مهر همان سال قانون اساسی جدید این کشور تصویب شد و دو ماه بعد انتخابات پارلمانی برگزار گردید. در این هنگام حملات پیکارجویان همچنان ادامه داشت و از ۲۶٬۴۹۶ حمله در ۲۰۰۴ به ۳۴٬۱۳۱ حمله در ۲۰۰۵ رسید.[۶۸]

درگیری‌ها در طول سال ۲۰۰۶ ادامه یافت و به بالاترین حد از خشونت رسید و رسوایی‌های جنگی بیشتری برملا شدند. ابومصعب الزرقاوی توسط نیروهای آمریکایی کشته شد و صدام حسین دیکتاتور سابق عراق به اتهام جنایت علیه بشریت اعدام شد.[۶۹][۷۰][۷۱] در پایان همان سال گروه مطالعه‌ی عراق به سران آمریکایی توصیه کرد که روی آموزش افراد نظامی عراق تمرکز کنند. در دی ماه ۱۳۸۵ جرج بوش رئیس‌جمهور آمریکا دستور به افزایش نیروهای اعزامی به عراق داد.[۷۲]

مجلس عراق در اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ از ایالات متحده خواست یک جدول زمانی برای خروج نیروهای خود ارائه دهد[۷۳]. شرکای آمریکا در جنگ مانند بریتانیا و دانمارک نیز شروع به خروج از این کشور کردند.[۷۴][۷۵]

از ۱۳۸۶ تا کنون

درگیری‌ها در سال ۲۰۰۸ در عراق ادامه پیدا کردند و نیروهای مسلح تازه‌آموزش‌دیده‌ی عراقی با شبه‌نظامیان درگیر شدند. دولت عراق توافقی را با آمریکا امضا کرد که نیروهای مسلح آمریکا را ملزم به خروج از شهرهای عراق تا ۹ تیرماه ۱۳۸۸ و خروج از کل خاک عراق تا ۱۰ دی‌ماه ۱۳۹۰ می‌کرد.

 
نقشهٔ جنگ داخلی سوریه و شورش عراق      در دست معارضان سوری      در دست دولت سوریه      در دست دولت عراق      در دست داعش      در دست جبههٔ نصرت      در دست کردهای سوریه      در دست کردهای عراق      مناطق مورد مناقشه

نیروهای ایالات متحده وظایف امنیتی را در تیرماه ۱۳۸۸ به نیروهای عراقی واگذار کردند اما همکاری خود با این نیروها را حفظ نمودند.[۷۶] صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۹۰ آخرین نیروهای آمریکایی با تشریفات از طریق مرز کویت خارج شدند.[۷۷] با خروج اولین نیروهای آمریکایی از شهرها در سال ۱۳۸۸ آمار جرم و خشونت در ماه‌های آتی افزایش پیدا کرد.[۷۸][۷۹] با این حال مسئولان وزارت کشور عراق در آبان ۱۳۸۸ اعلام کردند که آمار کشتگان عراقی به کمترین میزان پس از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ رسیده است.[۸۰]

با خروج نیروهای آمریکایی در سال ۱۳۹۰ نارآرامی‌ها ادامه یافت و عراق دچار بی‌ثباتی سیاسی شد. بهار عربی در بهمن ۱۳۸۹ به عراق رسید و مخالفت‌ها در شهرها گسترش یافت[۸۱] اما مخالفت‌های ابتدایی نتوانستند دولت را ساقط کنند. ائتلاف میهنی عراق که گفته می‌شود بزرگترین مجموعه‌ی سنیان عراق است به دلیل آنکه دولت عراق را تحت سیطره‌ی شیعیانی می‌دانست که می‌خواهند سنی‌ها را کنار بزنند، مجلس عراق را به مدت چند هفته در ماه‌های پایانی ۱۳۹۰ تحریم کرد.

خشونت‌ها در سال‌های ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ افزایش پیدا کرد و گروه‌های مسلح به طور روزافزون به‌واسطه‌ی جنگ داخلی سوریه تقویت شدند. شیعیان و سنی‌ها برای جنگ به سوریه می‌رفتند.[۸۲] جمعیت‌هایی از اعراب سنی در آذر ۱۳۹۱ با ادعای این که دولت آن‌ها را به حاشیه رانده دست به مخالفت علنی زدند.[۸۳][۸۴]

گروه‌های شبه‌نظامی سنی در سال ۲۰۱۳ حملات زیادی را علیه اکثریت شیعه‌ی عراق انجام دادند تا اعتماد عمومی نسبت به دولت نوری المالکی را زیر سوال ببرند[۸۵]. پیکارجویان سنی‌مذهب عضو دولت اسلامی عراق و شام در سال ۱۳۹۳ کنترل بخش‌های وسیعی از عراق از جمله شهرهای بزرگی چون تکریت، فلوجه و موصل را به دست آوردند و باعث شدند صدها هزار نفر از خانه و کاشانه‌ی خود فرار کنند.[۸۶]

بعد از انتخابات بی‌نتیجه در فروردین ۱۳۹۳ نوری المالکی به عنوان نخست‌وزیر سرپرست خدمت کرد.[۸۷]

در ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ عالی‌ترین دادگاه عراق بلوک مالکی را به عنوان اکثریت مجلس تشخیص داد[۸۷]. این حکم به این معنا بود که مالکی می‌توانست به عنوان نخست‌وزیر در قدرت بماند. با این حال در ۲۲ مرداد رئیس‌جمهور به حیدر العبادی ماموریت تشکیل دولت جدید را داد. سازمان ملل، ایالات متحده، اتحادیه اروپا، عربستان سعودی، ایران و چند تن از سیاستمداران عراقی از روی کار آمدن رهبران جدید در عراق حمایت کردند[۸۸]. مالکی در ۲۳ مرداد از قدرت کنار رفت تا از عبادی پشتیبانی کند و «مصلحت عالی کشور را پاس بدارد».[۸۹][۹۰] حیدر العبادی در ۱۸ آبان ۱۳۹۳ دولت جدیدی را تشکیل داد و خود به عنوان نخست‌وزیر جدید قدرت را در اختیار گرفت. درگیری‌های متناوب بین گروه‌های سنی، شیعه و کرد بحث‌ها پیرامون تقسیم عراق به سه منطقه‌ی خودمختار را افزایش داده است.

جغرافیا

 
نقشه ناهمواری عراق
نوشتار اصلی: جغرافیای عراق

عراق مابین مدار ۲۹ و ۳۸ درجه‌ی شمالی و مدار ۳۹ و ۴۹ درجه‌ی شرقی قرار گرفته است (بخش کوچکی از آن در غرب مدار ۳۹ درجه شرقی واقع شده). این کشور با ۴۳۷٬۰۷۲ کیلومتر مربع ۵۸امین کشور از حیث بزرگی است. اندازه‌ی آن را می‌توان با ایالت کالیفرنیا در ایالات متحده مقایسه کرد. همچنین این کشور کمی از پاراگوئه بزرگتر است.

بخش بزرگ عراق صحرا است اما مناطق مابین دو رود دجله و فرات حاصلخیز است. این رودها سالانه ۶۰ میلیون متر مکعب لای را به دلتا حمل می‌کنند. قسمت‌های شمالی کشور عمدتاً کوهستانی است و بلندترین قلهٔ آن حاجی عمران (شیخا دار) (هم‌مرز با بلندی‌های پیرانشهر ایران) با ارتفاع ۳۶۱۱ متر است. عراق مرز ساحلی کوچکی به طول ۵۸ کیلومتر با خلیج فارس دارد. در مجاورت شط العرب که نزد ایرانیان با نام اروندرود شناخته می‌شود، مرداب‌هایی قرار داشتند که بیشترشان طی دهه‌ی ۱۳۷۰ خشکانده شدند.

آب و هوا

نوشتار اصلی: آب و هوای عراق

آب و هوای کشور (به جز شمال) عمدتاً صحرایی است با زمستان‌های خنک و گاه سرد و تابستان‌های خشک و گرم و آفتابی. دمای هوا در تابستان در بیشتر جاهای این کشور به ۴۰ درجه سانتیگراد و در برخی مناطق به ۴۸ درجه می‌رسد. دمای هوا به ندرت در زمستان بالای ۲۱ درجه می‌رود و در شرایط سخت بین ۱۵ تا ۱۹ درجه و در شب‌ها تا حد ۲ تا ۵ درجه قرار می‌گیرد. مناطق کوهستانی شمال اغلب از زمستان‌های سرد با بارش برف و باران برخوردار است که گاهی موجب طغیان رودخانه‌ها می‌شود. به طور معمول بارندگی در این کشور کم است. در بیشتر مناطق سالانه کمتر از ۲۵۰ میلی‌لیتر بارش وجود دارد. این بارش‌ها هم بیشتر در زمستان رخ می‌دهد. باران‌های تابستانی به جز در شمال بسیار به ندرت اتفاق می‌افتند.

حکومت و سیاست

 
نقشه سیاسی عراق
نوشتار اصلی: رئیس دولت عراق
نوشتار(های) وابسته: فهرست احزاب در عراق

دولت فدرال عراق تحت قانون اساسی فعلی به شکل یک جمهوری فدرالی دموکراتیک پارلمانی اسلامی تعریف می‌شود. دولت فدرال مشتمل بر قوای مجریه، مقننه و قضاییه و کمیسیون‌های مستقل متعدد دیگر است. جدای از دولت فدرال مناطق (مشتمل بر چند استان)، استان‌ها و بخش‌هایی وجود دارند که طبق قانون دارای اختیاراتی هستند.

ائتلاف ملی عراق بزرگترین گروه شیعه‌ی مجلس این کشور است که با ادغام ائتلاف دولت قانون تحت رهبری نخست‌وزیر نوری المالکی و ائتلاف ملی عراق ایجاد شد.[۹۱] ائتلاف میهنی عراق توسط ایاد علاوی رهبری می‌شود؛ فردی سکولار شیعه که مورد حمایت گسترده‌ی سنی‌ها قرار دارد. این حزب رویکردهای ضدجدایی‌طلبانه‌ی استوارتری نسبت به رقبای خود دارد.[۹۱] در لیست کردستان دو حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی غلبه دارند. هر دو حزب سکولار هستند و دارای روابط نزدیک با غرب می‌باشند.[۹۱]

بنابر شاخص شکنندگی کشورها، عراق در سال ۲۰۱۰ هفتمین کشور بی‌ثبات از لحاظ سیاسی بوده است.[۹۲][۹۳] تمرکز قدرت در دست نخست‌وزیر نوری المالکی و افزایش فشار روی اپوزیسیون باعث بروز نگرانی‌هایی پیرامون آینده‌ی حقوق سیاسی در این کشور شد.[۹۴] با این وجود این کشور در سال ۲۰۱۳ پیشرفت کرده و به رتبه‌ی ۱۱ام رسید.[۹۵] در مرداد ۱۳۹۳ مالکی از قدرت کناره گرفت. او در ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ اعلام کرد که کنار می‌ایستد تا حیدر العبادی که چند روز قبل توسط رئیس‌جمهور فواد معصوم نامزد شده بود قدرت را در دست گیرد. تا آن زمان مالکی به قدرت تکیه زده بود و از دادگاه فدرال خواسته بود تا نامزدی رئیس‌جمهور را وتو کند زیرا خلاف قانون اساسی است.[۹۶]

از زمان تشکیل منطقه‌ی پرواز ممنوع بعد از جنگ خلیج کردها برای خود منطقه‌ی خودمختار به وجود آوردند. این مساله تا به حال باعث بروز تنش‌هایی با ترکیه شده است.

قانون

 
نوشتار اصلی: قانون در عراق

قانون اساسی عراق در مهرماه ۱۳۸۴ طی یک رفراندوم با اکثریت ۷۸ درصدی به تصویب رسید. این درصد در مناطق مختلف اختلاف فاحشی داشت.[۹۷] شیعیان و کردها از قانون اساسی جدید حمایت می‌کردند اما اعراب سنی آن را رد کردند. نخستین انتخابات سراسری پارلمانی طبق این قانون اساسی در ۲۴ آذر ۱۳۸۴ برگزار شد. تمام گروه‌های قومیتی از جمله اقلیت‌های آشوری و ترکمن در این انتخابات شرکت کردند.

قانون شماره‌ی ۱۸۸ مصوب ۱۳۳۸ (قانون احوال شخصیه)[۹۸] اختیار چند همسر را بسیار سخت کرده، حضانت کودک را بعد از طلاق به مادر داده و ازدواج زیر ۱۶ سال را ممنوع کرده است.[۹۹] اسلام به عنوان منبعی رسمی برای قانونگذاری در ماده اول قانون مدنی مورد اشاره قرار گرفته است.[۱۰۰] عراق دادگاه‌های اسلامی ندارد اما دادگاه‌های مدنی از فقه اسلامی برای رسیدگی به احوالات شخصیه نظیر ازدواج و طلاق استفاده می‌کنند. از سال ۱۳۷۴ عراق از شریعت اسلام برای جزای بزه‌های جنایی استفاده کرد.[۱۰۱] این قانون بنابر قانون مدنی فرانسه و تفاسیر سنی و شیعی (جعفری) از اسلام می‌باشد.[۱۰۲]

پل برمر حاکم موقت عراق در سال ۱۳۸۳ اعلام کرد که هر گونه پیش‌نویس قانون اساسی که مبتنی بر اسلام باشد را رد خواهد کرد.[۱۰۳] این سخن بسیاری از روحانیون شیعی را خشمگین ساخت.[۱۰۴] در نتیجه ایالات متحده در ۱۳۸۴ از موضع خود دست کشید و با نقش دین اسلام در قانون اساسی موافقت کرد تا بن‌بستی که در نگارش متن پیش‌نویس ایجاد شده بود پایان گیرد.[۱۰۵]

قانون جزای عراق، قانون حقوقی این کشور است.

نیروهای مسلح

 
ارتش عراق، سربازان لشکر هشتم در ۲۳ دی ماه ۱۳۸۷
نوشتار اصلی: نیروهای مسلح عراق

نیروهای مسلح عراق تحت فرمان وزارت کشور و وزارت دفاع کار می‌کنند. همچنین بخشی از این نیروها با عنوان نیروی عملیات‌های ویژه با هدایت دفتر مقابله با تروریسم تحت نظر مستقیم نخست‌وزیر فعالیت دارند. نیروهای وزارت دفاع عبارتند از نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی. پیشمرگه نیروی مسلح دیگری است که تحت فرمان حکومت اقلیم کردستان عراق است. دولت محلی و دولت مرکزی بر سر میزان فرمانبری این نیرو از بغداد اختلاف نظر دارند.[۱۰۶]

نیروی زمینی عراق نیرویی ضدشورش است که تا آبان ۱۳۸۸ دارای ۱۴ لشکر بود و هر لشکر از ۴ تیپ تشکیل یافته‌بود.[۱۰۷] این نیرو را مهم‌ترین عنصر در درگیری‌های ضدشورشی توصیف می‌کنند.[۱۰۸] تیپ‌های پیاده‌ی سبک دارای سلاح‌های کوچک، مسلسل، آرپی‌جی، لباس ضدگلوله و خودروهای زرهی سبک هستند. تیپ‌های پیاده‌ی مکانیزه مسلح به تانک‌های اصلی میدان نبرد تی ۵۴/۵۵ و خودرو جنگی پیاده‌نظام مدل بی‌ام‌پی-۱ می‌باشند.[۱۰۸] در میانه‌های سال ۱۳۸۷ مشکلات مربوط به نگهداری و تامین تجهیزات در این نیروها بروز کرد.[۱۰۹]

آماج نیروی هوایی عراق پشتیبانی از نیروهای زمینی، شناسایی و ترابری یگان‌ها است. دو اسکادران شناسایی از هواپیماهای سبک استفاده می‌کنند. سه اسکادران بالگرد برای انتقال نیروها و یک اسکادران ترابری از هواپیمای سی-۱۳۰ برای انتقال نیرو، تجهیزات و آماد استفاده می‌کند. پرسنل این نیرو هم‌اکنون حدود ۳۰۰۰ نفر است. طبق برنامه قرار است تعداد این نیروها تا سال ۱۳۹۷ به ۱۸۰۰۰ نفر و ۵۵۰ پرنده برسد.[۱۰۸]

نیروی دریایی عراق نیرویی کوچک است و از ۵۰۰۰ افسر و ملوان که از میان آن‌ها ۸۰۰ نفر تفنگدار دریایی هستند تشکیل یافته. آماج این نیروها حفاظت از خط ساحلی و راه‌آب‌های سرزمینی در مقابل نفوذ شورشیان است. همچنین این نیرو موظف به مراقبت از سکوهای نفتی فراساحل عراق است.[۱۱۰]

روابط خارجی

 
حیدر عبادی نخست‌وزیر عراق و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا، مورخ ۱۲ آذر ۱۳۹۳
نوشتار اصلی: روابط خارجی عراق

عراق و ایالات متحده در ۲۷ آبان ۱۳۸۷ اقدام به امضای موافقت‌نامه وضعیت نیروها کردند. [۱۱۱]این موافقت‌نامه بخشی از موافقت‌نامه‌ی وسیع‌ترِ چارچوب راهبردی تلقی می‌شود.[۱۱۲] در بخشی از این موافقت‌نامه آمده است «دولت عراق خواستار آن است» که نیروهای ایالات متحده به طور موقت در عراق بمانند تا «امنیت و ثبات را حفظ کنند». نیروهای آمریکایی طبق این موافقت‌نامه هنگامی که در پایگاه‌های خود نیستند یا به ماموریت رفته‌اند تحت حوزه‌ی قضایی عراق قرار می‌گیرند.

عراق در ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ رسماً ۱۸۶مین به عضویت کنوانسیون بین‌المللی منع جنگ‌افزارهای شیمیایی درآمد. این کشور بر اساس مفاد این پیمان، به عنوان عضوی تلقی می‌شود که میزان سلاح‌های شیمیایی خود را اعلام کرده است. از آن جا که عراق خیلی دیر به این کنوانسیون پیوسته است، از شمول کشورهایی که در جدول زمانی نابودی سلاح‌های شیمیایی قرار دارند خارج است.[۱۱۳]

روابط ایران و عراق با تشکیل دولت جدید عراق در سال ۱۳۸۴ تا بالاترین حد افزایش پیدا کرد. نخست‌وزیر نوری المالکی و جلال طالبانی بارها از ایران دیدن کردند تا همکاری‌های دوجانبه در تمام زمینه‌ها بین دو کشور افزایش یابد. روابط بعد از مالکی نیز همچنان خوب تلقی می‌شود.

روابط عراق و ترکیه پرتنش است که دلیل اصلی آن حکومت اقلیم کردستان می‌باشد.[۱۱۴] در مهر ۱۳۹۰ پارلمان ترکیه قانونی را تصحیح کرد که طبق آن نیروهای ترکیه می‌توانند برای تعقیب شورشیان کرد وارد عراق شوند.[۱۱۵]

حقوق بشر

نوشتار اصلی: حقوق بشر در عراق

روابط بین حکومت عراق و جمعیت کُرد این کشور در دهه‌های گذشته تلخ بوده است بویژه آنکه کشتارهای صدام حسین در دهه ۱۹۸۰ ضربات سنگینی به این مردم وارد آورد. بعد از قیام‌هایی که در دهه‌ی ۹۰ میلادی در عراق رخ داد بسیاری از کردها از سکونتگاه‌های خود فرار کردند و سازمان ملل منطقه‌ی پرواز ممنوع در شمال عراق تشکیل داد تا از ادامه‌ی درگیری‌ها ممانعت به عمل آورد. با این وجود بعد از سقوط رژیم بعث و استقرار نظام جدید پیشرفت زیادی در این روابط ایجاد شد به طوری که نخستین رئیس‌جمهور کرد به نام جلال طالبانی در سال ۱۳۸۴ در عراق به قدرت رسید. همچنین بر اساس ماده‌ی ۴ قانون اساسی جدید عراق زبان کردی در کنار زبان عربی یکی از زبان‌های رسمی این کشور به شمار می‌رود.

حقوق دگرباشان جنسی در عراق محدود مانده است. هر چند از این عمل جرم‌زدایی شده اما هم‌جنس‌گرایی همچنان در فرهنگ عراق قبیح تلقی می‌شود.[۱۱۶] مضروب کردن افراد به دلیل هویت و میل جنسی در این کشور امری غیرعادی نیست و معمولاً تحت عنوان دفاع از ناموس خانواده توجیه می‌شود.[۱۱۷] افرادی که لباس و مدل موی بارز غربی داشته باشند ممکن است دچار سرنوشت مشابه هم‌جنسگرایان شوند. مقاله‌ای که در وبگاه بی‌بی‌سی همراه با مصاحبه با هم‌جنس‌گرایان و تغییرجنس‌داده‌ها در سال ۱۳۸۸ منتشر شد مدعی است دگرباشان جنسی در زمان حکومت صدام حسین با خشونت کمتری مواجه بودند.[۱۱۸]

تقسیمات کشوری

نقشه تقسیمات کشوری عراق

عراق دارای هجده استان (به عربی: محافظة) (به کردی: پارێزگا) می‌باشد. هر استان به چند شهرستان (به عربی: قضاء) تقسیم شده است. کردستان عراق تنها ناحیه‌ی تعریف‌شده در قانون عراق است که برای خود دولت و ارتش نیمه‌رسمی به نام پیشمرگه دارد.

۱. بغداد

۲. صلاح‌الدین

۳. دیاله

۴. واسط

۵. میسان

۶. بصره

۷. ذی‌قار

۸. مثنی

۹. قادسیه

۱۰. بابل

۱۱. کربلا

۱۲. نجف

۱۳. انبار

۱۴. نینوا

۱۵. دهوک

۱۶. اربیل

۱۷. کرکوک

۱۸. سلیمانیه

 

در ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ مسعود بارزانی بخشنامه‌ای برای تبدیل شهرستان حلبچه به استان ابلاغ کرد.

اقتصاد

نوشتار اصلی: اقتصاد عراق
 
بازاری در بغداد، اسفند ۱۳۹۱

صادرات نفت از گذشته نقش اصلی را در اقتصاد عراق بر عهده داشته به طوری که ۹۵٪ از درآمد خارجی این کشور را تشکیل می‌دهد. عدم توسعه در سایر زمینه‌ها باعث بروز بیکاری ۱۸ تا ۳۰ درصدی و درآمد سرانه‌ی ۴۰۰۰ دلاری شده است.[۱۱۹] در سال ۲۰۱۱ استخدام تمام‌وقت در بخش عمومی نزدیک به ۶۰ درصد از کل استخدام‌ها را شامل می‌شد.[۱۲۰] بخش صادرات نفت شغل‌های بسیار کمی برای عراقی‌ها ایجاد کرده است.[۱۲۰] در حال حاضر درصد پایینی از خانم‌ها (بالاترین تخمین‌ها در سال ۲۰۱۱ حدود ۲۲٪ بوده) به طور رسمی کار می‌کنند.[۱۲۰]

اقتصاد دستوری عراق پیش از اشغال این کشور توسط آمریکا، هر گونه مالکیت تجاری در عراق توسط خارجی‌ها را ممنوع کرده‌بود، بسیاری از صنایع بزرگ را به شکل دولتی اداره می‌کرد و تعرفه‌های شدیدی بر کالاهای خارجی وارد می‌ساخت.[۱۲۱] اما بعد از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ حکومت ائتلاف موقت عراق به سرعت دستورات الزام‌آوری پیرامون خصوصی‌سازی اقتصاد عراق و گشایش آن به روی سرمایه‌گذاران خارجی صادر کرد.

باشگاه پاریس در ۳۰ آبان ۱۳۸۳ قبول کرد تا ۸۰٪ (معادل ۳۳ میلیارد دلار) از بدهی ۴۲ میلیارد دلاری عراق به کشورهای عضو این باشگاه را ببخشد. کل بدهی خارجی عراق در سال ۱۳۸۲ معادل ۱۲۰ میلیارد دلار بود که تا سال ۱۳۸۳ پنج میلیارد دلار دیگر به آن اضافه شده بود.[۱۲۲]

بانک سیتی‌گروپ در اسفند ۱۳۸۹ عراق را در زمره‌ی کشورهای 3G قرار داد؛ یعنی کشورهایی که پتانسیل رشد اقتصاد جهانی در آینده را دارند و می‌توانند سود خوبی به سرمایه‌گذاران خارجی بدهند.[۱۲۳]

واحد پول رسمی عراق دینار است. حکومت ائتلاف موقت با کمک شرکت دلارو اسکناس و سکه‌های جدیدی بر اساس آخرین فنون ضدجعل چاپ و ضرب کرد.[۱۲۴]

تخمین‌ها حاکی از آن است که چهار سال بعد از حمله به عراق ۲٫۴ میلیون عراقی همچنان آواره بودند و دو میلیون پناهجو خارج از عراق وجود داشتند. چهار میلیون عراقی از امنیت غذایی برخوردار نبوده و یک چهارم کودکان دچار سوءتغذیه بودند. تنها یک سوم کودکان عراقی به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشتند.[۱۲۵]

بنابر پژوهش موسسه توسعه‌ی فرامرزی، سازمان‌های مردم‌نهاد بین‌المللی برای انجام فعالیت در عراق دچار چالش هستند. آنها کمک‌های خود را اغلب به صورت پراکنده، مخفیانه و تحت شرایط ناامن انجام می‌دهند.[۱۲۵] تامین مالی به صورت هماهنگ‌شده انجام نمی‌شود و ظرفیت عملیاتی پایین و اطلاعات ناقص آن‌ها را می‌آزارد. این سازمان‌ها مورد تهاجم گروه‌های پیکارجو قرار می‌گیرند و تا سال ۲۰۱۳، ۹۴ نفر از مددکاران آن‌ها کشته، ۲۴۸ نفر زخمی، ۲۴ نفر دستگیر یا بازداشت و ۸۹ نفر گروگان یا مفقود شده‌اند.[۱۲۵]

صنعت گردشگری در عراق نیز به خاطر وجود برخی اماکن مهم مذهبی شیعیان، نقش قابل توجهی را در اقتصاد عراق برعهده دارد. سازمان حج و زیارت ایران در سال ۲۰۱۲ میلادی، با ذکر آمار گردشگران و زائران ایرانی اعلام کرد که هر ساله بیش از یک میلیون و دویست هزار ایرانی، از طریق مرز زمینی و هوایی به کشور عراق اعزام می‌شوند.[۱۲۶]

نفت و انرژی

 
تانکرهای نفتی در پایانه‌ی نفتی بصره

بر اساس برخی تخمین‌ها عراق با داشتن ۱۴۰٫۳ میلیارد بشکه نفت ذخیره در میدان‌های نفتی خود پس از ایران در رده‌ی پنجم جهان قرار دارد. این اطلاعات بر اساس تخمین‌های زلزله‌نگاری دوبعدی در سه دهه پیش به دست آمده و احتمال اینکه این کشور میدان‌های نفتی بیشتری داشته باشد بسیار زیاد است. تولید نفت این کشور در سال ۱۳۹۱ به ۳٫۴ میلیون بشکه در روز رسید.[۱۲۷] در عراق تا سال ۱۳۸۹ تنها ۲ هزار حلقه چاه نفت حفر شده بود در حالی که تنها در تکزاس حدود ۱ میلیون چاه حفر شده است.[۱۲۸] این در حالی است که عراق خود یکی از موسسان اوپک به شمار می‌رود.[۱۲۹][۱۳۰]

با وجود درآمدهای میلیاردی عراق از محل صادرات نفت خام، این کشور همچنان توان تولید برق برای نیمی از مردم خویش را ندارد. این مساله بارها موجب اعتراضات مردمی در فصل تابستان شده است.[۱۳۱]

بنابر پژوهشی که در اردیبهشت ۱۳۸۶ در آمریکا انجام شد احتمالاً رقمی بین ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۳۰۰٬۰۰۰ بشکه نفت در روز از میزان تولید اعلام شده‌ی عراق در طول چهار سال پیش از آن از طریق فساد یا قاچاق به یغما رفته است.[۱۳۲] شبکه‌ی الجزیره در سال ۱۳۸۷ گزارشی در مورد اشکالات محاسباتی درباره‌ی ۱۳ میلیارد بشکه نفت عراق که تحت مراقبت آمریکایی‌ها بوده ارائه داده و مدعی شد ۲٫۶ میلیارد بشکه از این نفت کلاً به حساب نیامده است.[۱۳۳] برخی گزارش‌ها از کاهش آمار فساد توسط دولت در حوزه‌ی نفت حکایت دارند اما همچنان گزارش‌های معتبر و قابل اتکایی مبنی بر ارتشای مقامات دولتی منتشر می‌شوند.[۱۳۴]

عراق دارای سه پالایشگاه مهم است. پالایشگاه بیجی بزرگ‌ترین پالایشگاه عراق است[۱۳۵] که در حوالی شهر بیجی در استان صلاح‌الدین واقع شده‌است.[۱۳۶] دو پالایشگاه دیگر در بغداد و بصره قرار دارند.[۱۳۷]

 

زیرساخت‌ها

سد حدیثه، دومین سد بزرگ عراق است.[۱۳۸]

مردم

نوشتار اصلی: مردم عراق
 
عراق جمعیتی جوان را در خود جای داده‌است
 

     اعراب شیعه      اعراب سنی      کردها      آشوری‌ها      کردهای ایزدی      ترکمن‌های عراقی

عراق کشوری است با قومیت‌های گوناگون و ساکنان آن را عرب، کرد،لر [۱۳۹]ترکمن، آشوری، کلدانی، مندایی و صابئین و غیره تشکیل می‌دهند. کردها در نواحی شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق مشهور است زندگی می‌کنند و از لحاظ فرهنگی. زبانی و طرز پوشش با عرب‌ها متفاوتند و لرها در شرق کشور در استان های واسط،دیاله،میسان سکونت دارند .[۱۴۰]

 
اقلیم لرستان عراق

لرها در عراق تحت عنوان فیلی که یکی از شعبات قوم لر است شناخته میشوند [۱۴۱]فریا استارک در سفر خود به بغداد از فیلی ها با نام "لرهای پشتکوه" به عنوان "زیباترین سکنه ی بغداد" یاد کرده است.[۱۴۲] هنری فیلد وقتی گروه های قومی مختلف ایران را در اثر کلاسیکش "مردم شناسی ایران" بررسی می کند از 52 نفر از لرهای بغداد استفاده می کند و فصل مبسوطی درباره ایشان می نویسد.[۱۴۳]

کشور عراق از نظر ساختار اجتماعی فرهنگی به سه حوزه کاملاً متفاوت قابل تقسیم است. در حوزه مرکزی عراق اعراب سنی، در شمال کردها و در جنوب شیعیان سکونت دارند و هر کدام از این گروه‌ها دارای شاخصه‌های فرهنگی و اجتماعی خاص خود هستند. البته در کنار این سه گروه اصلی، هویت‌های فرهنگی اجتماعی کوچک‌تری نظیر ترکمن‌ها، آشوری‌ها و یزیدی‌ها نیز وجود دارند که دارای فرهنگ و عقاید متمایزی می‌باشند.[۱۴۴]

شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل می‌دهند، بیشتر در مناطق جنوبی و مرکزی عراق سکونت دارند. وجود مقبره امامان شیعی در شهرهای مقدس عراق همچون کربلا و نجف، و همچنین وجود حوزه علمیه نجف و در نتیجه حضور دایمی علمای شیعی در این شهرها باعث تقویت فرهنگ شیعی شده است و این امر شیعیان عراق را از نظر فرهنگی به ایرانیان شیعی‌مذهب نزدیک ساخته است.[۱۴۵]

اعراب سنی بخش دیگری از ساختار فرهنگی اجتماعی عراق را تشکیل می‌دهند. این بخش از ساختار فرهنگی عراق براساس قومیت عربی و مذهب سنی ایجاد شده و به دلیل حاکمیت اقلیت اعراب سنی در طول دهه‌های گذشته در عراق تقویت شده است. گرایشات و عصبیت عربی این بخش از فرهنگ عراق بسیار قدرتمند بوده و پان عربیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی فعال در عراق و حتی جهان عرب در این فرهنگ ریشه داشته است. این بخش از ساختار فرهنگی عراق به دلیل حمایت‌های نظام سیاسی در پی تسلط بر سایر بخش‌ها و همسان‌سازی فرهنگی بوده است.[۱۴۶]

کردها عموماً در مناطق بلند شمالی، دره‌های مجاور آن و در چهار استان سلیمانیه، اربیل، دهوک و کرکوک (تمیم) زندگی می‌کنند. به غیر از این مناطق که اکثریت قریب به اتفاق کرد هستند، کردها در مناطق مجاور نیز پراکنده‌اند و جمعیت انبوهی از آنان تا حدود خانقین هم پخش شده‌اند. اصولاً پیوند و همبستگی کردها، قبیله‌ای است.[۱۴۷]

قبایلی چون هرکی، سورچی و زیباری توانسته‌اند هنوز پیوستگی بدوی سنتی خود را حفظ کنند. اکثر کردها سنی مذهب هستند و تنها بخشی از آنها تحت عنوان کردهای فیلی، که در اطراف خانقین سکونت دارند، شیعی مذهب هستند.[۱۴۸]

پس از جنگ کویت و عراق و وضع ممنوعیت پرواز عراق به بالای خط ۲۳ درجه در سال ۱۹۹۱ کردهای عراق عملاً توانستند حکومت خود را تأسیس نمایند و با حل اختلافات گروهی و قیام علیه حکومت بعث حکومت منطقه را به عهده گرفتند که کردها این خیزش را «راپه‌رین» می‌نامند. پس از ده سال و با حمله مجدد آمریکا به عراق در شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق معروف است کردها حکومت خود مختار در جمهوری فدرال عراق به طور رسمی تشکیل دادند. در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ نیز ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه عراق توسط کردها اداره می‌گردد.

زبان

 
نقشه قومی-مذهبی عراق

عربی و کردی زبان‌های رسمی عراق هستند. میزان باسوادی بین ۶۰٪ تا ۷۰٪ است. علاوه بر این دو زبان‌های دیگری نیز در این کشور گویشورانی دارند:[۱۴۹]

مذهب

اسلام شیعه ، اسلام سنی ، آئین ایزدی، مسیحی، یهودی.

نگارخانه

جستارهای وابسته


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
میت
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

سازمان اطلاعات و امنیت ملی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
سازمان اطلاعات و امنیت ملی ترکیه
[[پرونده:
 
لوگو سازمان میت
|220px]]
لوکوی سازمان اطلاعات و امنیت ملی ترکیه
بنیادگذاری ۱۹۶۵
هدف حفظ امنیت ملی ترکیه
جایگاه آنکارا
وب‌گاه www.mit.gov.tr
نام پیش تشکیلات خدمات ملی

سازمان اطلاعات ملی (به ترکی استانبولی: Millî İstihbarat Teşkilatı) هم‌چنین مشهور با سرواژه «میت»، نام سازمان اطلاعاتی خارجی ترکیه است.[۱] میت دارای ۸ هزار پرسنل و افسر اطلاعاتی است.[۲]

محتویات

تاریخچه سازمان اطلاعات ملی

اطلاعات و امنیت در دوران عثمانی در دربار عثمانی غیر از جاسوس‌های ویژه‌ای که به کشورهای مختلف اعزام می‌شدند، تشکیلات محرمانه‌ای نیز در همه شهرهای قلمرو عثمانی ریشه دوانده بود که از آنان به نام خفیه چی‌ها یاد می‌شد. نخستین تشکیلات رسمی و قانونی اطلاعات و امنیت در دوران عثمانی، در سالیانی به وجود آمد که در تاریخ ترکیه از آن به نام دوران زوال و از هم پاشی امپراتوری یاد می‌شود. در سال ۱۹۱۳ انور پاشای عثمانی یک سرویس اطلاعاتی امنیتی به نام "تشکیلات مخصوص" بنیاد نهاد. اعضای این تشکیلات در دوران جنگ جهانی اول کارهای مخفیانه و ماموریت‌های حساس بسیاری انجام دادند و در سال ۱۹۱۸ از هم پاشیده شد. در سال ۱۹۱۸ و در دوران اشغال استانبول، طلعت پاشای عثمانی تشکیلات دیگری را به نام جمعیت پاسگاه تاسیس کرد. این سازمان از ده‌ها کارآگاه تشکیلات خفیّه به وجود آمده و در حوزه نقل و انتقال محرمانه سلاح و مهمات، ماموریت‌های تاثیرگذاری انجام داد. با این حال روابط پنهانی آنان با بلشویک‌های روس موجب شد تا این تشکیلات نیز در سال ۱۹۲۰ از هم پاشیده شود. از این تاریخ به بعد و با فرا رسیدن دوران نابودی امپراتوری عثمانی و تاسیس حکومت جمهوری ترکیه از سوی مصطفی کمال آتاترک، چندین بار برای ایجاد یک سازمان امنیتی تلاش صورت گرفت و هر بار نظامیان در راس آن قرار گرفتند. آتاترک در سال ۱۹۲۵ اعلام کرد:" ما نیز باید مانند همه دولت‌های معاصر و مدرن جهان صاحب یک سازمان امنیتی نیرومند باشیم." در سال ۱۹۲۷ میلادی سازمان موردنظر آتاترک با نام "تشکیلات خدمات ملی" تاسیس شد و بالاخره در سال ۱۹۶۵ میلادی سرویس اطلاعاتی میت "ملی استخبارات تشکیلاتی" بر اساس قوانین تصویب شده در مجلس ملی ترکیه اعلام موجودیت کرد. در ترکیه رییس این سرویس اطلاعاتی را مستشار می‌نامند و مقام مستشاری در این کشور معادل معاون نخست وزیر و بالاتر از رایزن نخست است. رییس میت در عین حال معاون نخست وزیر نیز هست و این تشکیلات اطلاعاتی امنیتی مستقیما زیر نظر نخست وزیر اداره می‌شود.

دکتر هاکان فیدان و تحول در سازمان اطلاعات ملی ترکیه

در سال ۲۰۱۱ آقای امره تانر از ریاست میت کنار رفت و آقای هاکان فیدان ریاست سازمان میت را بر عهده گرفت. با آمدن هاکان فیدان تحول عظیمی در ساختار جامعه اطلاعاتی ترکیه انجام شد و حالت متمرکز به خود گرفت. در روشهای کاری نیز تغییر به وجود آمد به طوری که آقای فیدان در طرح خود برای سازمان میت به نام آنگلو ترک ترکیبی از روشهای آمریکایی و انگلیسی و مقدار کمی از روش روسها را به عنوان یک عامل پیش برنده برای ماموریتهای اطلاعاتی سازمان ترکیه در نظر گرفت. همچنین دروازه‌های میت را بر روی خبرنگاران با تاسیس سایت و گسترش آن گشود و در سایت نیز به خوبی به عملکرد و تاریخچه سازمان و سازوکارهای نظارتی آن اشاره دارد.

فعالیتهای سازمان میت

حوزه عملیات سازمان میت بسیار گسترده است، به طوری که هم اکنون در منطقه خاورمیانه در جریان بحران سوریه و عراق بسیار فعال است. سازمان میت در منطقه اقلیم کردستان عراق به طور ویژه در دو حوزه نفت و گروه پ ک ک تمرکز کرده است. کشور ترکیه که در حال توسعه است نیاز شدیدی به نفت دارد و منطقه نفت خیز کردستان عراق یعنی منطقه کرکوک می‌تواند گزینه بسیار مناسبی برای تا مین نفت باشد. در جریان بحران سوریه و عراق این سازمان یکی از حامیان داعش بوده است و بار ها به طور غیر مستقیم از داعش حمایت کرده است و در نتیجه داعش نیز در قبال این حمایتها به ترکیه نفت ارزان تحویل می دهد. به طور کلی سیاست سازمان میت ترکیه سعی در تداوم بحران و پیگیری منافع اقتصادی و سیاسی ناشی از این بحران است. سازمان میت در منطقه خاور میانه با سازمانهای اطلاعاتی ایران در حال رقابت است به طوری که وزارت اطلاعات و سپاه قدس ایران هر دو در لیست رقیبان این سازمان قرار دارند. سازمان میت با سازمانهای اطلاعاتی کشورهای آمریکا، اسرائیل و عربستان رابطه کاری دارد و در مواردی این سازمان همکاری‌هایی با آنها داشته است

افزایش اختیارات

در آوریل ۲۰۱۴ میلادی، پارلمان ترکیه با تصویب قانونی جدید اختیارات سازمان اطلاعات و امنیت ملی را افزایش داد. به این ترتیب سازمان اطلاعات ترکیه می‌تواند بدون حکم قانونی به جاسوسی و شنود تلفن‌های خصوصی در در داخل و خارج از ترکیه بپردازد.[۳]

پانویس

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بریتانیا
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

بریتانیا

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۵۱°۳۰′ شمالی ۰°۷′ غربی

پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی
United Kingdom of Great Britain and
Northern Ireland
بریتانیا
پرچم  
شعار ملیDieu et mon droit
سرود ملیGod Save the Queen
خدا ملکه را نگاه بدارد
فهرست
0:00
پایتخت
(و بزرگترین شهر)
لندن
۵۱°۳۰′ شمالی ۰°۷′ غربی
زبان رسمی زبان انگلیسی
نوع حکومت پادشاهی مشروطه
نام حاکمان 
ملکه
نخست‌وزیر

الیزابت دوم
دیوید کامرون 
مساحت
 -  مساحت ۲۴۴٬۸۲۰کیلومتر مربع (۷۹ام)
 -  آب‌ها (٪) ۱٫۳۴
جمعیت
 -  سرشماری ۶۲٬۰۴۱٬۷۰۸۱ 
(۲۲ام)
 -  تراکم جمعیت ۲۵۴٫۷‎/km۲‏ (۵۱ام)
تولید ناخالص داخلی (تخمین ۲۰۰۹)  
 -  مجموع ۲٫۱۳۹ بیلیون دلار (۶ام)
 -  سرانه ۳۴٬۶۱۹ دلار (۱۹ام)
شاخص توسعه انسانی (۲۰۰۷) ۰٫۹۴۷ (بسیار بالا) (۲۱ام)
واحد پول پوند استرلینگ (£) (GBP)
منطقه زمانی GMT (ساعت جهانی+۰)
 -  تابستانی (DST) BST (ساعت جهانی)
دامنه اینترنتی .uk
پیش‌شماره تلفنی +۴۴
۱ منبع:یورواستات [۱]

بریتانیا[۱] یا پادشاهی متحد بریتانیا با نام رسمی پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی (به انگلیسی: United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland و به اختصار: UK) کشوری است واقع در اروپای غربی و به پایتختی شهر لندن. این کشور از چهار بخش تشکیل شده‌است: سه بخش آن کشورهای باستانی انگلستان و اسکاتلند و ولز هستند که روی‌هم بریتانیای کبیر را تشکیل می‌دهند. بخش چهارم ایرلند شمالی است که در جزیره ایرلند قرار دارد. پادشاهی متحد توسط اقیانوس اطلس از غرب و شمال، دریای شمال در شرق، کانال مانش در جنوب و دریای ایرلند در غرب احاطه شده است.

بریتانیا توسط حکومت سلطنت مشروطه مبتنی بر نظام وستمینستر به مرکزیت شهر لندن اداره می‌شود. این سرزمین از چهار کشور: انگلستان، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی تشکیل شده است. سه کشور اخیر دارای دولت‌های محلی هستند که با حدود اختیارات مختلف در چهار پایتخت به نام‌های ادینبرو، کاردیف و بلفاست اداره می‌شوند. هر چند جزایر گرنزی، جرزی و من تحت حمایت پادشاهی متحد هستند ولی جزو آن به شمار نمی‌روند. پادشاهی متحد دارای چهارده سرزمین آن سوی دریا است. این سرزمین‌ها بقایای امپراتوری بریتانیا هستند. این امپراتوری که بزرگترین امپراتوری تاریخ به شمار می‌رود در اوج خود در سده‌های ۱۹ و ۲۰ تقریباً یک چهارم زمین‌های کره زمین را شامل می‌شد. تأثیر فرهنگ بریتانیایی را می‌توان در زبان، فرهنگ و نظام‌های حقوقی مستعمرات سابق این امپراتوری مشاهده کرد.

پادشاهی متحد کشوری توسعه‌یافته است و دارای ششمین اقتصاد بزرگ دنیا بر اساس تولید ناخالص داخلی و هشتمین اقتصاد دنیا بر پایهٔ برابری قدرت خرید است. این پادشاهی نخستین کشور صنعتی دنیا است و در طول سده ۱۹ و اوایل سده ۲۰ ابرقدرتی بی‌مخالف در سطح بین‌الملل به شمار می‌رفت.[۲][۳] این کشور هنوز هم در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی، نظامی، علمی و سیاسی دارای قدرت گسترده بین‌المللی است و جزو معدود اعضای ثابت دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد از زمان پیدایش آن در سال ۱۹۴۶ است. این کشور یکی از قدرت‌های شناخته‌شده‌ی دارای جنگ‌افزار هسته‌ای در جهان است و از لحاظ هزینه‌های نظامی رتبهٔ چهارم جهان را دارد.

بریتانیا عضو اتحادیه اروپا و پیش از آن عضو جامعه اقتصادی اروپا از زمان پیدایش آن در سال ۱۹۷۳ بوده است. همچنین بریتانیا، عضو اتحادیه کشورهای همسود، شورای اروپا، گروه هشت، گروه ۲۰، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و سازمان تجارت جهانی می‌باشد.

در بسیاری از منابع ایرانی، کل کشور بریتانیا به اشتباه "انگلستان" یا به طور خلاصه "انگلیس" خوانده شده‌است. در منابع رسمی باید از عبارت‌های «پادشاهی متحد»، «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی»، «بریتانیای کبیر» یا «بریتانیا» استفاده کرد.[۴] در این متن و متون رسمی دیگر، عبارت "انگلیس" یا "انگلستان" فقط به "انگلیس" در نیمه جنوبی بریتانیا اشاره خواهد داشت.

محتویات

مقام سلطنت

در بریتانیا، مقام سلطنت جنبه تشریفاتی و نمادین دارد و اگرچه بسیاری از نهادهای حکومتی به نام پادشاه یا ملکه این کشور فعالیت می‌کنند، اما او عملاً دارای اختیارات اجرایی و در نتیجه، مسئولیت سیاسی نیست و تصمیمات حکومتی، حتی در مورد بسیاری از موضوع‌های مربوط به خاندان سلطنتی و نهاد سلطنت، به نام پادشاه یا ملکه اما توسط دولت، پارلمان و دیگر نهادها گرفته و اجرا می‌شوند.[۵]

هم‌اکنون الیزابت دوم رئیس دولت در بریتانیا و پانزده کشور دیگری است که وی بر آن‌ها سلطنت می‌کند.[۶]

نظام حقوقی

بریتانیا نظام حقوقی واحدی ندارد بلکه دارای ۳ نظام حقوقی مجزا است. نظام حقوقی انگلستان محدود به انگلستان و ولز است. نظام حقوقی یرلند شمالی که محدود به ایرلند شمالی است و نظام حقوقی اسکاتلند که در اسکاتلند اجرا می‌شود. نظام حقوقی انگلستان و ایرلند هر دو بر اساس اصول کامن لا تنظیم شده‌اند. کامن لا به طور خلاصه به این معنی است که حقوق توسط قضات دادگاه‌ها با در نظر گرفتن قوانین، سابقه قضایی و عقل سلیم ساخته می‌شود. نظام حقوقی اسکاتلند هم ترکیبی از کامن لا و نظام حقوق مدون است. قانون اتحاد ۱۷۰۷ بین پادشاهی‌های اسکاتلند و انگلستان که منجر به تشکیل پادشاهی متحد بریتانیای کبیر شد، استقلال نظام قضایی اسکاتلند از بقیه بریتانیا را تضمین می‌کند.

واحد پول

واحد پول بریتانیا پوند استرلینگ (به انگلیسی: Pound Sterling) است که با نماد £ شناخته می‌شود و قدیمی‌ترین واحد پولی در حال استفاده در جهان می‌باشد.[۷] پول مسکوک در تمامی بریتانیای کبیر یکی است و توسط بانک انگلستان (به انگلیسی: Bank of England) تولید و توزیع می‌شود. اما بانک‌های اسکاتلند و ایرلند شمالی مجاز هستند اسکناس‌های خود را چاپ و توزیع کنند. تمامی این اسکناس‌ها علی‌رغم تفاوت ظاهری «پوند استرلینگ» هستند و از نظر ارزش برابرند (هرچند که در بازارهای غیررسمی ارز ایرلند با قیمت های متفاوت عرضه می‌شوند[نیازمند منبع]).

تاریخچهٔ تقسیم پوند به واحدهای کوچک‌تر

اکنون پوند به یکصد پنی تقسیم می‌شود اما تا سال ۱۹۷۰ پوند تقسیمات گوناگونی داشت. یک پوند برابر با ۲۰ شیلینگ بود. هر ۲ شیلینگ واحد دیگری به نام فلورین را تشکیل می‌داد. بنا براین هر ۱۰ فلورین یک پوند می‌شد. هر شیلینگ برابر با ۱۲ پنی بود در نتیجه یک پوند ۲۴۰ پنی می‌شد. تقسیمات واحد پول بریتانیا به این موارد محدود نبود. هر پنج شیلینگ مساوی با یک کرون بود و هر پوند به ۴ کرون تقسیم می‌شد. بین سال‌های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ این تقسیمات پیچیده حذف شدند و پوند بریتانیا به صورت ساده برابر با یکصد پنی شد.

تاریخ

نوشتار اصلی: تاریخ بریتانیا

براساس برخی منابع نام بریتانیا برگرفته از نام قدیم این ناحیه در زمان بریتانیای روم به همراه شمایلی انسان‌دیسی شده در ظاهر یک بانو از الهه‌ای فنیقیه‌ای می‌باشد.[۸][۹]

جغرافیا

 
سکوی حفاری شرکت بی‌پی در دریای شمال

بریتانیا در سواحل شمال غربی اروپا واقع شده‌است و توسط دریای شمال از شبه جزیره اسکاندیناوی و هلند، و توسط کانال مانش از فرانسه جدا می‌گردد. این کشور از دو جزیره اصلی تشکیل شده است؛ جزیره اصلی و بزرگ‌تر «بریتانیای کبیر» نامیده می‌شود و شامل اسکاتلند، ولز و انگلستان است. جزیرهٔ دیگر، جزیره ایرلند است که توسط دریای ایرلند از بریتانیای کبیر جدا می‌شود و شامل ایرلند شمالی (در شمال) و جمهوری ایرلند (در جنوب) می‌باشد. جمهوری ایرلند (ایرلند جنوبی) یک کشور مستقل و عضوی از اتحادیه اروپا است و بخشی از کشور بریتانیا محسوب نمی‌شود.

آب و هوا

آب و هوای بریتانیا، مرطوب و معتدل بوده و میانگین دما در تابستان بین ۱۷ تا ۱۳ درجه و در زمستان بین ۷ تا ۵ درجه سانتی گراد متغیر است. میزان بارندگی سالانه در نوسان بوده و در اطراف «منطقه دریاچه» (Lake District) بالاترین میزان را دارد.

 
قواعد نامگذاری جزایر بریتانیا

اقتصاد

۷۶ درصد زمین‌های بریتانیا زیر کشت هستند[نیازمند منبع] و اگرچه عده کمی از جمعیت این کشور به کشاورزی مشغول هستند اما تولیدات آنها، علاوه بر تأمین نیازهای داخلی به خارج نیز صادر می‌شوند. محصولات مهم کشاورزی بریتانیا عبارت‌اند از: گندمجوسیب زمینیگوجه فرنگینیشکر و سبزیجات. این کشور دارای چراگاه‌های دائمی زیادی است که در آنها گوسفند، گاو، خوک و طیور پرورش می‌یابد. در اقتصاد بریتانیا، صیادی و جنگلداری جایگاه ویژه‌ای دارد. ذخایر معدنی آن شامل: زغال سنگ که در تولید برق بکار می‌رود؛ نفت خام و گاز طبیعی که در مراکز صنعتی، تجاری و مسکونی به مصرف می‌رسند و منیزیم، فسفاتمس و آنتیموان است. صادرات این کشور که شامل: گوشتلبنیات – کالاهای الکترونیکی - ماشین آلات صنعتی - اتومبیل - کشتی – قطعات و موتور هواپیما - غلاتتنباکو و نفت خام می‌باشد. بریتانیا از خدمات یک شبکه حمل و نقل بسیار گسترده بهره‌مند است.

روابط اقتصادی با هند

بریتانیا و هند دارای سرمایه‌گذاری‌های وسیع و رو به رشدی در کشورهای یکدیگر هستند و گرایشی قابل توجه به گسترش این سرمایه‌گذاری‌ در هر دو طرف وجود دارد. از لحاظ میزان سرمایه‌گذاری خارجی در هند، بریتانیا در رده سوم قرار می‌گیرد و سرمایه‌گذاران هندی نیز از لحاظ تعداد طرح‌های اجرا شده در بریتانیا رده سوم را پس از سرمایه‌گذاران آمریکایی و فرانسوی به خود اختصاص داده‌اند.به عنوان مثال، گروه صنعتی و بازرگانی تاتا با نیروی کاری حدود ۶۵ هزار نفر، بزرگترین کارفرمای در بخش صنایع تولیدی بریتانیاست.[۱۰]

مراقبت‌های بهداشتی

 

در بریتانیا به تدریج و با تأسیس سرویس سلامت همگانی (ان‌اچ‌اس) در سال (۱۹۴۸) توسط نایرون بوین، وزیر بهداری در دولت کارگری کلمنت اتلی گسترش خدمات رایگان پزشکی و بهداشتی آغاز شد. بودجه ی سازمان مزبور که از محل مالیات مستقیم شهروندان بریتانیایی تأمین می‌شود در طی پنج دهه گذشته همواره سنگین‌ترین بخش بودجه را به خود اختصاص داده‌است. سرویس سلامت همگانی (ان‌اچ‌اس) که هم اکنون در بریتانیا به عنوان یک میراث ملی محسوب می‌گردد منتقدانی نیز دارد. آنان معتقدند این سازمان در قرن ۲۱ پاسخگوی احتیاجات و انتظارات مردم نیست و تأمین هزینه‌های آن خارج از توانایی مالی دولت قرار دارد.[۱۱]

روابط خارجی

پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی یکی از پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و از اعضای اتحادیه اروپا، گروه هشت، گروه ۲۰، سازمان جهانی تجارت و پیمان دفاعی آتلانتیک شمالی (ناتو) است.

شهرهای بزرگ

 
نمایی از مراکز تجاری کاناری وارف در شهر لندن که بزرگ‌ترین شهر بریتانیا و یکی از مراکز تجاری اروپا است.
 
نمایی از مرکز شهر منچستر در شب.
 
نمایی از منطقه فینیستون در شهر گلاسگو.

تقسیمات کشوری در پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی دارای مراکز زیر هستند:

  • لندن: پایتخت انگلستان و هم‌زمان پایتخت کل کشور پادشاهی متحد
  • ادینبرو: پایتخت اسکاتلند
  • کاردیف: پایتخت ولز
  • بلفاست: پایتخت ایرلند شمالی

شهر لندن پایتخت و پرجمعیت‌ترین شهر پادشاهی متحد است. جدول زیر ده شهر پرجمهیت پادشاهی متحد را به همراه «جمعیت منطقه شهری» و «جمعیت منطقه کلان‌شهری» نشان می‌دهد:

رتبهشهرجمعیت
در محدوده شهری
جمعیت
با احتساب حومه
رتبهمنطقه
۱ لندن[۱۲] ۷٬۱۷۲٬۰۹۱ ۸٬۵۰۵٬۰۰۰ ۱ انگلستان
۲ بیرمنگهام[۱۲] ۹۷۰٬۸۹۲ ۲٬۲۸۴٬۰۹۳ ۲ انگلستان
۳ گلاسگو[۱۳] ۶۲۹٬۵۰۱ ۱٬۱۶۸٬۲۷۰ ۵ اسکاتلند
۴ لیورپول[۱۲] ۴۶۹٬۰۱۷ ۸۱۶٬۲۱۶ ۶ انگلستان
۵ لیدز[۱۲] ۴۴۳٬۲۴۷ ۱٬۴۴۹٬۴۶۵ ۴ انگلستان
۶ شفیلد[۱۲] ۴۳۹٬۸۶۶ ۶۴۰٬۷۲۰ ۷ انگلستان
۷ ادینبرو[۱۳] ۴۳۰٬۰۸۲ -- ۹ اسکاتلند
۸ بریستول[۱۲] ۴۲۰٬۵۵۶ ۵۵۱٬۰۶۶ ۸ انگلستان
۹ منچستر[۱۲] ۳۹۴٬۲۶۹ ۲٬۲۴۴٬۹۳۱ ۳ انگلستان
۱۰ لِستِر[۱۲] ۳۳۰٬۵۷۴ -- ۱۰ انگلستان

پرچم بریتانیای کبیر

نوشتار اصلی: پرچم بریتانیا

کشور پادشاهی متحد در سال ۱۷۰۷ میلادی در پی اتحاد پادشاهی انگلستان (شامل انگلستان و ولز) در جنوب و پادشاهی اسکاتلند در شمال بریتانیا به وجود آمد. پرچم مشهور بریتانیا از ترکیب پرچم های این دو پادشاهی و ایرلند شمالی ایجاد شده‌است: پرچم سنت اندروز (اسکاتلند) دارای زمینه آبی با ضربدر سفید و پرچم سنت جرج (انگلستان) دارای زمینه سفید و صلیب سرخ، پرچم سنت پتریک که دارای زمینه سفید با ضربدر سرخ است. بعداً به عنوان نماد ایرلند شمالی به پرچم اتحاد افزوده شد. این پرچم «پرچم اتحاد» نام دارد که به زبان انگلیسی Union Jack و Union Flag نامیده می‌شود.

نقش پرچم بریتانیا در طول ۳۰۰ سال گذشته در پرچمهای کشورهای بسیاری از جمله هند، استرالیا، نیوزیلند، قبرس، ایالات متحده آمریکا، فلسطین، کنیا، نیجریه، سیلان، جامائیکا، کانادا و سنگاپور وجود داشته‌است. در سال ۱۹۹۹ پس از بازپس دادن هنگ کنگ به چین، نقش پرچم بریتانیا از پرچم هنگ کنگ حذف شد.

امروزه چهار کشور استرالیا، زلاندنو، فیجی و تووالو کماکان نقش پرچم بریتانیا را در پرچم ملی خود حفظ کرده‌اند. این نقش همچنان در پرچم برخی از استان‌های کانادا مانند (بریتیش کلمبیا، مانیتوبا و انتاریو) و پرچم ایالت هاوایی در ایالات متحده آمریکا حضور دارد.

گروه کشورهای همسود

بریتانیا در راس اتحادیه کشورهای همسود (مشترک‌المنافع) قرار دارد. ارگان کشورهای مشترک‌المنافع شامل ۵۳ کشور مستقل است که همه آنها به جز موزامبیک و کامرون قبلاً مستعمره امپراتوری بریتانیا بوده‌اند. چهارچوب همکاری کشورهای این ارگان بر اساس اعلامیه سنگاپور مصوب سال ۱۹۷۱ حول توسعه ارزشهای مشترک مانند حقوق بشر، حکومت قانون، آزادی‌های فردی، مساوات، دموکراسی، تجارت آزاد، صلح جهانی و همکاری‌های چندجانبه‌است.

درحال حاضر ملکه الیزابت دوم نماد همبستگی میان تمامی ۵۳ عضو ارگان کشورهای همسود است. عضویت در این ارگان به عنوان اتحاد سیاسی تلقی نمی‌شود و پذیرش ملکه الیزابت دوم به عنوان نماد ارگان به معنای پیروی سیاسی کشورهای عضو از بریتانیا نیست.

در عین حال، بالاترین مقام تشریفاتی دربار بریتانیا (ملکه الیزابت دوم) عنوان «ریاست کشور» را در ۱۶ عضو کشورهای همسود دارا است. این کشورها به اصطلاح «قلمرو هم‌سود» خوانده می‌شوند. مقام ریاست کشور مقامی تشریفاتی است و در عمل کارهای روزمره کشورهای قلمرو از طریق دولت انتخابی به ریاست نخست وزیر انجام می‌شود. این کشورها شامل استرالیا، زلاندنو، پاپوآ گینه نو، جزایر سلیمان، تووالو در اقیانوسیه، کانادا در آمریکای شمالی، بلیز در آمریکای جنوبی، و آنتیگوا و باربودا، باهاما، باربادوس، گرنادا، جامایکا، سنت کیتز و نویس، سنت لوسیا، سنت وینسنت و گرنادین در (هند غربی و جزایر کارائیب) هستند.

بازیهای المپیک کشورهای همسود

هر چهار سال یکبار بازی‌های اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع در یکی از شهرهای اعضا برگزار می‌شود. این رویداد چندورزشی بزرگ‌ترین رویداد ورزشی بعد از بازی‌های المپیک و بازی‌های آسیایی است. ایده برگزاری این بازیها در سال ۱۸۹۱ مطرح شد، در سال ۱۹۱۱ به بهانه تاج‌گذاری جرج پنجم پادشاه بریتانیا بین تیمهای استرالیا، آفریقای جنوبی، کانادا و بریتانیا انجام گرفت و از سال ۱۹۳۰ به همه اعضای کشورهای همسود تعمیم یافت.

در دهه اخیر شهرهای کوالالامپور در مالزی (۱۹۹۸)، منچستر در بریتانیا (۲۰۰۲) و ملبورن در استرالیا (۲۰۰۶) میزبان این بازی‌ها بوده‌اند. میزبان بازیهای سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ به ترتیب شهرهای دهلی نو در هند و گلاسگو در بریتانیا خواهند بود.

رانندگی در کشورهای همسود

در تمامی کشورهای همسود به استثنای کانادا رانندگی مانند بریتانیا از سمت چپ جاده انجام می‌شود و اتومبیل‌ها معمولاً فرمان راست هستند.

آمار کشورهای همسود

۵۳ عضو اتحادیه کشورهای همسود روی هم ۱٬۹ میلیارد نفر جمعیت دارند که تقریباً معادل ۳۰٪ جمعیت کره زمین است. تولید ناخالص ملی این گروه معادل ۷٬۸ ترلیون دلار معادل ۱۶ درصد اقتصاد جهانی است. مساحت کل کشورهای همسود ۳۱٬۵ میلیون کیلومتر مربع معادل یک سوم خشکی‌های زمین است. پهناورترین کشورهای عضو ارگان همسود کانادا (۹٬۸ میلیون کیلومتر مربع)، استرالیا (۷٬۷ میلیون کیلومتر مربع) و هند (۳٬۱ میلیون کیلومتر مربع) هستند.

دین و مذهب

امروزه حداقل دو میلیون مسلمان در بریتانیا زندگی می‌کنند.[۱۴]

لهجه

در نقاط مختلف کشور بریتانیا، مردم به لهجه‌های گوناگون تکلم می‌کنند و هر ناحیه لهجه خاص خود را دارد. در بریتانیا نسبت به کشورهای انگلیسی‌زبان دیگر مانند آمریکا، تنوع لهجه بیشتر است و مردم بریتانیا قادرند لهجه‌های مختلف را بهتر تشخیص دهند. لهجه و گویش یک شهروند علاوه بر زادگاه او، می‌تواند نشانگر طبقه اجتماعی او نیز محسوب شود. در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی سراسری بریتانیا، لهجه‌ای که مورد استفاده قرار می‌گیرد، لهجه مردم طبقه متوسط و تحصیلکرده جنوب بریتانیا است. در گذشته هنگامی که مردم در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی بی‌بی‌سی شرکت می‌کردند با این لهجه صحبت می‌کردند که به انگلیسی بی‌بی‌سی معروف بود اما امروزه لهجه‌های مناطق مختلف بریتانیا نیز شنیده می‌شود. به دلیل کاربرد زیاد لهجه رسمی لندن و جنوب انگلستان —که Estuary English نیز نامیده می‌شود[۱۵] — سخن گفتن با این گویش در غرب و مرکز انگلستان نیز متداول شده است.[۱۶]

هندی‌تباران ساکن بریتانیا

در حال حاضر، جمعیت هندی‌ها و هندی‌تباران ساکن بریتانیا به حدود یک و میلیون نفر می‌رسد که بزرگترین اقلیت قومی ساکن بریتانیا را تشکیل می‌دهند و نقشی عمده در تحکیم روابط بین دو کشور ایفا می‌کنند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
«ام‌آی۶»
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ساختمان مرکزی ام‌آی۶ در واکس‌هال، لندن.

سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا [۱] (به انگلیسی: Secret Intelligence Service)، به‌اختصار اس‌آی‌اس (SIS)، یکی از سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا و سازمان اصلی بریتانیا برای دریافت و تجزیه اطلاعات و عملیات مخفی در کشورهای خارجی است. این سازمان بیش‌تر به نام «اینتلیجنس سرویس» شناخته می‌شد. در بعضی منابع به آن «ام‌آی۶» نیز می‌گویند که کوتاه شده نام قدیمی‌تر آن Military Intelligence - section 6 است.

محتویات

تاریخچه

سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا در سال ۱۹۰۹ میلادی، تأسیس شد و در آغاز اسمش «دفتر سرویس مخفی» بود.[۲] سِر منسفیلد کامینگز، اولین رئیس سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا بود.[۳]

در طول جنگ جهانی دوم

سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا، در جریان جنگ جهانی دوم مدرسه جاسوسی در تهران تاسیس کرده بود.[۴]

در طول جنگ سرد

فعالیت‌های سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا، شامل طیف وسیعی از اقدامات سیاسی پنهان، از جمله همکاری با سازمان اطلاعاتی آمریکا در سرنگونی دولت محمد مصدق در کودتای ۲۸ مرداد در ایران می‌شود.[۵]

پانویس

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
کاگ‌ب
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

کاگ‌ب

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۵۵°۴۵′۳۱.۲″ شمالی ۳۷°۳۷′۳۲.۱۶″ شرقی

کاگ‌ب
KGB Symbol.png
شمشیر و سپر، نشان کا گ ب
بنیادگذاری ۱۹۵۴
انحلال ۱۹۹۱
جایگاه میدان لوبیانکا، مسکو، شوروی
 
یادبود سرکوب‌شدگان عقیدتی و زندانیان سیاسی دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در میدان لوبیانکا.
ساختمان مرکزی کاگ‌ب در ضلع شرقی میدان لوبیانکا واقع‌شده بود.[۱]

کاگ‌ب (روسی: КГБ و انگلیسی: KGB) مخفف نام اداره اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی سابق است.

نام کامل کاگ‌ب، به زبان روسی Комите́т Госуда́рственной Безопа́сности به معنای کمیته امنیت دولتی است.

کاگ‌ب در سال ۱۹۵۳ از ادغام وزارت امنیت دولتی و وزارت امور داخلی پس از مرگ ژوزف استالین رهبر وقت شوروی تشکیل شد.

کاگ‌ب یک نام کلی برای فعالیتهای سرویس اطلاعات شوروی سابق، پلیس مخفی آن کشور و آژانس اطلاعاتی (جاسوسی) شوروی بود که با پیوستن "م ک و د" سازمان اطلااعات داخلی شوروی به "م و د" سازمان اطلاعات وزارت کشور شوروی به سال ۱۹۵۴ تاسیس شد در فاصله سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۱ (زمان سقوط شوروی) فعالیت داشت.

بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ کاگ‌ب جای خود را به اف‌اس‌بی (سرویس ضد جاسوسی روسیه) داد، منتقدان عقیده دارند که این تغییر تنها در نام این سرویس است و کاگ‌ب همچنان به فعالیتهای پشت پرده خود ادامه می دهد.[۲].

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فعلی روسیه از افسران میان‌رده پیشین کاگ‌ب بوده‌است.[۳]

نگارخانه

منابع

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موساد
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

موساد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
The Institute for Intelligence and Special Operations
מדינת ישראל
הַמוֹסָד למודיעין ולתפקידים מיוחדים

الموساد للاستخبارات والمهام الخاصة
Mossad seal.svg
"Where no counsel is, the people fall, but in the multitude of counselors there is safety." ( کنایه‌ها XI:14)
اطلاعات کلی سازمان
بنیادگذاری ۱۳ دسامبر , ۱۹۴۹ به عنوان سازمان مرکزی هماهنگی
ستاد تل‌آویو, اسرائیل
کارمندان ۱٬۲۰۰ (نفر)
عالی‌ترین مقام سازمان Tamir Pardo، رئیس
سازمان بالادست دفتر نخست وزیر
وبگاه
Official Website
 
نشان اداری سازمان اطلاعات و وظایف ویژه - موساد

سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) (به عبری: המוסד למודיעין ולתפקידים מיוחדים) نام سازمان اطلاعاتی خارجی اسرائیل است. که جمع‌آوری اطلاعات و خنثی‌سازی فعالیت‌های علیه اسراییل از اقدامات این سازمان مخفی‌است. این سازمان در فعالیتهای خود جنبه مخفیانه کار کردن را رعایت می‌نماید. در رابطه با زمینه‌های مختلفی که توسط این سازمان مورد رسیدگی قرار می‌گیرد، می‌توان از روابط مخفیانه‌ای که کمک زیادی به بستن پیمان‌های صلح بین اسرائیل و کشورهای مصر و اردن داشته‌است، قضیه اسرا و مفقودین، تکنولوژی، پژوهش و تحقیق نام برد.

این سازمان در اول آوریل سال ۱۹۵۱ تشکیل شد. موساد توسط نخست وزیر وقت اسرائیل، دایوید بن گورین تأسیس شد. او هدف آن را اینگونه اعلام کرد:

برای کشور ما که از ابتدای تأسیس تحت فشار دشمنانش قرار داشته‌است، اطلاعات به عنوان خط مقدم دفاع ضروری‌است و ما باید به خوبی بیاموزیم و بدانیم که در اطرافمان چه می‌گذرد.[۱]

دولت اسرائیل مأموریت گردآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات وانجام عملیات مخفیانه ویژه در خارج از خاک اسرائیل را، به عهده موساد واگذار نموده‌است. گفتنی‌است که دفتر اصلی موساد در تل آویو است. این مؤسسه در برآوردهای اخیر دارای ۱۲۰۰ نفر کارمند دفتری می‌باشد.[نیازمند منبع]

موساد یک سازمان کشوری‌است که دستورهای خود را از رهبران اسرائیل دریافت می‌نماید و هدف فعالیتهای آن، پاسخ گوئی به نیازهای متغیر اطلاعاتی و عملیاتی بوده‌است.

هویت مدیران ارشد بخش‌های داخلی موساد معمولاً جزو اسرار حکومتی تلقی می‌شود. اما هویت رؤسای موساد همواره اعلام می‌شود. در مارس سال ۱۹۹۶ دانی یاقوم به جای رئیس قبلی این مؤسسه شبتای شاویت که در ۱۹۹۶ استعفاء داده بود، مدیر موساد شد.

از ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، ریاست سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) به عهده تأمیر پاردو سپرده شده‎است.

محتویات

تاریخچه

بلافاصله پس از برپایی حکومت اسرائیل، داوید بن گوریون نخستین نخست وزیر اسرائیل، نظر خود را در رابطه با برپائی چهارچوب‌هایی کشوری برای نهادهای اطلاعاتی، که در زمان پیش از برپائی رژیم اسرائیل فعال بودند، ابراز داشت. در ۷ ژوئن ۱۹۴۸ داوید بن گوریون، نخست وزیر اسرائیل، دو نفر را به ملاقات با خود فراخواند:

نتیجه اولیه این ملاقات تعیین حیطه نهادهای اطلاعاتی رژیم نو پای اسرائیل بود. در نهایت به وسیله هاگانا یک سازمان سری ویژه تشکیل شد که دفتر اطلاعات موسوم به شای نام گرفت. در سال ۱۹۳۷ نیز هاگانا سازمان «موساد لیالیفی بیت» (به معنی دفتر مهاجرت) را تشکیل داد.

سازمان اطلاعات اسرائیل در سال ۱۹۵۱ وقتی که برای نخستین بار به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد، این اسم را داشت و شبکهٔ جاسوسی آن نیز از آن زمان موساد نامیده می‌شوند.

حکم تشکیل موساد

حکم داوید بن گوریون که در آن فرمان برپائی موساد را چنین صادر نموده‌است:

«محرمانه»

۲۲ کیسلو سال ۵۷۱۰
۱۳ دسامبر ۱۹۴۹

مخاطب: وزارت خارجه از: نخست وزیری

طبق اوامر من، سازمانی به منظور تمرکز و هماهنگی فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی رژیم (بخش اطلاعات ارتش، بخش سیاسی وزارت خارجه، سرویس اطلاعات کل و غیره)، برپا می‌گردد. وظیفه سازماندهی موساد را بر عهده رئوبن شیلوخ، مشاور امور ویژه در وزارت خارجه، گذاشته و وی را به ریاست این سازمان منصوب می‌نمایم. روبن شیلوخ تحت فرمان من بوده، طبق اوامر من فعالیت نموده و گزارش های کار خود را بصورت دائم به من ارائه خواهد داد، لاکن از نظر اداری، مقر اداره‌اش در چهارچوب وزارت خارجه، خواهد بود. به ر.شیلوخ و مدیریت وزارت خارجه دستور داده‌ام که بدین منظور برای سالهای ۱۹۵۱ – ۱۹۵۰ چهارچوبی برای استخدام و اشتغال افراد وبودجه‌ای در حدود ۲۰۰۰۰ لیره اسرائیلی پیشنهاد نمایند، تا مبلغ ۵۰۰۰ لیره اسرائیلی از آن بودجه صرفاً با تأئید قبلی من، صرف عملیات ویژه گردد.۱

از شما درخواست می‌شود که این بودجه را به بودجه وزارت خارجه برای سالهای ۱۹۵۱ – ۱۹۵۰، اضافه نمائید.

(امضأ) د. بن گوریون

وظایف موساد

رژیم اسرائیل مأموریت گردآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات وانجام عملیات مخفیانه ویژه در خارج از اسرائبل را، به عهده موساد واگذار نموده‌است.

در طی سالیان گذشته، سازمان اطلاعات و وظایف ویژه - موساد حریم وظایف خود را گسترش داده‌است. وظایف محوری موساد در زمینه‌های مشروح ذیل اعلام شده‌است:

  • گرد آوری مخفیانه اطلاعات در خارج از خاک کشور اسرائیل.
  • خنثی سازی تلاش های کشورهای متخاصم برای تهیه و تولید تسلیحات غیر متعارف ویا دستیابی به آن.
  • خنثی سازی عملیات تروریستی علیه اهداف اسرائیلی و یهودی درخارج از خاک اسرئیل.
  • توسعه روابط مخفیانه ویژه، سیاسی و غیره، در خارج از خاک اسرائیل و حفظ این روابط.
  • آوردن مهاجرین یهودی به کشور اسرائیل، از اماکنی که امکان مهاجرت یهودیان از آن جا به اسرائیل، توسط سازمانهای مهاجرتی معمولی اسرائیل، وجود ندارد.
  • به دست آوردن اطلاعات استراتژیکی، سیاسی و عملی.
  • انجام عملیات ویژه در خارج از خاک اسرائیل.

بخش‌های موساد

موساد دارای ۸ بخش اصلی‌است. جزئیات سازمانهای داخلی، کارمندان، مراکز فعالیت و رؤسای آن‌ها همگی جزو اسرار محرمانه کشور اسرائیل است.

  • بخش جمع آوری اطلاعات: بزرگ‌ترین بخش موساد است و مسئولیت عملیات جاسوسی را برعهده دارد.
  • بخش همکاری و اقدام سیاسی (وادات): فعالیت‌های سیاسی و همکاری با سرویس‌های اطلاعات خارجی کشورهای دوست اسرائیل را انجام می‌دهد.
اعضای کمیته وادات عبارت‌اند از اشخاص زیر:
  1. مدیر سازمان اطلاعات نظامی موسوم به آمان
  2. مدیر سازمان اطلاعات داخلی شین بت
  3. مدیر سازمان امنیت عمومی شاباک
  4. مدیر مرکز مطالعات راهبردی و برنامه‌ریزی وزارت امور خارجه (این مرکز در زمینه جاسوسی سیاسی یا دیپلماتیک تخصص دارد)
  5. مدیر بخش عملیات ویژه پلیس موسوم به ماتام
  6. مشاوران خصوصی نخست وزیر در امور سیاسی، نظامی، امنیتی و مبارزه با تروریسم
  • بخش عملیات ویژه (متساوا): ترورهای بسیار حساس کسانی که دشمنان کیان اسرائیل تلقی می‌شوند و اقدامات شبه نظامی دقیق و پروژه‌های ربودن «افراد خاص» بر عهدهٔ آن است.
  • بخش تبلیغات و ضد تبلیغات: مسئول اجرای جنگ روانی، تبلیغات و عملیات فریب می‌باشد.
  • بخش تحقیقات: مسئول تولید اطلاعات نظیر گزارش‌های روزانه، خلاصه وضعیت‌های هفتگی و گزارش‌های مشروح ماهانه.
  • بخش تکنولوژی: مسئول توسعه فناوری‌های پیشرفته برای پشتیبانی فنی از عملیاتهای گسترده موساد است.

عملیات‌ها

به گفته برخی کارشناشان اطلاعاتی اسرائیلی، موساد در کشورهایی که بیش از حد برای فعالیت‌های عملیاتی کادرهایش خطرناک باشند، اغلب از پروکسی‌های محلی استفاده می‌کند.[۲]

عملیات‌های موفق

اتهامات

  • موساد متهم به ترور حسان اللقیس، از فرماندهان ارشد و کارشناس لجستیکی و ضداطلاعات حزب‌الله لبنان[۱۲] در تاریخ ۴ نوامبر ۲۰۱۳ میلادی (۱۳ آذر ۱۳۹۲) در پارکینگ خانه‌اش در جنوب بیروت است.[۱۳] روزنامه معتبر نیویورک تایمز در یک گزارش تحقیقی در تاریخ ۳ ژانویه ۲۰۱۴ مدعی شد که حسان اللقیس در «فهرست ۵ اولویت اصلی انجام ترور» سازمان موساد قرار داشت.[۱۴]
  • موساد متهم به دخالت در بمب‌گذاری در یک خودرو در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۰۴ میلادی در دمشق می‌باشد که باعث مجروح شدن سه نفر شد. هدف از این بمب‌گذاری قتل یکی از اعضای سازمان حماس بود. مقامات اسرائیل این اتهام را رد می‌کنند.[۱۵]
  • این سازمان در بهمن ۱۳۸۵ توسط برخی رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی متهم به ترور اردشیر حسین‌پور، یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران شد. روزنامه اسرائیلی هاآرتض، اردشیر حسین‌پور را یکی از دانشمندان بنام جهانی در زمینه الکترومغناطیس نامید. مقامات ایران گفتند که اسرائیل از اشراف اطلاعاتی قابل توجهی در ایران برخوردار نیست و ترور وی توسط موساد را تکذیب کردند و دولت اسرائیل در برابر این اتهامات سکوت کرد.حسین پور به گفته دولت ایران بر اثر گازگرفتگی در منزل جان سپرده بود.[۱۶][۱۷]

رؤسای موساد


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سیا
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394
    1. سیا

      از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

      مختصات: ۳۸.۹۵۱۷۹۶° شمالی ۷۷.۱۴۶۵۸۶° غربی

      آژانس اطلاعات مرکزی
      نشان سازمان
      نشان سازمان
      مشخصات سازمان
      تاسیس ۱۹۴۷
      تعداد کارکنان ۲۰۰۰۰
      بودجهٔ سالیانه ۱۰ میلیارد دلار (تخمین[۱])
      ریاست سازمان جان برننان[۲]
      وبگاه رسمی
      www.cia.gov

      آژانس اطلاعات مرکزی (به انگلیسی: Central Intelligence Agency)، هم‌چنین مشهور با سرواژه «سیا» و یا «سی‌آی‌اِی» (به انگلیسی: CIA) نام سازمان اطلاعات مرکزی آمریکاست که وظیفهٔ جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات مهم دربارهٔ کشورها، حکومت‌ها، شرکت‌های اقتصادی و افراد خارجی را به حکومت ایالات متحده آمریکا دارد.

      مرکز سازمان سیا در ایالت ویرجینیاست. این سازمان بخشی از جامعه اطلاعاتی آمریکا است. نقش و ویژگی‌های سازمان سیا تقریباً برابر با سازمان اطلاعات و امنیت خارجی در بریتانیا، سرویس اطلاعات مخفی در استرالیا یا موساد در اسرائیل است.

      محتویات

      بخش‌های اصلی

      در جنگ سرد

      پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، سیا در بهشهر و در ارتفاعات کبکان درشهرستان درگز استان خراسان رضوی، مراکز مخفی بسیار پیشرفته‌ای برای رصد فعالیت‌های موشکی و فضایی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کرده بود.[۵]

      با همکاری سازمان سیا، ارتش ایران توانست با اجرای پروژه آیبکس، ارتباطات مخابراتی ارتش عراق را شنود و از تحرکات نظامی عراق در عمق خاک آن کشور عکس‌برداری کند.[۶]

      ایران

      سازمان سیا در کودتای ٢٨مرداد علیه دولت مصدق نقش بسیار بالایی داشته است[نیازمند منبع]

      جستارهای وابسته

       
      ورودی مقر فرماندهی سازمان

      منابع

       
    2. Intelligence Budget
    3. معرفی هیگل و برننان را برای ریاست پنتاگون و سی‌آی‌اِی، بی‌بی‌سی فارسی
    4. سیا «نوار ویدیوی شکنجه اعضای القاعده را نابود کرده است»، بی‌بی‌سی فارسی
    5. A Secret Deal on Drones, Sealed in Blood The New York Times
    6. پایگاه سیا در کبکان ایران به روایت میلیونر آمریکایی، بی‌بی‌سی فارسی

وقتی سیا از تدارکات جنگی صدام به «دولت انقلابی» اطلاعات می‌رساند، بی‌بی‌سی فارسی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رزیم اشغالگر صهیونیستی
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

اسرائیل

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۳۱°۴۷′ شمالی ۳۵°۱۳′ شرقی

دولت اسرائیل
عبری: מדינת ישראל (مِدینَت ییسرائِل)
عربی: دولة إسرائیل
اسرائیل
پرچم  
شعار ملی-
سرود ملیهاتیکوا (امید) فایل صدا
پایتخت اورشلیم (مورد اختلاف)
۳۱°۴۷′ شمالی ۳۵°۱۳′ شرقی
زبان رسمی عبری، عربی
نوع حکومت جمهوری پارلمانی
نام حاکمان 
رئیس‌جمهور (رئیس کشور)
نخست‌وزیر (رئیس حکومت)

رووین ریولین
بنیامین نتانیاهو 
موارد منجر به تشکیل
از قیمومت بریتانیا بر فلسطین
۱۴ مه ۱۹۴۸
مساحت
 -  مساحت ۲۰٫۷۰۰ ک‌مکیلومتر مربع (۱۵۱ام)
 -  آب‌ها (٪) ۲~
جمعیت
 -  سرشماری ۸٬۰۵۱٬۰۰۰ 
(۹۶ام)
 -  تراکم جمعیت ۳۸۷‎/km۲‏ (۳۴ام)
تولید ناخالص داخلی (تخمین ۲۰۱۳)  
 -  مجموع ۲۷۲٬۷۳۷ میلیارد دلار (۵۰ام)
 -  سرانه ۳۴٬۸۷۵ دلار (۲۸ام)
شاخص توسعه انسانی (۲۰۱۳) ۰٫۹۰۰ (بسیار بالا) (۱۶ام)
واحد پول شکل (₪) (ILS)
منطقه زمانی IST (ساعت جهانی+۲)
دامنه اینترنتی .il
پیش‌شماره تلفنی +۹۷۲

اسرائیل (به عبری: יִשְׂרָאֵל) کشوری در غرب آسیا و در منطقهٔ خاورمیانه است. نام رسمی آن دولت اسرائیل (به عبری: מְדִינַת יִשְׂרָאֵל) و پایتخت آن شهر اورشلیم است. پهناوری این کشور مورد اختلاف است ولی طبق یکی از تعریف‌های مرزی ۲۲٬۱۴۵ کیلومتر مربع (۱۵۱ام در جهان) است.

اسرائیل در ساحل شرقی دریای مدیترانه واقع شده و در شمال با لبنان، در شمال شرقی با سوریه، در شرق با اردن و در جنوب غربی با مصر مرز زمینی دارد. اسرائیل هم‌چنین در شرق با کرانه باختری رود اردن و در جنوب غربی با نوار غزه مجاورت دارد. این کشور با وجود اندازه نسبتاً کوچک دارای ویژگی‌های جغرافیایی متنوع است.[۱]

اسرائیل تنها کشور با شهروندان عمدتاً یهودی در جهان است.[۲] بر پایه برآورد سال ۲۰۱۳ سازمان مرکزی آمار اسرائیل، این کشور در حدود ۸ میلیون و ۵۱ هزار نفر جمعیت داشته‌است که ۶٬۰۴۵٬۹۰۰ نفر از آنان را یهودیان و ۱٬۶۶۳٬۴۰۰ را اعراب اسرائیلی تشکیل داده‌اند.[۳][۴] بیشتر اعراب اسرائیلی مسلمان و گروهی نیز مسیحی و دروزی هستند. مارونی‌ها، سامری‌ها، ارمنی‌ها و چرکسی‌ها از دیگر اقلیت‌های قومی ساکن این کشور هستند. اورشلیم با در نظر گرفتن قدس شرقی پایتخت و پرجمعیت‌ترین شهر اسرائیل است و تل‌آویو پایتخت سابق این کشور همچنان مرکز مالی اسراییل و محل استقرار سفارتخانه‌های خارجی است.

در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ میلادی، سازمان ملل متحد، طرح تقسیم فلسطین به دو کشور اسرائیل و فلسطین و اداره شهر اورشلیم، به صورت بین‌المللی را تصویب کرد.[۵] این طرح موافقت سران صهیونیست را در پی داشت اما فلسطینیان و دولت‌های عرب منطقه، بی‌درنگ آن را رد کردند.[۶] در نتیجه از تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۴۷ تا ۱۴ مه ۱۹۴۸ میان شبه‌نظامیان فلسطینی و یهودی، نبردهای خونینی در گرفت. نهایتاً در ۱۴ مه ۱۹۴۸ هم‌زمان با پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین، «دولت اسرائیل» با صدور منشور استقلال، اعلام موجودیت کرد.[۷] یک روز پس از اعلام استقلال، تمامی همسایگان عرب به طور هم‌زمان به اسرائیل حمله کردند که متحمل شکست شدند. از آن پس، مجموعه‌ای از درگیری‌های نظامی بین نیروهای اسرائیلی و کشورهای عرب رخ داده که جنگ ۱۹۴۸، جنگ ۱۹۵۶، جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ و جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ مهم‌ترین آن‌ها بوده‌اند.[۸]

اسرائیل عضو رسمی سازمان ملل متحد است و در حال حاضر با بیش از صد و پنجاه و هفت کشور جهان روابط دیپلماتیک دارد.[۹] با این حال برخی کشورها مانند ایران آن را به رسمیت نمی‌شناسند و سراسر اسرائیل را فلسطین اشغالی (به عربی: فلسطين المُحْتَلّة) می‌نامند. این کشور هم‌چنین میزبان بناهایی مقدس از سه دین ابراهیمی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام و میزبان اماکن مقدس دین بهائی است.

اسرائیل، کشوری توسعه‌یافته و نوع حکومت آن، جمهوری پارلمانی است. این کشور دارای نظام پارلمانی و حق رای عمومی است.[۱۰][۱۱] در این کشور، رئیس‌جمهور مقامی تشریفاتی است[۱۲] و نخست‌وزیر به عنوان رئیس دولت و کِنست (پارلمان اسرائیل) به عنوان شاخه قانون‌گذار عمل می‌کند.

در سال ۲۰۰۸ میلادی، اسرائیل بر پایه تولید ناخالص داخلی در رتبه ۴۱امین اقتصاد بزرگ جهان قرار داشت.[۱۳] کشور اسرائیل از لحاظ رتبه‌بندی دانشگاهی، بهترین وضعیت علمی را در منطقه خاورمیانه داراست.[۱۴] از لحاظ شاخص توسعه انسانی، در سال ۲۰۰۸ میلادی، در رتبه ۲۳ام جهان قرار داشت.[۱۵] این کشور از لحاظ این شاخص در بالاترین رتبه در منطقه خاورمیانه قرار دارد.[۱۶] مردم این کشور از لحاظ امید به زندگی، دارای یکی از بالاترین شاخص‌ها در میان کشورهای جهان هستند.[۱۷] بنابر گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، مطبوعات و رسانه‌های اسرائیلی، بالاترین میزان آزادی را در میان کشورهای منطقه خاورمیانه دارند.[۱۸]

محتویات

جغرافیا

 
جنگلی در کوه‌های جودن

مساحت اسرائیل ۲۲٬۱۴۵[۱۹] کیلومتر مربع (به تقریب دو برابر قطر) است. اسرائیل ۱۵۳مین کشور جهان از لحاظ وسعت جغرافیایی است.[۲۰]

اسرائیل در شمال با لبنان، در شمال شرقی با سوریه، در شرق با اردن و در جنوب غربی با مصر مرز زمینی دارد. اسرائیل هم‌چنین در شرق با کرانه باختری رود اردن و در جنوب غربی با نوار غزه مجاور است. این کشور هم‌چنین از طریق دریای مدیترانه، خلیج ایلات و دریای سرخ مرز آبی دارد. این کشور با وجود پهناوری اندک، ویژگی‌های جغرافیایی متنوعی را شامل می‌شود.[۱]

شورترین دریاچه جهان به نام دریای مرده (بحرالمیت) در مرز اردن و اسرائیل واقع شده است. بزرگ‌ترین دریاچه داخلی اسرائیل، دریاچه کینرت در دامنه بلندی‌های جولان قرار گرفته‌است.[۲۱]

صحرای نِگِب بیابانی است وسیع در جنوب کشور اسرائیل كه حدود ۵۵ درصد از خاک اسرائیل را پوشانده‌است.

تقسیمات کشوری

 

کشور اسرائیل به شش استان (به عبری: מחוזות محوزوت، جمع محوز) و ۱۵ بخش (به عبری: נפות نافوت، جمع نافا) تقسیم می‌شود.

استان‌ها

شهرهای پرجمعیت

فهرست زیر شامل ۱۰ شهر پرجمعیت اسرائیل می‌شود. برای مشاهده آمار جمعیتی تمام شهرهای اسرائیل به فهرست شهرهای اسرائیل مراجعه کنید.

پرچمشهرجمعیت
در محدوده شهری
(۲۰۰۹)[۲۲]
جمعیت
با احتساب
حومه (۲۰۰۹)[۲۳]
استان
Emblem of Jerusalem.svg اورشلیم ۷۶۳٬۶۰۰ ۱٬۰۲۹٬۳۰۰ استان اورشلیم
Tel Aviv coatofarms.jpg تل‌آویو ۳۹۲٬۵۰۰ ۳٬۲۵۰٬۰۰۰ استان تل‌آویو
Haifa coa.svg حیفا ۲۶۴٬۹۰۰ ۱٬۰۳۹٬۰۰۰ استان حیفا
Rishon leZion COA.png ریشون لتسیون ۲۲۶٬۱۰۰ - استان مرکز
Coat of arms of Ashdod.png اشدود ۲۰۹٬۲۰۰ - استان مرکز
BeershebaEmblem.svg بئرشبع ۱۸۷٬۲۰۰ ۵۳۱٬۰۰۰ استان جنوب
Coat of arms of Petah-Tiqua.svg پتخ تیکوا ۱۹۳٬۹۰۰ - استان مرکز
NetanyaLogo.png ناتانیا ۱۷۹٬۰۰۰ - استان مرکز
Holon COA.png خولون ۱۷۰٬۶۰۰ - استان تل‌آویو
Coat of arms of Bnei Brak.png بنی برق ۱۵۳٬۳۰۰ - استان تل‌آویو

مردم

 
نمودار پراکندگی نژادی در اسراییل در بین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰

بر پایه آمار سال ۲۰۰۹ میلادی، اسرائیل در حدود هفت میلیون و ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داشته‌است که در حدود پنج میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از ساختار جمعیتی آن را یهودیان تشکیل داده‌اند.[۲۴] مابقی ساختار جمعیتی از مسلمان‌ها، مسیحیان، دروزها و سامریون تشکیل شده‌است.[۴]

بزرگ‌ترین بخش از اقلیت‌های قومی را شهروندان موسوم به عرب اسرائیلی تشکیل می‌دهند. اعراب اسرائیل ۱۹٫۷ درصد از جمعیت اسرائیل را تشکیل می‌دهند.[۲۵] هم‌چنین بر اساس آمار موجود، بیش از ۱۳۵هزار شهروند ایرانی‌تبار در کشور اسرائیل زندگی می‌کنند.[۲۶]

تاریخ

نوشتار اصلی: تاریخ اسرائیل

دولت مدرن اسرائیل دارای ریشه‌های مذهبی در سرزمین اسرائیل از کتاب مقدس است که به آن از دوران باستان صهیون گفته می‌شده است.[۲۷] سرزمین باستانی اسرائیل هم‌چنین منطقه‌ای حیاتی از پادشاهی اسرائیل و پادشاهی یهودا بوده است.[۲۸] با شکل‌گیری جنبش سیاسی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ و بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ میلادی، جامعه ملل، در پایان جنگ جهانی اول و پس از سقوط امپراتوری عثمانی، قیمومیت بر فلسطین را به بریتانیا اعطا کرد،[۶] با هدف این‌که قیمومیت بریتانیا «پیش‌زمینه‌های مطلوب سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای تأسیس خانه ملی یهودیان را عهده‌دار شود و هم‌چنین برای حفاظت از حقوق مدنی و حقوق مذهبی از همه ساکنان سرزمین فلسطین، صرف‌نظر از نژاد و مذهب» بکوشد.[۲۹]

شکل‌گیری صهیونیسم تا تشکیل دولت اسرائیل

 
حییم وایزمن، شیمیدان روسی‌تبار یهودی و کاشف ماده اَسِتون، اولین رئیس‌جمهور اسرائیل بود.[۳۰]

ایجاد جنبش صهیونیسم موجب موج دوم مهاجرت به خاور میانه شد (۱۹۰۴ - ۱۹۱۴) و بیش از ۴۰۰۰۰ یهودی به آن سرزمین مهاجرت کردند. در سال ۱۹۱۷ وزیر خارجه بریتانیا آرتور جی بالفور اعلامیه مشهوری را منتشر کرد که از در نظر گرفتن فلسطین به عنوان سرزمینی برای یهودی‌ها پشتیبانی شده بود. در ۱۹۲۰ فلسطین به‌عنوان عضوی از جامعه ملل تحت قیمومیت بریتانیا پذیرفته شد. مهاجرت یهودیان در موج سوم (۱۹۱۹ - ۱۹۲۳) و چهارم (۱۹۲۴ - ۱۹۲۹) پس از جنگ اول جهانی ادامه یافت. در شورش اعراب در ۱۹۲۹ در فلسطین، ۱۳۳ یهودی و از جمله ۶۷ نفر در هبرون کشته شدند. در پایان جنگ دوم جهانی، جمعیت یهودیان در فلسطین بیش از ۶۰۰۰۰۰ نفر بود.

در سال ۱۹۳۹، بریتانیا «نامه سفید (گزارش دولت) سال ۱۹۳۹» خود را منتشر نمود و در آن مهاجرت یهودیان و خرید زمین توسط آن‌ها را محدود نمود که شاید علت آن شورش‌های اعراب در فاصله سالهای ۱۹۳۶ - ۱۹۳۹ بوده‌است. از دیدگاه انجمن‌های یهودی و صهیونیست‌ها، این «نامه سفید» خیانت به اعلامیه ۱۹۱۷ بالفور بود. ضمن آنکه اعراب نیز از این تصمیم راضی نبودند و خواهان توقف کامل مهاجرت یهودیان به این سرزمین بودند. اما این «نامه سفید» خط دهنده سیاست بریتانیا تا انتهای دوران قیمومیت بر آن سرزمین بود.

برحسب طرح تقسیم ارائه‌شده توسط سازمان ملل قرار بر این بود که این منطقه بین اعراب و یهودیان بطور مساوی تقسیم گردد و بیت‌المقدس(اورشلیم) نیز محدودهٔ تحت نظارت سازمان ملل قرار گیرد، تا از ایجاد برخورد جلوگیری شود. اما یهودی‌ها به طرح قانع نبودند و مناطق دیگری را نیز به اشغال درآورده و ضمیمه خاک خود کردند. اعراب نیز با تشکیل حاکمیتی یهودی به هر نحو مخالف بودند و مخالفت خود را اعلام کردند.

بعد از تشکیل دولت اسرائیل

در سال ۱۹۴۸ م. با اشغال قسمت اعظمی از فلسطین در محل باستانی کشور پادشاهی مکابیز، دولت اسرائیل در آسیای غربی در مشرق مدیترانه تشکیل شد. مساحت آن ۲۱۰۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۳۶۹۰۰۰۰ تن است. پایتخت آن شهر تل آویو و شهرهای عمده آن اورشلیم و حیفا (بندر مهم) است.[۳۱] طبق قانون کنِسِت بنا بوده‌است، پایتخت این کشور به اورشلیم منتقل شود و سفارتخانه‌های خارجی نیز به آنجا برود،[۳۲] اما تا کنون فقط ایالات متحده آمریکا این تصمیم را به رسمیت شناخته‌است و مرکز نمایندگی اصلی خود را به اورشلیم منتقل کرده‌است و عملاً هنوز تل آویو پایتخت است.

نظام سیاسی

 
کِنسِت (مجلس نمایندگان) در اورشلیم.

در اسرائیل احزاب بازیگران اصلی در صحنه سیاسی هستند، این احزابند که تعیین کننده نوع زندگی، جهت گیری‌های سیاسی و اجتماعی در اسرائیل هستند.

احزاب اصلی اسرائیل اغلب سال‌ها پیش از تأسیس دولت به وجود آمده‌اند، بارها دچار ائتلاف و انشعاب شده‌اند که این ائتلاف و انشعاب‌ها تا کنون نیز ادامه دارد.

در اسرائیل هر حزبی که موجودیت دولت یهود را به رسمیت بشناسد حق فعالیت سیاسی دارد و هر حزبی که بیش از نیمی از کنست را در دست گیرد می‌تواند کابینه را تشکیل دهد و در غیر این صورت با ائتلاف با احزاب دیگر کابینه تشکیل می‌شود، نخست وزیر با رای مستقیم مردم تعیین می‌شود و ریاست جمهوری که پستی کاملاً تشریفاتی است از سوی کنست و برای مدت ۵ سال انتخاب می‌گردد.

احزاب کلیدی

نوشتار اصلی: احزاب در اسرائیل
 
  • حزب کارگر: در سال ۱۹۳۰ حزب ماپای با ادغام دو حزب قدیمی کارگری تشکیل شد و در همان دهه به حزب مسلط در عرصه سیاسی این کشور بدل شد و در سال ۱۹۶۵ ماپای با ائتلاف با حزب رافی حزب کارگر را تشکیل داد، حزب ماپای و بعدها کارگر از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۷ به صورت ممتد حزب حاکم اسرائیل بود و افراد سرشناسی چون بن گوریون، شیمون پرز، اسحاق رابین از اعضای این حزب بودند. تعلقات ناسیونالیستی در حزب کارگر شدید نیست، این حزب طرفدار جدایی دین از سیاست و حزبی سکولار است.
  • حزب لیکود: یکی از احزاب ناسیونالیست افراط گرای اسرائیل است، در گذشته با نام هروت (آزادی) فعالیت می‌کرده و در سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ در روسیه ایجاد گردیده. این حزب در ابتدا طرفدار تشکیل دولت در دو سوی رود اردن بود و اندک اندک نظریاتش تعدیل یافت و امروزه از تشکیل دولت فلسطینی فقط در ۵۰ درصد کرانه باختری حمایت می‌کند.
  • حزب مفدال: در سال ۱۹۵۵ و از ائتلاف دو حزب میزراهی و اتحادیه کارگران مذهبی حزب مفدال با گرایش ملی-مذهبی ایجاد شد، مفدال دارای گرایش‌های مذهبی و ناسیونالیستی است، این حزب در اکثر دولت‌های ائتلافی اسرائیل حضور داشته و به عنوان یک حزب سیاسی شریک دولت شناخته می‌شود.
  • حزب شاس: این حزب در ۱۹۸۴ توسط یک خاخام سیاسی به نام آریه دری تأسیس شد و یکی دیگر از احزاب مذهبی اسرائیل است، تعلقات ناسیونالیستی خاصی ندارد و بیشتر در پی اجرای قوانین دین یهود در جامعه و گرفتن امتیاز برای مدارس دینی و طلاب است.
  • حزب مرتص: از اتحاد ۳ حزب کوچک‌تر به نام‌های راز، ماپام و شینویی به وجود آمد. مرتز طرفدار سرسخت آزادی مذهبی است و بر تکثرگرایی در جامعه اسرائیل تأکید دارد و از این رو در جامعه اسرائیل قطب مخالف شاس محسوب می‌شود.
  • حزب کادیما:این حزب توسط آریل شارون تأسیس شد.
  • احزاب عرب: در اسرائیل ۳ حزب عرب نیز فعالیت می‌کنند که متناسب با جمعیت هوادار خود، نمایندگانی به کنست می‌فرستند.

سیاست خارجی

 
نقشه روابط دیپلماتیک اسرائیل با کشورهای جهان.

اسرائیل عضو رسمی سازمان ملل متحد است و در بسیاری از کشورهای جهان، وابسته‌های دیپلماتیک دارد. در حال حاضر بیش از صد و شصت کشور جهان، اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند و با این کشور روابط کامل دیپلماتیک دارند.[۳۴] تمامی کشورهای غربی، بخشی از آمریکای جنوبی، آسیا و آفریقا نیز کشور اسرائیل را به رسمیت شناخته‌اند.[۳۵]

۳۲ کشور عضو سازمان ملل شامل افغانستان، الجزایر، عراق، بنگلادش، بحرین، بوتان، برونئی، مجمع‌الجزایر قمر، جیبوتی، اندونزی، کره شمالی، کویت، لبنان؛ لیبی، مالزی، مالی، مراکش، نیجر، عمان، قطر، پاکستان، سومالی، سودان، عربستان سعودی، سوریه، تونس، امارات متحده عربی و یمن این دولت را به رسمیت نمی‌شناسند و ایران، گینه، کوبا و چاد هم پس از مدتی این دولت را غیرقانونی اعلام کرده و از تصمیم خود برای به رسمیت شناختن آن برگشتند.[۳۶]

منازعه فلسطین و اسرائیل

منازعه‌ی فلسطین اسرائیل، مناقشه‌ای جاری میان فلسطینیان و اسراییلیان است، که در میانه‌ی سده‌ی بیستم آغاز شد. منازعه‌ی فلسطین ـ اسراییل، بخش محوری منازعه‌ی گسترده‌تر اَعراب و اسراییل است، و به‌عنوان «رام‌نشدنی‌ترین منازعه»ی جهان از آن یاد شده‌است. منازعه، در هریک از جوامع فلسطینیان و اسراییلیان، گستره‌ی وسیعی از دیدگاه‌ها را پدید آورده‌است. این موضوع، اختلافات عمیقی را که نه‌تنها میان فلسطینیان و اسرائیلیان وجود دارد، بلکه در هریک از این دو جامعه وجود دارد، برجسته می‌کند. مشخصه‌ی این منازعه، سطح خشونت موجود در آن است، که شاهدی بر وجود آن در تمام دورانی‌ست که از آغاز آن می‌گذرد. جنگ میان طرفین، توسط ارتش‌های متعارف، گروه‌های شبه‌نظامی، جوخه‌های ترور، و افراد، اداره شده‌است، و تلفات ناشی از آن، به نظامیان محدود نمانده‌است؛ بلکه شمار زیادی از تلفات در غیرنظامیان دو طرف نیز پدید آورده‌است. شخصیت‌های بین‌المللی برجسته در این منازعه درگیرند. [۳۷]

آموزش عالی

 
فارغ التحصیلان دورهٔ کارشناسی ارشد سال ۲۰۰۷ دانشگاه حیفا.

آموزش در اسرائیل، یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگ و زندگی در اسرائیل است. مدارس و دانشگاه‌های اسرائیل، از سیستم سکولاریسم (ممانعت از دخالت دین در امور عمومی جامعه) پیروی می‌کنند. دولت اسرائیل، همچنین هر ساله بیش از ده درصد بودجه عمومی کشور را به آموزش و توسعه مدارس، موسسات علمی و تحقیقاتی و دانشگاه‌های اسرائیل اختصاص می‌دهد. رشته‌های فرهنگ عربی و اسلام، ریاضی - فیزیک و علوم تجربی، جزء سه رشته مقطع دبیرستان اسرائیل محسوب می‌شود. البته تعداد فارغ‌التحصیلان رشته فرهنگ عربی و اسلام نسبت به دو رشته دیگر پایین است.[۳۸]

٪۹۷٫۱ اسرائیلی‌ها باسواد هستند.[۳۹] این رقم یکی از بالاترین ارقام در میان تمامی کشورهای جهان و بالاترین در منطقه خاورمیانه است.[۴۰] در مقایسه با تمامی کشورهای جهان، به نسبت جمعیت، اسرائیل دومین کشور از نظر میزان چاپ کتاب و سرانه کتاب‌خوانی است.

تاکنون دوازده یهودی اسرائیلی موفق به دریافت جایزه نوبل شده‌اند؛ و در کل ۱۹۰ یهودی با ملیت‌های گوناگون از جمله اسرائیل موفق به کسب جایزه نوبل در تمامی رشته‌ها شده‌اند یعنی بیش از ۲۴ درصد برندگان این جایزه که از سال نخست (۱۹۰۱) تا سال ۲۰۱۵ تعداد ۸۵۰ نفر می‌شوند، یهودی بوده‌اند، این در حالیست که یهودیان تنها دو دهم درصد از جمعیت مردم جهان هستند.

دانشگاه‌های اصلی اسرائیل

از دانشگاه‌های اصلی اسرائیل می‌توان به دانشگاه عبری اورشلیم، دانشگاه بن گوریون، دانشگاه حیفا، دانشگاه برایلان، دانشگاه تل‌آویو، دانشگاه صنعتی اسرائیل و مؤسسه عالی علوم وایزمن اشاره کرد.

علوم و فناوری در اسرائیل

اقتصاد

نوشتار اصلی: اقتصاد اسرائیل
نوشتار اصلی: استنلی فیشر
 
ال عال هواپیمایی رسمی حامل پرچم و بزرگ‌ترین شرکت هواپیمایی در کشور اسرائیل است. هواپیمایی ال عال در ایام شبات پرواز نمی‌کند.[۴۱]

اسرائیل پیشرفته‌ترین کشور از لحاظ توسعهٔ صنعتی و اقتصادی در منطقهٔ غرب آسیا و خاورمیانه در نظر گرفته می‌شود.[۴۲] کیفیت آموزش مراکز آموزش و پرورش اسرائیل و ایجاد یک جامعه با انگیزهٔ بسیار بالا و تحصیل‌کرده تا حد زیادی عامل ترغیب و تحریک این کشور برای رونق فناوری‌های رده بالا و توسعهٔ سریع اقتصادی است.[۴۳]

اسرائیل دومین کشور بعد از ایالات متحده در داشتن شرکت‌های نوپا[۴۴] و خارج از آمریکای شمالی کشوریست که بیش‌ترین تعداد شرکت‌های فهرست شده در بورس نزدک را دارد.[۴۵]

در سال ۲۰۱۰ اسرائیل رتبهٔ ۱۷ در میان کشورهای جهان از لحاظ توسعه‌یافتگی اقتصاد را از مؤسسهٔ برجسته و بسیار معتبر IMD کسب نمود. در همین سال اقتصاد اسرائیل با دوام‌ترین اقتصاد جهان در برابر بحران‌ها رتبه‌بندی شد و همچنین رتبهٔ اول را در سرمایه‌گذاری بر روی مراکز توسعه و تحقیق کسب کرد.[۴۶]

بانک اسرائیل در سال ۲۰۱۰ رتبهٔ اول را در میان بانک‌های مرکزی برای داشتن عملکرد کارآمد کسب کرد در حالیکه سال ۲۰۰۹ رتبهٔ ۸اٌم را داشت. اسرائیل همچنین به عنوان پیشرو در عرضهٔ نیروی انسانی ماهر رتبه‌بندی شد.[۴۷]

 
بزرگترین دیش انرژی خورشیدی جهان در مرکز ملی انرژی خورشیدی بن گورین در صحرای نگب

اسرائیل به دلیل واقع شدن در منطقهٔ خاورمیانه که منطقه‌ای خشک، کم‌آب و دارای سطح بالای تابش نور خورشید است، توان خود را معطوف به فناوری‌های دارای بازدهی بالا در این شرایط کرده است و یک کشور پیش‌رو در توسعه انرژی خورشیدی،[۴۸][۴۹] الکتریسیته زمین‌گرمایی و مدیریت آب و حفاظت از آن محسوب می‌شود،[۵۰] و توسعهٔ فناوری‌های روی لَبه در زمینهٔ نرم‌افزار، ارتباطات و علوم زیستی این کشور که غالباً در سیلیکون وادی متمرکز شده‌اند با سیلیکون والی ایالات متحده مقایسه می‌شود.[۵۱][۵۲] بنا به گزارشی در سال ۲۰۱۰ از سازمان همکاری اقتصادی و توسعه که اسرائیل هم عضو آن است، اسرائیل رتبهٔ اول جهان در صرف هزینه‌های تحقیق و توسعه از تولید ناخالص داخلی را دارد.[۵۳] اینتل و مایکروسافت اولین مراکز تحقیق و توسعه خارج از کشور (آمریکا) خود را در اسرائیل ساختند و دیگر شرکت‌های چند ملیتی فناوری همچون IBM، گوگل، اپل، هیولت پاکارد (HP)، سیسکو سیستمز، فیسبوک، موتورولا و چند شرکت دیگر تاسیسات تحقیق و توسعه را در این کشور در منطقهٔ سیلیکون وادی باز کرده‌اند که علاوه بر این شرکت‌های خارجی، بسیاری از شرکت‌های فناوری‌های رده‌بالای اسرائیلی در این منطقه مستقر هستند.

 
تل آویو قطب فناوری و اقتصاد (۲۰۰۵)

این کشور دارای مقدار زیادی از مخازن گاز طبیعی در ساحل خود در دریای مدیترانه است که انتظار می‌رود این کشور را از وارد کننده گاز به صادرکننده آن تبدیل کند.[۵۴]

از سال ۱۹۸۵، آمریکا سالانه در حدود ۳ میلیارد دلار به اسرائیل کمک کرده است. از سال ۱۹۷۶، اسرائیل بیشترین مقدار کمک‌های خارجی سالانهٔ آمریکا را دریافت کرده است. بعلاوه پس از جنگ جهانی دوم آمریکا در مجموع بیشترین کمک‌های مالی را به اسرائیل ارائه داده است.[۵۵] کمک‌های مالی آمریکا قرار است از سال ۲۰۰۸ به تدریج افزایش یابد و حداکثر به ۳٫۱ میلیارد دلار در سال برسد، بااین همه کمک ۳٫۱ میلیاردی آمریکا، بخش کوچکی از بودجه سالیانه اسرائیل را تشکیل می‌دهد.

منتقدان اسرائیل ادعا می‌کنند که این کمک‌ها از ابتدای آغاز آن (۱۹۴۹) تا به حال، به ۱۰۸ میلیارد دلار بالغ شده‌است که آی‌پک (کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی) نقش مهمی در جمع‌آوری این کمک‌ها داشته‌است.[۵۶][نیازمند منبع]

اما از سوی دیگر مدافعان اسرائیل از جمله کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی[۵۷] مدعی هستند که ارقامی همچون کمک ۱۰۸ میلیارد دلار کمک از آغاز تشکیل اسرائیل تاکنون، آماری نیست که موجب سازندگی و آبادانی و حاصل پیشرفت‌های گسترده یک کشور درگیر جنگ در زمینه‌های مختلف بوده باشد، بلکه تلاش خود ملت و ابتکار و میهن پرستی و سخت کوشی مردمان آن عامل دستاوردهای گسترده علمی، صنعتی، کشاورزی، بهداشتی، پزشکی، هنری و ادبی آن بوده است.[۵۷]

گفتنی است که امروزه اسرائیل به نسبت جمعیت خود دارای صادرات قابل توجهی است و تکنولوژی و محصولاتی با تکنولوژی بالا را حتی به کشورهای ایالات متحده آمریکا و کشورهای بزرگی چون هند[۵۸] و چین[۵۹] صادر می‌کند.

گردشگری

نوشتار اصلی: گردشگری در اسرائیل

صنعت گردشگری یکی از منابع مهم درآمد برای کشورهاست و اسرائیل نیز از این قاعده مستثنی نیست. جهانگردان بسیاری به منظور بازدید از مناطق باستانی مذهبی موزه‌ها مناطق طبیعی جغرافیایی و سواحل از اسرائیل دیدن می‌کنند.[۶۰] جهانگردی یکی از مهمترین منابع حمایتی صنایع اسرائیل از جمله تجارت هتل‌ها و رستوران‌ها است. در سال ۲۰۰۹ بیش از ۲٫۷ میلیون نفر جهانگرد از اسرائیل بازدید کردند.[۶۱]

آزادی‌های اجتماعی و رسانه‌ای

قوانین کشور اسرائیل مبتنی بر اصول دموکراسی و سکولاریسم نوشته شده‌است.[۶۲] این کشور از لحاظ آزادی‌های اجتماعی و روند دمکراسی پیشروترین کشور در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود، با این حال دولت اسرائیل مجوز چنین آزادی را در سرزمین‌های فلسطینی تحت اشغال، نمی‌دهد. به گفته سازمان گزارشگران بدون مرز سربازان اسرائیلی علیه خبرنگاران عربی که برای رسانه های محلی یا دیگر کشورهای عربی کار می‌کنند تبعیض قائل شده و با آنان بدرفتاری می‌کنند. در خود اسرائیل نیز بحث آزادی بیان خصوصا زمانی مفهوم پیدا می‌کند که قرار است در مورد مسئله فلسطین سخن گفته شود. در اسرائیل قانون خاصی برای مطبوعات وجود ندارد و در صورتی هم که رسانه‌ها با اعتراض و اقامه دعوا روبرو شوند در دادگاه‌های عادی به جرایم آنها رسیدگی می‌شود. [۶۳] تمامی جراید اسرائیلی مستقل هستند. سازمان گزارشگران بدون مرز، که یک سازمان بین‌المللی دفاع از مطبوعات است، در گزارشی که در سال ۲۰۰۵ منتشر کرد، رسانه‌های اسرائیلی را «مقتدر و مستقل» خواند اما افزود ارتش اسرائیل به کرات مانع فعالیت روزنامه نگاران فلسطینی و خارجی شده‌است.
قابل ذکر است متن تمام روزنامه‌های فلسطینی قبل از چاپ باید توسط مقامات اسرائیلی مورد بازبینی قرار گیرد.[۶۳]

چندهمسری در اسرائیل غیرقانونی است.[۶۴][۶۵] جامعه همجنس‌گرایان دارای آزادی‌های وسیع اجتماعی در این کشور هستند، هرچند برخی گروه‌های مذهبی محافظه‌کار در اسرائیل با این آزادی‌ها مخالفند.[۶۶]

هم‌چنین مجازات اعدام در کشور اسرائیل وجود ندارد و این مجازات از قوانین کیفری لغو شده است.[۶۷]

زبان

 
به دلیل ساختار مهاجرت‌پذیر اسرائیل، نام خیابان‌ها در اسرائیل به سه زبان عبری، عربی و انگلیسی نوشته می‌شوند.

عبری و عربی دو زبان رسمی و اصلی کشور اسرائیل است. زبان‌های رایج دیگر در اسرائیل عبارت‌اند از: انگلیسی، روسی، ییدیش (زبان رایج میان یهودیان روسیه، لهستان و آلمان که مخلوطی از آلمانی و عبری است).

وزارت آموزش و پرورش اسرائیل یادگیری زبان عربی را در تمامی مدارس دولتی الزامی کرده‌است. هدف از این کار نزدیک کردن دو فرهنگ یهود و عرب به یکدیگر ذکر شده‌است. دو زبان عبری و عربی در پارلمان اسرائیل به عنوان زبان‌های رسمی شناخته می‌شوند و نمایندگان در صورت تمایل می‌توانند به زبان عربی در کنست سخن بگویند.[۶۸]

فرهنگ

 
به دلیل گستردگی ساختار جمعیتی، اسرائیل مردمانی با فرهنگ‌های متنوعی را در خود جای داده است.

اسرائیل کشوری است که مردمی از ادیان و فرهنگ‌های مختلف را در خود جای داده است مردمی که به شدت به اعتقادات خود معتقد هستند.[۶۹] به دلیل ساختار جمعیتی اسرائیل که عمدتاً از یهودیان و اعراب تشکیل شده است، اسامی تمامی خیابان‌های این کشور به دو زبان عبری و عربی نوشته شده است و تمامی فیلم‌های پخش شده باید دارای زیرنویس عبری و عربی باشند.

امکانات جامعه

۶۵ درصد اسرائیلی‌های ۱۸ ساله به بالا، مالک خانه خودشان هستند؛ ۸۴ درصد افراد بالای پنجاه سال به بالا نیز، مالک خانه‌شان هستند.[۷۰]

توان نظامی

نیروهای مسلح

 
نیروی هوایی اسرائیل، مجهزترین نیروی هوایی در منطقه خاورمیانه، با قابلیت کاملاً تهاجمی است.[۷۱][۷۲]

نیروهای دفاع اسرائیل که اسم مخفف آن به عبری «تزاحال» نامیده می‌شود، متشکل از سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی است که زیر نظر مستقیم ستاد کل فرماندهی و عملیات اداره می‌شوند.

اسرائیل خود را توان نظامی برتر خاورمیانه می‌داند و راهبرد اصلی این کشور بر این اصل استوار است که هیچ کشوری درمنطقه نباید از او پیشی گیرد، و مقابله اسرائیل با توان هسته‌ای ایران نیز از این راهبرد سرچشمه می‌گیرد.[۷۳]

صنایع نظامی

این کشور هر ساله چند میلیارد دلار از تجهیزات نظامی خود را به کشورهای دیگر جهان صادر می‌کند. کشورهای چین، هند و ایالات متحده آمریکا از جمله مشتریان کلان تجهیزات نظامی تولید شده در صنایع نظامی اسرائیل هستند.[۵۸][۵۹]

تسلیحات هسته‌ای

گفته می‌شود که اسرائیل از دهه پنجاه میلادی برنامه هسته‌ای داشته‌است، اما دولت اسرائیل هیچ‌گاه در اختیار داشتن جنگ‌افزار هسته‌ای را تأیید یا تکذیب نکرده‌است، و در این رابطه «سیاست ابهام» را در پیش گرفته‌است.[۷۴]

این کشور هم‌چنین با آن‌که عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است، اما هیچ‌گاه پیمان‌نامه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا نکرده‌است.

مرکز تحقیقات هسته‌ای نگب در ده کیلومتری شهر دیمونا قرار دارد که بر باور عمومی، بخش مهمی از «برنامه هسته‌ای اسرائیل» را تشکیل می‌دهد. در سال ۱۹۸۶ یک تکنسین هسته‌ای اسرائیلی، برای اولین‌بار، اطلاعات و تصاویری محرمانه از داخل رآکتور دیمونا و کلاهک‌های اتمی اسرائیل را در اختیار هفته‌نامه بریتانیایی ساندی‌تایمز قرار داد و به این ترتیب، مدارکی در تأئید حدس و گمان‌های موجود، در مورد زرادخانه هسته‌ای اسرائیل را منتشر کرد.[۷۵]

به نوشتهٔ هفته‌نامه دفاعی جینز اسرائیل ششمین قدرت هسته‌ای جهان محسوب می‌شود. این هفته‌نامه هم‌چنین مدعی شده که اسرائیل دارای ۱۰۰ تا ۳۰۰ کلاهک هسته‌ای است که از نظر تعداد دارا بودن کلاهک هسته‌ای با بریتانیا برابری می‌کند.[۷۳]

جنگ‌ها

 
گلدا مایر اولین نخست‌وزیر زن اسرائیل بود.

اسرائیل در حال حاضر درگیر نزاع با فلسطینیان در سرزمین‌هایشان است. سرزمین‌هایی که از بعد از جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ به اشغال اسرائیل درآمده‌است و این به رغم امضا قرارداد اسلو در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳، مورد اختلاف می‌باشد.

فلسطینیان خواستار آنند که نوار غزه و کرانه باختری رود اردن که به ترتیب در غرب و شرق اسرائیل قرار دارند، طبق طرح تقسیم سازمان ملل به یک کشور مستقل (و ترجیحاً به‌هم‌پیوسته) تبدیل شود. مذاکرات، تهدیدات و جنگ‌های هر از چند یک بار میان اسرائیل با سوریه و لبنان در جهت رسیدن به نقطه ثبات هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌است.

پیمان‌نامه‌ها و قطعنامه‌ها

Wiki letter w.svg این بخش از این نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

  • در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ پیمان صلح کمپ دیوید میان کشورهای اسرائیل و مصر و با میانجگری ایالات متحده آمریکا به امضا رسید.
  • سال ۲۰۰۴ میلادی در پی ترور شیخ احمد یاسین توسط اسرائیل طرح تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه اسرائیل مطرح شد. ۱۱ عضو شورای امنیت به این قطعنامه رای مثبت و ۳ کشور(بریتانیا، آلمان و رومانی) رای ممتنع دادند. این قطعنامه با رای منفی آمریکا وتو شد.[۷۶]
  • سال ۲۰۰۶ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه‌ای اسرائیل را به دلیل به قتل رساندن ۱۹ شهروند فلسطینی در بیت حانون محکوم کرد. این قطعنامه همچنین خواستار توقف حملات اسرائیل به نوار غزه و عقب‌نشینی نیروهای این کشور از مناطق تحت اداره فلسطینیان شد. ۱۵۶ کشور جهان به این قطعنامه رای مثبت، ۷ کشور رای منفی و ۷ کشور رای ممتنع دادند.[۷۷][۷۸]
  • عفو بین‌الملل گزارش کرده است که اسرائیل در جریان حملاتی که از دسامبر ۲۰۰۸ تا ژانویهٔ ۲۰۰۹ به نوار غزه کرد، مرتکب جنایات جنگی شده، حملات نظامی‌اش به این منطقه غیر مسئولانه بوده و همچنین دست به تخریب‌های عمدی و وحشیانه زده است.[۷۹]
  • شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد اسرائیل را به دلیل حمله به کاروان امدادرسانی غزه در سال ۲۰۱۰ به نقض قوانین متهم کرده و گفته است مدارک واضحی وجود دارد که پیگرد قانونی علیه اسرائیل را به دلیل کشتار تعمدی ممکن می‌کند. در این حمله ۹ نفر از فعالان حقوق بشر که قصد داشتند با عبور از محاصره اقتصادی نوار غزه توسط اسرائیل، مواد امدادی را به ساکنان این منطقه برسانند، کشته و تعداد بیشتری مجروح شده‌اند. اما اسرائیل این گزارش را مغرضانه دانسته و رد کرده است.[۸۰]

جستارهای وابسته

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
72شهید به یاری ولایت
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394

 

72شهید به یاری ولایت
ارسال در تاریخ پانزدهم بهمن ۱۳۹۱ توسط مرتضی

تیر ماه 1378 بود، سردار باقرزاده اكيپ هاي تفحص را جمع كرد و گفت: «مردم تماس مي گيرند و درخواست   مي كنند مراسم تشييع شهدا بگذاريد تا عطر شهدا حال و هواي جامعه را عوض كند.» سردار گفت:«برويد در مناطق به شهدا التماس كنيد و بگوييد شما همگي فدايي ولايت هستيد. اگر صلاح مي دانيدبه ياري رهبرتان برخيزيد.» چند روز گذشت. يك روز صبح به محور عملياتي بدر و خيبررسيديم. برای رفع تكليف، همان جملات سردار را گفتم. ناهار را كه خورديم، برگشتيم به اهواز.همان روز در شلمچه تعدادي شهيد پيدا شد. چند ساعتي بيشتر در پادگان نبودم كه گفتند از هور تماس گرفتند كه شهيدي پيدا شده است.

حضور کمرنگ مسئولین در تشییع شهدای گمنام در شیراز

 چند روز گذشت و از شرهاني و فكه، نيز هر روز خبرهاي خوشي مي رسيد. شب بود،
 مشغول خوردن شام بوديم كه سردار تماس گرفت: «چه خبر؟» گفتم: «شهدا خودشان را رساندند.
 درهاي رحمت خدا باز شد.» گفت: «فردا صبح، شهدا را به تهران بفرست.» از تعداد شهدا پرسيد،
 گفتم: «هنوز شمارش نكرده ام.» و همين طور كه گوشي را با كتفم نگه داشته بودم، شروع كردم
 به شمردن: «16 تا فكه؛ 18 تا شرهاني و.....كه در مجموع 72 شهيد هستند.»
سردار گفت: الله اكبر! روز عاشورا هم 72 نفر پاي ولايت ايستادند.»  سعي كردم به بهانه اي معطل كنم
تا تعداد شهدا بيشتر شود، اما نشد.

منبع:آسمان مال آنهاست ص۵۰


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خلاصه ای از زندگی نامه ومبارزات شهید نواب صفوی
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394
خلاصه ای از زندگی نامه ومبارزات شهید نواب صفوی
توسط : modir110
                                                 بسمه تعالی

یوسف حنا(مسیحی لبنانی مسلمان شده به دست شهید نواب):«او(نواب) جسم نحیفی داشت اما روح بزرگی در این جسم نحیف حكومت می كرد كه گویی می خواست تمام دنیا را در میان وح خودش ودر میان پنجه های پر قدرت خودش هضم كند».

زندگی نامه سید مجتبی تهرانی معروف به نواب صفوی، در سال 1303 شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه  محقری در خانی آباد تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، از روحانیانی بود كه در اثر فشار حكومت رضاخان مجبور به ترك لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وكالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید.مرحوم سید جواد در سال 1314 یا 15 در پی مشاجره و درگیری لفظی با (داور) وزیر عدلیه ی رضاخان،  یك سیلی نثار وی كرد كه در اثر آن سه سال به زندان افتاد.در اواخر سال 1320، پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد. شهید از طرف مادر به سادات دُرچه اصفهان منتسب و از طرف پدر میرلوحی است.شهید عنوان نواب صفوی را از خاندان مادر به ارث برده است.شهید پس از ورود به نجف اشرف، بدون كوچكترین درنگی به فراگیری مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگی با علمای دلسوز و بیدار و مبارز از جمله صاحب كتاب جهانی و كم نظیر الغدیر، آیت الله علامه امینی قدس سره برقرار كرد.اعدام انقلابی كسروی و اعلام موجودیت فداییان اسلامفدائیان اسلام كه از اولین وسازمان یافته ترین حركت های مذهبی ایران در دوران معاصربه حساب می آمد، بی شك شهرت ومحبوبیت خود را از روح بلند وآرمان طلب نواب می گرفت.                                             بعد از شهریور 1320 و فراگیر شدن جنگ جهانی دوم، ایران نیز گرفتار شرایط دشواری شد، از یك طرف مورد تجاوز متفقین قرار گرفت، و از طرف دیگر سود جویانی قلم به مزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده می كردند و از  طریق ترویج فرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا آنچه رضاخان از طریق زور  قلدری نتوانسته بود انجام دهد، از طریق قلم و نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلام انجام دهند.«احمد كسروی» از جمله افرادی بود كه خط معارض و مهاجم علیه اسلام  تشیع را دنبال می كرد. او نه تنها در كتاب «شیعی گری» به روحانیت، مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم علیهم السلام حمله می كرد، بلكه در كتاب های صوفی گری، بهاییگری، مادی گری و حتی تاریخ مشروطیت، مقدسات دینی و روحانیت را مورد حمله قرار داد.نواب با كتاب های كسروی در نجف آشنا شد و موجی از احساسات مذهبی و دینی وجودش را فرا گرفت.كتاب ها را نزد علما برد و از آن ها نظر خواست. همه حكم به مهدور الدم بودن نویسنده ی كتاب ها دادند.سید در اواخر 1323، وارد تهران شد و بدون درنگ به خانه ی كسروی رفت و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین آمیز به اسلام و ائمه ی شیعه علیهم السلام و روحانیت برحذر داشت و وقتی مطمئن گردید كه وی اصلاح پذیر نیست، آماده ی اجرای حكم الهی شد.شهید نواب در هشتم اردیبهشت 1324، در سر چهارراه حشمت الدوله به كسروی حمله كرد ولی توسط پلیس دستگیر و زندانی شد. بعد از آزادی از زندان، موجودیت فداییان اسلام را طی یك اعلامیه ی رسمی با جمله ی هوالعزیز و تیتر « دین و انتقام» اعلام كرد و اعدام كسروی را پیگیری نمود.نواب صفوی به تدریج با جاذبه ی خود، جوانانی چون شهید سید حسین امامی را جذب نمود و امامی در 20 اسفند 1324، بر كسروی یورش برد و او را زیر ضربات اسلحه ی سرد و گرم قرار داد و چون فرشته ی قهر جانش را گرفت.فداییان اسلام و مجریان حكم الهی دستگیر شدند و خبر اعدام انقلابی كسروی در همه جا منتشر شد و مردم مسلمان را غرق در شادی و سرور نمود.بعد از سال 1327، كه جنبش ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و فعالیت گروه های مخالف رژیم علنی شد و اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قرار داد «گس گلشاییان» گردید، رژیم استبدادی شاه برای این كه حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط «هژیر» دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانه ی ترور شاه و دست داشتن آیت الله كاشانی در این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید كرد.فداییان اسلام «هژیر» را اعدام انقلابی كردند و با نامزد نمودن آیت الله كاشانی و مصدق، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت.با وجود این كه نواب میانه ی خوبی با ملی گراها نداشت، اما با توجه به رهبریت آیت الله كاشانی و به منظور وحدت مبارزات اسلامی و ملی، از همگامی و همراهی با آن ها دریغ نورزید.اعدام انقلابی رزم آرارزم آرا نخست وزیر رژیم پهلوی و دست نشانده ی انگلستان، با ملی شدن صنعت نفت به شدت مخالفت می كرد و می گفت كه ملت ایران توانایی و لیاقت اداره ی این صنعت عظیم را ندارد و به عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شورای ملی كارشكنی می كرد.در روز 16 اسفند 1329 زمانی كه اتومبیل رزم آرا جلوی مسجد امام (شاه سابق) توقف كرد و نخست وزیر جهت شركت در ختم آیت الله فیض قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی بی درنگ از پشت سر با شلیلك سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر شد.او در بازجویی می گوید:  من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش      چون به فكر سوختن افتاده ای مردانه باشبلی من طهماسبی هستم و باكی از كشته شدن ندارم، برای این كه خدای متعال می فرماید:وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَپس شما این را مسلم بدانید كسی كه شخصیتی را تشخیص داد خائن به دین و مملكت است ترس از كشته شدن ندارد. آن ها زنده اند. ما معتقد به این حقایق هستیم.»   قتل رزم آرا در دل رژیم چنان وحشتی انداخت كه دولت بعدی (حسین علاء) نتوانست با ملی شدن صنعت نفت مخالفتی نماید و مجبور به استعفا گردید و مجلس، مصدق را به نخست وزیری انتخاب كرد.آیت الله كاشانی در مصاحبه ای در رابطه با قتل رزم آرا چنین اظهار نظر كرد:«این عمل (هلاكت رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالیترین و  مفیدترین ضربه ای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد» و در مصاحبه ای دیگر اظهار می دارد:«... نخست وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شركت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت می كرد. چون عموم طبقات مردم ایران با تصمیم قطعی و خلل ناپذیری برای كوتاه كردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام كرده بودند، پافشاری رزم آرا برای مقاوت در مقابل افكار عمومی ملت ایران و حمایت از شركت نفت باعث خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور، وطن پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست وزیر بیگانه پرست را به جزای اعمال خود رسانید...در مصاحبه با دیلی اكسپرس نیز آزادی قاتل رزم آرا را خواستار شد و علت انجام این عمل را نیز خدمت به ایران و مردم مسلمان آن و بفرمان و حكم محكمه ی افكار عمومی عنوان كرد.در مرداد 1331، ماده ی واحدی به تصویب مجلس رسید كه چون خیانت حاجی علی رزم آرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هر گاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می گیرد.بدین ترتیب در 23 آبان همان سال، طهماسبی پس از دو سال و اندی از زندان آزاد گردید.آیت الله كاشانی در پی آزادی شهید طهماسبی او را به عنوان «شمشیر برّان اسلام» و «مجری اراده و افكار ملت ایران» مورد ستایش قرار داد.

نامه ی شهید نواب صفوی به دكتر مصدق

شهید قبل از كودتای 28 مرداد 1332، در نامه ای به دكتر مصدق او را از سقوط دولت با خبر و به وی جهت اجرای احكام الهی هشدار می دهد.         «هو العزیزآقای دكتر محمد مصدق نخست وزیرپس از سلام،شما و مملكت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید. چنانچه احساس كرده و معتقد شده باشید كه نجات بخش شما مملكت، اجرای برنامه ی مقدس پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله می باشد و پس از تمام جریانات گذشته آماده ی اجرای احكام مقدس اسلام باشید، قول می دهم كه شما و مملكت را به یاری خدای توانا و به بركت اجرای احكام و تعالیم عالیه ی اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده،  به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.»8 شوال المكرم ه.ق 137230 خرداد ماه ه.ق 1332 نواب در زندان مصدقتیر ماه سال 1330 وقتی نواب از خانه یکی از فدائیان اسلام خارج میشود، از سوی مأموران آگاهی دستگیر و زندانی میشود. سید به خاطر سخنرانی 2 سال پیش در آمل و شکستن شیشه مشروب فروشی به زندان میافتد، این در حالی رخ میدهد که مصدق نخست وزیر این دوره است.حقیقت این است که نواب خواستار اجرای احکام اسلامی و در مراحل بعد، تأسیس حکومت اسلامی است، لیکن مصدق در جبهه ملی موافق او نیست. پس از دستگیری نواب (رهبر فدائیان اسلام) افرادی که پیش از وی دستگیر شده بودند آزاد میشوند. سید محمد واحدی از آن جمله است. واحدی نامه ای به مصدق نوشته، خواستار آزادی رهبر فدائیان اسلام میگردد و با جواب نا مساعد وی، در اواخر مرداد 1340 فدائیان اسلام اعلام برگزاری مراسم سخنرانی داده و در پی آن 38 نفر از آنها بازداشت و تبعید میشوند. نواب صفوی با شنیدن این خبر اعتصاب غذا میکند و آیت الله سید محمد تقی خوانساری و آیت الله صدر طی نامه های جداگانه ای به آبت الله کاشانی و دادستان وقت آزادی رهبر فدائیان اسلام و تبعیدیها را خواستار میشوند. پس از یکی دو روز تبعیدیها باز میگردند و نواب پس از سه ماه حبس در عصر مصدق آزاد میگردد. کنگره اسلامیشب معراج رسول اکرم (ص) 27 رجب 1350 ق. مطابق با 1931 م. است. از اندیشمندان اسلامی دور ترین نقاط جهان دعوت به عمل آمده تا خشم امت اسلامی را در مورد انتقال اراضی مسلمانان به صهیونیست ها به معرض نمایش گذارند و نظرات خویش را برای آزادی قدس بیان دارند.یازدهم شهریور 1332 نواب دست به این سفر مقدس میزند تا با حمایت از مردم مسلمان فلسطین، سیاست صهیونیستی انگلستان را محکوم سازد. مسیر حرکت نواب از ایران به بغداد و از آنجا به بیروت و بیت المقدس است. وی در اولین جلسه از جلسات شش روزه كنگره عظیم اسلامی با نطقهای حماسی خویش به زبان عربی، فریاد بیدار باش سر میدهد و زمانی که برای تماشای بخش اشغالی قدس میروند با لحنی آمرانه همراهان را به نماز میخواند. نماز در مسجد مخروبه ای که در یک کیلومتری شهر قدس قرار دارد.                                   وی میگوید: هر کس آماده شهادت است همراه ما شود.تمامی اعضا به امامت آن سید مجاهد نماز میگذارند. سربازان اسرائیلی دست روی ماشه مسلسلها، از کار سید در حیرت میمانند. سید با این حرکت یاد آور میشود که برای آزادی قدس باید با پرچم سرخ شهادت به میدان رفت. در همین زمان با یاسر عرفات كه مشغول تحصیل در دانشگاه های مصر بود دیدار كرده و او را به مبارزه برای آزادی سرزمین فلسطین دعوت می كند.پس از پایان کنگره اسلامی، نماینده جمعیت اخوان المسلمین مصر با نواب صفوی آشنا میشود و شیفته وی میگردد و از او دعوت میکند تا به سفر خویش ادامه داده، از مصر هم دیدن نماید. نداشتن امکانات مالی این سفر را به تعویق  می اندازد تا حضرت علامه امینی زمینه سفر را آماده می سازد.دولت ژنرال نجیب بر سر کار است و در بین آنها بر سر قدرت بین نجیب و عبد الناصر کشمکش وجود دارد. در این حال دو جوان از جمعیت اخوان المسلمین به شهادت رسیده اند و از نواب دعوت میشود تا در دانشگاه الازهر قاهره سخنرانی کند. مأموران نظامی با شلیک تیر نظم مجلس را بر هم میزند و چند نفر پلیس نواب را تحت الحفظ به وزارت کشور میبرند و مورد بازجویی قرار میدهند. سید میگوید: در مصر باید احکام قرآن اجرا گردد. باید مصر وابستگی خود را قطع کند و کانال سوئز ملی شود.دولت مصر جمعیت اخوان المسلمین را منحل اعلام میکند و اخراج فوری نواب را صادر مینماید اما بعد دستور پذیرایی وی به وزیر اوقاف مصر ابلاغ میشود. نواب طی ملاقاتهایی با نجیب و جمال عبد الناصر، موقعیت اخوان المسلمین را برای تحکیم دولت انقلابی مصر یاد آور میشود.بعد از رخداد 28 مرداد 1332، سه پیشنهاد از طرف شاه توسط امام جمعه به نواب در به شرط عدم ورود در مسایل سیاسی داده شد. وی صد هزار تومان پول نقد به همراه داشت تا در صورت قبول پیشنهاد از طرف نواب به او داده شود.پیشنهاد های شاه عبارت بودند از:       1-  در یکی از کشور های اسلامی به عنوان سفیر اعزام شود.               2-  منزلی برای وی در نظر گرفته شود و ماهی 10 هزار تومان حق سفره پرداخت شود.        3-  با همکاری شما یک حزب بزرگ اسلامی تشکیل شود و هزینه آن را دربار تأمین نماید. نواب با کمال قاطعیت به امام جمعه میگوید:«خجالت نمیکشی مرا به درگاه معاویه دعوت میکنی» و شاه را توله سگ خطاب كرده واو را به مرگ تهدید می كند.امام جمعه وجه نقد را برداشته، به سرعت میرود. پیش از این برای رهبر فدائیان اسلام تولیت استان قدس رضوی پیشنهاد شده بود و ایشان رد کرده بودند.پایان كار فداییان اسلامفداییان اسلام از راه تشكیل جلسات تفسیر قرآن و اسلام شناسی بر اساس مكتب تشیع، به فعالیت خود ادامه می دادند و پرچم سبز و سفید خود را با كلمات زیبای «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله» آراسته بودند.در آن موقع در دولت حسین علاء پیوستن ایران به پیمان بغداد مطرح بود كه در حقیقت ایران یكی از اقمار منطقه ی انگلیس و  امریكا می شد. فداییان اسلام در 25 آبان كه علاء برای شركت در ختم مرحوم سید مصطفی كاشانی وارد مسجد امام (شاه سابق) شد توسط مظفر ذوالقدر هدف قرار گرفت اما گلوله به او اصابت نكرد و جان سالم به در برد.در اول آذر 1334، نواب و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و جمعی دیگر از فداییان اسلام دستگیر شدند و در یك محاكمه ی فرمایشی نواب، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر محكوم به اعدام شدند. درصبحدم سرد و تاریك بیست و هفتم دیماه سال 1334 مصادف با 3 جمادی الثانی سالروز شهادت حضرت فاطمه (س)-آنگاه كه نیمی از آسمان سیاه، خون شفق را مزمزه می كرد سرانجام انتظار به پایان رسید، جلادهای رژیم دژخیم و سرسپرده پهلوی درب سلول های رهبر فدائیان اسلام و سه تن از یاران باوفایش را گشودند و...تنها تقاضای رهبر و پیروان غسل شهادت بود. زندانبان برایشان آب مهیا كرد. زندانیان غسل كردند و به نماز شب شهادت ایستادند و خدای را سپاس گزاردند كه موفقشان داشت تا به عهد ازلی همواره وفادار بمانند. از محكومان پرسیدند كه آخرین تقاضایتان چیست و سیدمجتبی خواست كه لباس روحانیتش را به او بازگردانند تا درآخرین لحظات بالباسی كه به آن و به مكتبش همیشه عشق می ورزید، درخون بغلطد.
تمامی افسران و درجه داران و افراد لشگر 2 زرهی، كه درمیدان تیر لشگر، شاهد شهادت رادمرد از جان گذشته
 اسلام و فدائیان بودند، بعدها متفقا گفتند، ما از شهامت، شجاعت، دلیری و مردانگی نواب صفوی متحیر بودیم. همه گفتند هیچ محكوم به اعدامی تاكنون از مرگ با این همه دلیری و بی اعتنایی استقبال نكرده است.
دشمن تصور می كرد با اعدام این بزرگ مدافع حق و عدل وانسانیت می تواند كاخ رفیعی راكه با فداكاری فرزندان اسلام و ایران سر به فلك كشیده است درهم بكوبد غافل از اینكه درختی كه با خون پاك این عزیزان ملت مسلمان ایران آبیاری شده، به قدرت هیچ توفانی ازپای نمی افتد، چنانكه طوفان حرص و شهوت و خیانت اجنبی و سرسپردگانش نتوانست كوچكترین لطمه به آن وارد آورد.
جمعیت فداییان اسلام و بخصوص رهبر آن، نواب صفوی و معاون او، سید عبدالحسین واحدی در تقویت و روی كار آمدن جبهه ی ملی و تصویب ملی شدن صنعت نفت ایران و انتخاب اعضای جبهه ی ملی به نمایندگی مجلس بازگشت آیت الله كاشانی از تبعید، نقش اساسی داشتند و اگر قیام مسلحانه ی آن ها نمی بود و رژیم پهلوی از این جمعیت حساب نمی برد، هیچ یك از موارد یاد شده عملی نمی شد. منشور حکومت اسلامیجناب نواب صفوی با تألیف کتابی تحت عنوان «جامعه و حکومت اسلامی» و انتشار آن در آبان سال 1329 روش صحیح حاکمیت را بیان می دارد. او معتقد است جز با حرکت ریشه ای و تقویت فرهنگ اصیل اسلامی در جامعه با استکبار جهانی نمیتوان مقابله کرد. این سید مجاهد به پیروی از نامه حضرت امیر المومنین علی (ع) به مالک اشتر،اصول سیاسی اسلام را به مردم بیان میکند و به شاه و غاصبان حکومت هشدار میدهد که در صورت اجرا نکردن دستورهای اسلامی به دست فرزندان مقتدر و فدا کار اسلام از بین خواهد رفت.نواب صفوی در جهت نیل به حکومت اسلامی و استقرار مدینه قرآنی غدیر گام بر میدارد و خود را به قالبهای حکومت مشروطه محدود نمیسازد. محتویات كتاب راهنمای حقائق كه نواب آن را در ارتباط با برنامه  ی حكومت اسلامی نوشته بود مسائلی از حرام وممنوع بودن مشروبات الكلی و مواد مخدر تا سینما وموسیقی ، رسیدگی به بیكاران و فقیران ، مبارزه با مفاسد اقتصادی ،صلاحیت های مبلغان،حقوق شرعیه،وزارت فرهنگ،دانشگاه ها،‌وزارت دادگستری،نظارت بر كسب وكار وپیشه، وزارت خارجه، وزارت جنگ و ....   

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شهید نواب صفوی
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394
غسل شهادت
ارسال در تاریخ بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۶ توسط مرتضی

سحرگاه يك شنبه 27 دي ماه سال 1334 اعضاي فداييان اسلام را از لشگر يك پياده به محل لشگر دو زرهي بردند. در وسط سالن پادگان، وسايل شخصي آنان بر زمين ريخته بود, نواب جلو رفت عمامه و عبايش را برداشت, و با لبخند به دوستانش گفت: «به جدم قسم، با همين لباس شهيد مي شوم.» رهبر فداييان براي آخرين مرتبه يارانش را در آغوش گرفت. ثانيه ی تلخ خداحافظي براي او به شوق ديدار در بهشت سخت نبود.

آنان صبور و استوار به سلول هاي انفرادي خود رفتند. نزديك صبح جوخه ی اعدام در كنار ميدان بزرگ پادگان به خط ايستادند, نواب و يارانش از سلول بيرون آمدند. ناگهان سيد محمد واحدي فرياد زد: «الله اكبر, الله اكبر» به اشاره ی سرهنگ اللهياري، پاسباني دست بر دهان سيد محمد گذاشت.

زندانيان از روزنه ی در به بيرون نگاه مي كردند. سرهنگ پرسيد: «اگر خواسته اي داريد بگوييد؟» سيد تقاضاي آب براي غسل شهادت نمود. آب سرد بود, نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد: «اگر آب گرم نباشد, رنگ ما مي پرد و تو و امثال تو فكر مي كنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به شهادت بيشتر مي شود.

رهبر فداييان، يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «خليلم! محمدم! مظفرم! زودتر آماده شويد, زودتر غسل شهادت كنيد, امشب جده ام؛ فاطمه ی زهرا-سلام الله علیها- منتظر ماست.»

پس از غسل شهادت، به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباوري به آنان نگاه مي كردند. دستان به قنوت رفته اش حريم آسمان مناجات بود.  

«منبع : سایت شهید نواب صفوی به نقل از کتاب شبنم سرخ»




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پسرم! تو شهيد خواهي شد
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394
پسرم! تو شهيد خواهي شد
ارسال در تاریخ چهاردهم دی ۱۳۸۶ توسط مرتضی

 

دومین شهیدمحراب ؛ حضرت آیة الله سیداسدالله مدنی؛  امام جمعه ی تبریزکه سندشهادت وسیادتشان توسط حضرت اباعبدالله الحسین- علیه السلام- به ایشان ابلاغ گردید، خوددرجزئیات ماجرا این گونه توضیح می دهند:

من در دو موضع(چیز)نسبت به خودشک کردم.یکی این که به من می گویند "سیداسدالله" آیاواقعا ازاولاد پیامبر هستم؟ ودیگراین که آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید بشوم یانه؟

روزی به حرم امام حسین- علیه السلام- رفته و درآنجا باناله وزاری از امام خواستم که جوابم رابدهد. پس ازمدتی یک شب امام- علیه السلام- را در خواب دیدم که در بالای سرم آمد ودستی به سرم کشید و این جمله رافرمود: "یا بنی! أنت مقتول" یعنی: ای فرزندم! تو کشته می شوی، که جواب دوسؤال من در آن بود. امام فرمود: فرزندم، یعنی من سیدهستم، ودیگراین که به من بشارت دادند که شهید می شوم.

«نشريه ي پيام/ش۶۳/ص۴۶».


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
کــرامــات شهــــدا شهید حمید باکری
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : جمعه 14 اسفند 1394
عاقبت به خیری
ارسال در تاریخ دهم دی ۱۳۸۶ توسط مرتضی

 

دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر ای صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند ؛ دسته ای به مخالفت با گذشته ی خود بر می خیزند و از گذشته ی خود پشیمان می شوند ، دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند  ودسته ی سوم به گذشته ی خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد .

پس از خدابخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته ی اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته ی سوم ماندن بسیار سخت است .« شهید حمید باکری». 




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 13 اسفند 1394


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 13 اسفند 1394


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 13 اسفند 1394

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : پنج شنبه 13 اسفند 1394


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند

.متشگرم از خداوند ارزوی توفیق برایتان دارم






آمار مطالب

:: کل مطالب : 633
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 17
:: باردید دیروز : 66
:: بازدید هفته : 83
:: بازدید ماه : 610
:: بازدید سال : 3868
:: بازدید کلی : 92563

RSS

Powered By
loxblog.Com