عراق
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
مختصات:
۳۲°۵۲′۳۰″ شمالی ۴۳°۰۳′۲۰″ شرقی
عراق با نام رسمی جمهوری عراق (به عربی: الجمهوریة العراقیة) (به کردی: کۆماری عێراق) کشوری در خاورمیانه و جنوب باختری آسیا است. پایتخت عراق شهر بغداد است. این کشور از جنوب با عربستان سعودی و کویت، از باختر با اردن و سوریه، از خاور با ایران و از شمال با ترکیه همسایهاست. عراق در بخش جنوبی خود، مرز آبی کوچکی با خلیج فارس دارد و دو رود مشهور دجله و فرات که سرآغاز تمدنهای باستانی میان رودان در درازای تاریخ کهن این کشورند از شمال کشور به جنوب آن روان هستند و با پیوستن به رود کارون، اروندرود را تشکیل میدهند و به خلیج فارس میریزند.
گستره عراق ۴۳۸،۳۱۷ کیلومتر مربع (۵۸ام، نزدیک به یک چهارم ایران) است. بیشتر سرزمین عراق پست و هموار و گرمسیری است. باختر عراق کویر است و خاور آن جلگههای حاصلخیز. ولی بخشی از کردستان عراق (شمال خاور) کوهستانی و سردسیر میباشد. همچنین عراق یکی از بزرگترین کشورهای دارای منابع نفت میباشد. این کشور دارای ۱۴۳ میلیارد بشکه ذخایر تاییدشدهٔ نفتی میباشد.[۱]
عراق با ۳۲٬۵۸۵٬۶۹۲ نفر (آمار ژوئیه ۲۰۱۴) جمعیت چهلمین کشور پرجمعیت جهان است.[۲] عربها ۷۵٪-۸۰٪، کردها ۱۵٪–۲۰٪، ترکمنانان، آشوریان و غیره نزدیک ۵٪ از جمعیت عراق را تشکیل میدهند.[۳] همچنین حدود ۶۰٪-۶۵٪ درصد مردم عراق شیعه، ۳۲٪-۳۷٪ درصد سنی و ۳ درصد مسیحی و پیروان دیگر ادیان هستند. عراق محل زندگی و خاکسپاری ۶ امام شیعه است و شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا زیارتگاه شیعیان جهان است.
عراق دارای تمدن و فرهنگ دیرینه و پرباری است. سومریان، اکدیها و آشوریها نخستین تمدنهای باستانی عراق را چند هزار سال پیش از میلاد بنیاد نهادند. پس از آن این منطقه بخشی از قلمرو هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان، ساسانیان، و امپراتوری روم بود. پس از سرنگونی امویان و روی کار آمدن عباسیان پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق (شهر بغداد) آورده شد.[۴] بعدها این حکومت با حمله مغولان از هم پاشید. از میانه سده دهم تا پایان سده سیزدهم هجری خورشیدی، عراق بارها میان ایران و عثمانی دست به دست شد. عراق در سال ۱۲۹۸ (۱۹۱۹) به سرپرستی بریتانیا درآمد و در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) استقلال یافت.
بخش زیادی از مرزهای نوین عراق توسط جامعهی ملل در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) پس از تقسیم امپراتوری عثمانی بر اساس معاهده سور تعیین شد. در این زمان عراق زیر سرپرستی پادشاهی متحد بریتانیا در آمد. در سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱) پادشاهی عراق تشکیل شد و در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) این حکومت از بریتانیا استقلال یافت. در ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) این پادشاهی از میان رفت و جمهوری عراق تاسیس گشت. عراق از سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) تا ۱۳۸۲ (۲۰۰۳) به دست حزب سوسیالیست بعث عراق اداره میشد. پس از حملهی ایالات متحده و هم پیمانانش به عراق، حکومت حزب بعثِ صدام حسین برچیده شد و نظام چندحزبی پارلمانی در این کشور برقرار شد. آمریکاییها در سال ۱۳۹۰ (۲۰۱۱) از عراق بیرون رفتند اما پیکارجویان به جنگ ادامه دادند. بعدها با سرریز شدن جنگ داخلی سوریه به عراق، درگیریها بسیار شدت گرفت.
حکومتهای پیدرپی عراق از آغاز پایه گذاری عراق جدید در ۱۹۲۱ همسان کشورهای همسایه در پی ایجاد هویتی ناسیونالیستی برای آن بر پایه قومیت عربی بر آمدند. این شیوه در عراق ناکام ماند و تنها به گرایشهای جدایی خواهانه اقوام غیر عرب و سرکوب یا بیرون راندن شووینیستی آنان انجامید.[۵]
واژهشناسی
نام عراق از سده ۶ میلادی کاربرد داشتهاست. خاستگاههای گوناگونی برای این نام آورده شده که یکی از آنها به نام شهرِ سومری اوروک باز میگردد. اوروک نام اکدی شهر سومری اوروگ بوده است. امروزه میدانیم که اور نامی بوده که سومریان برای اشاره به «شهر» استفاده میکردند.[۶] [۷] بر پایهی ریشهشناسی مردمی، این واژه در معانی همچون «ریشهدار، سیراب و حاصلخیز» ریشه دارد.[۸] در قرون وسطی به منطقهی پایین میانرودان، «عراق عرب» و به مناطقی که در شرق عراق (شامل بخشهای مرکزی و غربی ایران) جای داشتند «عراق عجم» (عراق خارجی) میگفتند[۹][۱۰] و به این دو با هم عراقین گفته میشد. این نقطه از دید مورخین شامل بخشهای مسطح جنوب رشتهکوه حمرین بوده است و بخشهای منتهیالیه شمالی و منتهیالیه غربی عراق مدرن را به این نام نمیخواندهاند.[۱۱] اصطلاح «سواد» (زمین سیاهرنگ) نیز در دورههای نخستین بعد از اسلام برای دشتهای آبرفتی دجله و فرات به کار میرفته تا از مناطق بایر صحرای عرب قابل تفکیک باشند. در عربی واژهی عراق را «لبه»، «کرانه»، «سد» یا «کناره» معنی میکنند به طوری که بعدها با اتکا به ریشهشناسی مردمی، اصطلاح زمینشناسی «دیواره» از این واژه تفسیر شد؛ دیوارهای که در جنوب و شرق فلات جزیره است و لبهی شمالی و غربی منطقهی «عراق عرب» را شکل میدهد.[۱۲]
تلفظ عربی این واژه به صورت عِراق میباشد. در فارسی بیشتر با فتح عین و در زبان رسانهای فارسی با کسره آن تلفظ میشود.
تاریخ
دوران پیش از تاریخ
شمال عراق بین ۶۵٬۰۰۰ تا ۳۵٬۰۰۰ سال پیش از میلاد میزبان فرهنگ نئاندرتال بودهاست. بقایای زندگی این مردم در اکتشافات باستانشناسی غار شانهدر بهدست آمده است.[۱۳] در همین ناحیه گورهایی مربوط به عصر پیشنوسنگی کشف شده که به ۱۱٬۰۰۰ پیش از میلاد باز میگردد.[۱۴]
عراق از حدود ۱۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد (به همراه آسیای صغیر و سرزمین شام) یکی از مراکز فرهنگ پیشنوسنگی نژاد قفقازی (نوسنگی پیشازسفال آ.) شناخته میشود که در آن برای نخستین بار کشاورزی و گلهداری پدید آمد. دورهی نوسنگی بعدی (نوسنگی پیشازسفال ب.) در این منطقه با خانههای مستطیلی قابل تشخیص است. مردم در زمان نوسنگی پیشازسفال از ظروف سنگی، سنگ گچ و آهک استفاده میکردند. در این منطقه ابزارهای ساختهشده از مواد آتشفشانی مربوط به آناتولی یافت شده که مدرکی دال بر وجود روابط تجاری ابتدایی میباشد.
از دیگر مکانهای باستانی که نشان از پیشرفت انسانی در این نواحی دارد میتوان به قلعهی جرمو (در حدود ۷۱۰۰ سال پیش از میلاد)[۱۴]، فرهنگ حلف و دورهی عبید (بین ۶۵۰۰ و ۳۸۰۰ پیش از میلاد)[۱۵] اشاره کرد. در این دوران سطح کشاورزی، ابزارسازی و معماری پیشرفت کرد.
دورهی باستان
مهر استوانهای مربوط به
دورهی بابل کهن در حدود ۱۸۰۰ پیش از میلاد از جنس
هماتیت. شاه یک حیوان به
شمش هدیه میدهد. این مهر احتمالاً در کارگاهی در شهر
سیپار ساخته شدهاست.
[۱۶]
دورهی تاریخی عراق در واقع از دورهی اوروک (۴۰۰۰ تا ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد) با تاسیس شهرهای سومری و بکارگیری تصویرنگاشت، مهرهای استوانهای و تولید انبوه کالا آغاز میشود.[۱۷]
امروزه به عراق لقب «گهوارهی تمدن» میدهند زیرا این ناحیه از جهان زادگاه نخستین تمدن شناختهشده یعنی تمدن سومر بوده است که در میان رودهای دجله و فرات در جنوب عراق امروزی و در دورهی مسسنگی (دورهی عبید) شکل گرفته است.
در این نقطه از جهان در هزارهی چهارم پیش از میلاد بود که نخستین سامانهی نگارشی تولد یافت و تاریخ به رشتهی تحریر در آمد. سومریها نخستین مردمانی بودند که چرخ را بکار گرفتند و دولتشهرها را به وجود آوردند. در نوشتههای این مردم میتوان نخستین نشانههای ریاضیات، اخترشناسی، اختربینی، قانون مکتوب، پزشکی و دین سازمانیافته را ردیابی کرد.
سومریها از زبانی تکخانواده استفاده میکردند. به بیان دیگر زبان آنها هیچ ربطی به زبانهای سامی، هندواروپایی و آفروآسیایی یا حتی زبانهای تکخانوادهی دیگر ندارد. دولتشهرهای اصلی دورهی سومر نخستین عبارتند از: اریدو، بادتیبیرا، لارسا، سیپار، شوروپاک، اوروک، کیش، اور، نیپور، لاگاش، گیرسو، اوما، خمازی، اداب، ماری، ایسن، کوثا، دیر، اکشاک.
شهرهای چون آشور، اربلا (اربیل) و آراپخا (کرکوک) که بعدها در سدهی ۲۵ پیش از میلاد شالودهی سرزمین آشور را بنا نهادند در این زمان توسط سومریان اداره میشدند.
سنگ یادبود پیروزی نارامسین اکدی
در سدهی ۲۶ پیش از میلاد ایاناتوم لاگاش به وجود آمد که علیرغم عمر محدودش آن را به طور احتمالی نخستین امپراتوری جهان میدانند. بعدها، لوگال زاگیسی، شاه و کاهن اوما، به برتری دودمان لاگاش در این منطقه پایان داد و اوروک را تسخیر کرده آن را پایتخت خود نامید. او یک امپراتوری از خلیج فارس تا مدیترانه تشکیل داد.[۱۸] حماسهی گیلگمش که در آن یادی از توفان بزرگ شده است مربوط به همین زمان است.
حدوداً از ۳۰۰۰ پیش از میلاد قومی سامی از غرب عراق وارد این سرزمین شدند و میان سومریان سکنی گزیدند. آنها به زبانی از ریشهی زبانهای سامی شرقی که بعدها با نام اکدی شناخته شد سخن میگفتند. از سدهی ۲۹ پیش از میلاد نامهای اکدی در میان فهرست نامهای شاهان و اسناد اداری دولتشهرهای گوناگون دیده شد.
در هزارهی سوم پیش از میلاد نوعی همزیستی فرهنگی میان سومریها و اکدیها نمودار گشت و باعث دوزبانه شدن مردم این منطقه گردید. تأثیر و تأثر میان زبانهای سومری و اکدی در تمام بخشهای زبانی مشهود است به طوری که وامواژههای بسیار زیادی میان آنها رد و بدل شده و همگرایی دستور زبانی، تکواژشناختی و آواشناختی پیدا کردند. این تاثیر دوسویه پژوهشگران را بر آن داشته تا جایگاه سومریان و اکدیهای هزارهی سوم پیش از میلاد را ناحیه همگرایی زبانی بنامند.[۱۹] از این دوره به بعد را در تاریخ عراق به نام دورهی سومری-اکدی میشناسند.
سند فروش یک برده و یک ساختمان در
شوروپاک، لوح سومری حدوداً مربوط به ۲۶۰۰ پیش از میلاد
میان سدههای ۲۹ و ۲۴ پیش از میلاد شماری از پادشاهیها و دولتشهرها درون عراق دودمانهای اکدیزبان داشتند که میتوان به آشور، اکالاتوم، ایسن و لارسا اشاره کرد.
با این همه، سومریها در تمام این مدت بر دیگران چیرگی داشتند تا این که امپراتوری اکد (۲۱۲۴-۲۳۳۵ پیش از میلاد) با مرکزیت شهر اکد در مرکز عراق پدیدار گشت. سارگن بزرگ که خود رابشاکه (یا وزیر) شاه سومر بود، امپراتوری اکد را بنا نهاد، تمام دولتشهرهای جنوب و مرکز عراق را تسخیر کرد، شاه آشور را فرمانبر خود ساخت و بدینسان تمام سومریان و اکدیان را درون یک کشور متحد کرد. پس از آن بود که تصمیم به گسترش قلمرو خود گرفت و در نتیجه سرزمینهای گوتیها، ایلام، سیسیا (شوش) و توروکو از ایران باستان، هوریها، لوویها و حتیان از آناتولی و اموریها و ابلا در سوریهی باستان را تصرف کرد.
بعد از سقوط امپراتوری اکد در اواخر سدهی ۲۲ پیش از میلاد، گوتیها چندین دهه جنوب این امپراتوری را اشغال کردند و آشوریها دوباره استقلال خود را به دست آوردند. این تحولات با رنسانس سومریها که به شکل امپراتوری نوسومری پدیدار شد ادامه یافت. سومریها توانستند با رهبری شاه خود به نام شولگی تقریباً تمام عراق به جز سرزمینهای شمالی یعنی آشور را به دست آورند و قدرت خود را بارها به رخ ایلامیها، گوتیها و اموریها بکشند.
حملهی ایلامیها در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد باعث شد تا دوران احیای مجدد سومریها پایان یابد. پادشاهی اکدیزبان آشور در میانههای سدهی ۲۱ پیش از میلاد توانسته بود شمال عراق را کاملاً به چنگ آورد و سرزمین خود را به سمت شمال شرقی شام، مرکز عراق و شرق آناتولی گسترش دهد و امپراتوری قدیم آشور (حدوداً ۲۰۳۵ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد) تحت فرامین پوزورآشور یکم، سارگون یکم، ایلوشوما و اریشوم یکم را تاسیس نماید. اریشوم یکم به دلیل نگارش یکی از جزئیترین مجموعه قوانین دنیا شناخته میشود. جنوب به چندین دولت اکدیزبان تقسیم شد که مشهورترین آنها ایسن، لارسا و اشنونا بودند.
در طول سدهی ۲۰ پیش از میلاد اموریهای کنعانیزبان (از شاخههای زبانهای سامی شمال غربی) شروع به مهاجرت به جنوب میانرودان کردند. به تدریج این اموریها دست به تشکیل پادشاهیهای خرد در جنوب زدند و تختهای پادشاهان دولتشهرهایی نظیر ایسن، لارسا و اشنونا را تصاحب کردند.
یکی از این پادشاهیهای کوچک که در ۱۸۹۴ پیش از میلاد تاسیس شده بود شهر اداری کوچکی به نام بابل را در محدودهی مرزهای خود داشت. این شهر تا یک سده بعد نیز شهرت خاصی پیدا نکرد زیرا زیر سایهی دولتشهرهای کهنتر و نیرومندتری مثل آشور، ایلام، ایسن، اشنونا و لارسا قرار داشت.
در سال ۱۷۹۲ پیش از میلاد حاکم اموری به نام حمورابی در این خطه به قدرت رسید و به سرعت دستور تبدیل بابل از یک شهر کوچک به شهری بزرگ را صادر کرد و خود را شاه نامید. حمورابی تمام جنوب و مرکز عراق، ایلام در شرق و ماری در غرب را تصرف کرد و کمی بعد به منظور تسخیر کل منطقه درگیر جنگی درازمدت با شاه آشوری به نام ایشمهداگان شد و بدین ترتیب امپراتوری بابل را که مدت کوتاهی ادامه داشت بنا نهاد. سرانجام او توانست بر جانشین ایشمهداگان پیروز شود و آشور و مستعمرات آناتولی آن را فرمانبر خویش سازد.
از زمان حمورابی بود که جنوب عراق را با نام بابل شناختند در حالی که شمال آن صدها سال پیشتر با نام آشور گره خورده بود. اما امپراتوری وی دیری نپایید و با مرگ او با سرعت فرو ریخت. آشور و عراق جنوبی در قالب دودمان Sealand دوباره به دست اکدیهای بومی افتاد. اموریهای خارجی بار دیگر توانستند در قالب بابل کوچکتر و ضعیفتری به قدرت برسند تا این که امپراتوری هندواروپاییزبان هیتیها که مرکزشان در آناتولی بود در سال ۱۵۹۵ پیش از میلاد این شهر را غارت کردند. پس از آن مردمان خارجی دیگری به نام کاسیان که به زبانی تکخانواده سخن میگفتند و از کوههای زاگرس در ایران باستان آمده بودند بابل را به دست آوردند و تقریباً ششصد سال بر آن حکم راندند؛ طولانیترین زمانی که یک دودمان توانسته بر بابل حکومت کند.
عراق از همین زمان به سه حکومت تقسیم شد؛ آشور در شمال، بابل کاسیها در منطقهی مرکزی و جنوبی و دودمان Sealand در منتهیالیه جنوب. دودمان Sealand نهایتاً در حدود سال ۱۳۸۰ پیش از میلاد توسط کاسیهای بابل پایان یافتند.
حکومت آشور در زمان امپراتوری آشور میانه (۱۰۲۰-۱۳۶۵ پیش از میلاد) به اندازهای قدرت گرفت که با هیچ ملتی پیش از خود قابل قیاس نبود. لشکرکشیهای آشور که با آشوراوبالیت یکم آغاز گشت باعث نابودی رقیب آنها یعنی امپراتوری هوری-میتانی شد، علفزارهای امپراتوری هیتیها را ضمیمه خود ساخت، شمال بابل را تصرف کرد، امپراتوری مصر را از منطقه بیرون کرد و ایلامیها، فریگیها، کنعانیها، فنیقیها، کیلیکیها، گوتیها، دیلمونها و آرامیها را شکست داد. امپراتوری آشور میانه در اوج قدرت توانست از قفقاز تا دیلمون (بحرین امروزی)، از سواحل مدیترانهای فنیقیه تا کوهستان زاگرس در ایران گسترده شود. در سال ۱۲۳۵ پیش از میلاد، امپراتور توکولتی نینورتای یکم توانست بر تخت پادشاهی بابل هم تکیه بزند و در نتیجه ملقب به نخستین میانرودانی بومی شود که توانست بر این قلمرو حکم راند.
بابل در زمان فروپاشی عصر برنز (۹۰۰-۱۲۰۰ پیش از میلاد) در آشوب به سر میبرد و بیشتر در اختیار آشور یا ایلام بود. کاسیان توسط آشوریان و ایلامیان از قدرت دور شده بودند تا برای نخستین بار شاهان میانرودانی جنوبی بومی بر بابل حاکم شوند. با این حال این شاهان اکدی سامی شرقی توانایی جلوگیری از ورود امواج مهاجران سامی غربی به جنوب عراق را نداشتند. از این رو در طول سدهی ۱۱ پیش از میلاد آرامیها و سوتانیها از راه شام وارد بابل شدند. این حرکت در سدههای ۱۰ و اوایل سدهی ۹ پیش از میلاد نیز ادامه یافت و طی آن کلدانیها که با آرامیها قرابت داشتند به این منطقه مهاجرت کردند.
نقشهی امپراتوری آشور میانه در اوج اقتدار
پس از آنکه مجدداً آشور دچار ضعف شد بار دیگر توانست در دورهای که ما آن را با نام امپراتوری آشوری نو (۶۰۵-۹۳۵ پیش از میلاد) میشناسیم شروع به گسترش نماید. این حکومت تبدیل به بزرگترین و نیرومندترین امپراتوری شد که جهان تا آن زمان به خود دیده بود. عراق تحت حکمرانی پادشاهانی چون آداد-نراری دوم، آشور-ناصیر-پال یکم، شلمنسر سوم، سمیرامیس، تیگلات-پیلسر سوم، سارگون دوم، سناخریب، اسرحدون و آشور بانیپال تبدیل به مرکز امپراتوریای شد که از پارس، پارت و ایلام در شرق، به قبرس و انطاکیه در غرب و از قفقاز در شمال به مصر، نوبه و شبهجزیرهی عربستان در جنوب امتداد داشت.
نام اعراب نخستین بار در تاریخ مکتوب (حدود ۸۵۰ پیش از میلاد) به عنوان مردمی که در شبهجزیرهی عربستان زندگی میکردند و سرسپردهی شلمنسر سوم بودند آمده است. نام کلدانیها نیز در همین زمان در تاریخ وارد شده است.
در همین دوره است که نوعی زبان آرامی شرقی که متأثر از اکدی بود توسط آشوریها به عنوان زبان میانجی برای امپراتوری وسیعشان معرفی شد. زبان آرامی میانرودانی بهتدریج زبان اکدی که زبان غالب مردم آشور و بابل بود را ریشهکن کرد. گویشهای باقیمانده از این زبان هنوز میان آشوریهای شمال عراق استفاده میشود.
امپراتوری آشور اواخر سدهی هفتم پیش از میلاد با جنگهای داخلی وحشیانه پارهپاره شد و به حدی ضعیف گشت که ائتلافی از مردمان تحت تسلطش شامل بابلیها، کلدانیها، مادها، پارسها، پارتها، سکاها و کیمریها توانست به آشور حمله کند و بالاخره آن را در سال ۶۰۵ پیش از میلاد به زانو در آورد.[۲۰]
امپراتوری بابل نو (۵۳۹-۶۲۰ پیش از میلاد) از خاکستر آشور برآمد اما نتوانست اندازه، نیرو و طول عمر اسلاف خود را به دست آورد اما در عوض توانست شام، کنعان، شبهجزیره عربستان، اسرائیل و یهودیه را تصرف کند و مصر را شکست دهد. بابل در ابتدا توسط یک دودمان خارجی که کلدانی بودند و در سدههای ۱۰ و ۹ پیش از میلاد به این منطقه مهاجرت کرده بودند اداره میشد. بزرگترین شاه آن به نام بخت نصر همآورد یک شاه غیربومی دیگر شد که از نژاد غیرمرتبط اموری بود و حمورابی نام داشت و بزرگترین شاه بابل به شمار میرفت. با این حال در سال ۵۵۶ پیش از میلاد کلدانیها توسط نبونعید آشوریالاصل و پسر و نایبالسلطنهاش بلشاصر از قدرت پایین کشیده شدند.
کوروش بزرگ در سدهی ششم پیش از میلاد، از سرزمین پارس به سمت بابل آمد و در نبرد اوپیس امپراتوری بابل نو را شکست داد و بدین ترتیب عراق به مدت تقریباً دو سده جزو قلمرو امپراتوری هخامنشیان گردید. کلدانیها و کلده در همین زمان از صحنهی روزگار محو شدند اما سرزمین آشور و بابل تاب آوردند و تحت حکومت هخامنشیان پیشرفت کردند. حکومت پارسیان تغییر چندانی در این منطقه ایجاد نکرد زیرا آنها به مدت سه سده تحت حکمرانی آشور زندگی کرده بودند و شاهان آنها خود را جانشینان آشوربانیپال میدانستند. آنها زبان آرامی را به عنوان زبان میانجی امپراتوری خود حفظ کردند، زیربنای شاهنشاهی آشوری را نگه داشتند و سبک هنر و معماری آشوری را باقی گذاشتند.
در سدهی چهارم پیش از میلاد، اسکندر کبیر بر این منطقه دست یافت و عراق به مدت بیش از دو سده تحت فرمان سلوکیهای هلنی در آمد.[۲۱] سلوکیها اصطلاح هندوآناتولی و یونانی سیریا (سوریه) را برای این منطقه انتخاب کردند. این نام سدههای زیادی بود که توسط هندواروپاییزبانها برای آشور به کار میرفت و تنها معنای آن سرزمین آشور بود اما سلوکیها آن را برای سرزمین شام هم انتخاب کردند و باعث شدند که آشور و آشوریان عراق و آرامیها و شامیها در دنیای یونانی-رومی با نام سیریا/سوریه شناخته شوند.[۲۲]
طاق کسری یا ایوانِ مداین در ۳۷ کیلومتری جنوب بغداد از مهمترین سازههای دوران
ساسانیان در عراق است.
پارتها (اشکانیان) (۲۴۷ پیش از میلاد-۲۲۴ میلادی) از سرزمین ایران توانستند در زمان حکومت مهرداد یکم (۱۷۱-۱۳۸ پیش از میلاد) بر این منطقه تسلط یابند. رومیان از سوریه بارها به مناطق غربی این ناحیه حمله کردند و توانستند به مدت کمی ایالت آشور را تاسیس کنند. مسیحیت توانست در عراق (بهویژه در آشور) میان سدههای اول و سوم میلادی رشد یابد. آشور مرکز مسیحیت سریانی، کلیسای نستوری و ادبیات سریانی شد. در زمان پارتها چند دولتشهر مستقل نو آشوری در شمال این ناحیه رشد پیدا کردند که میتوان به آدیابن، آشور، اسروئن و هترا اشاره کرد.
برخی از آشوریهای میانرودان در ارتش روم به خدمت گرفته شده بودند و از این روست که میتوان دستنوشتههایی به زبان آرامی آشوری و میانرودانی را حتی روی دیوار هادریان در شمال بریتانیای باستان یافت.[۲۳]
ساسانیان ایران تحت فرمان اردشیر یکم توانستند امپراتوری اشکانی را نابود کنند و عراق را در سال ۲۲۴ میلادی تسخیر در آورند. ساسانیان میان دهههای ۲۴۰ و ۲۵۰ میلادی به تدریج شهرهای نو آشوری کوچک را نیز مطیع خود ساختند. در نتیجه این منطقه به مدت چهار سده در اختیار کامل امپراتوری ساسانیان بود و تبدیل به مرز و آوردگاه نبرد میان ارتشهای ساسانی و امپراتوری روم شرقی گردید. جنگهای طولانی بین این دو امپراتوری ضعف آنها را به دنبال داشت و در نتیجه زمینه برای تسخیر ایران توسط اعراب مسلمان آماده شد.
خلافت اسلامی
پیروزی اعراب بر ساسانیان در میانههای سدهی ۷ میلادی باعث شد تا اسلام دین ساکنین عراق شود. در این زمان اعراب و کردها در دستههای بزرگ به این منطقه مهاجرت کردند. بعدها هنگامی که علی، پسرعمو و داماد پیامبر اسلام چهارمین خلیفه از میان خلفای راشدین شد پایتخت خود را به کوفه انتقال داد. خلفای اموی در سده ۷ میلادی استان عراق را از دمشق اداره میکردند. (هر چند که در آن زمان قرطبه برای خود خلافتی جداگانه داشت.)
خلفای عباسی شهر بغداد را در سدهی ۸ میلادی ساختند و آن را پایتخت خود کردند. این شهر به مدت پنج سده کلانشهر جهان اسلام قلمداد میشد. بغداد بزرگترین شهر چندفرهنگی در قرون وسطی بود و جمعیتش به بیش از یک میلیون نفر میرسید.[۲۴] این شهر در دوران طلایی اسلام مرکز آموزش و یادگیری علوم گوناگون بود. مغولها در سدهی ۱۳ میلادی بغداد را محاصره و نابود کردند.[۲۵]
ایلخانان مغول
هولاکوخان در سال ۱۲۵۷ به منظور تسخیر بغداد ارتشی عظیم از نیروهای مغول گرد آورد. هنگامی که این ارتش به بغداد رسید، هولاکو خواستار تسلیم خلیفه شد اما مستعصم، آخرین خلیفهی عباسی، موافقت نکرد. هولاکو خشمگین شد و راهبرد همیشگی مغولان مبنی بر مقابله با هر گونه مقاومت را در پیش گرفت و بغداد را محاصره کرد. در نهایت نیروهای او شهر را تاراج کردند و بسیاری از مردم را از دم تیغ گذراندند.[۲۶] تخمین زده میشود که تلفات رقمی معادل ۲۰۰٬۰۰۰ تا ۱ میلیون نفر بوده است.[۲۷]
مغولان خلافت عباسی و دانشگاه بیتالحکمه که حاوی هزاران سند تاریخی باارزش بود را نابود کردند. این شهر هیچگاه نتوانست بار دیگر اعتبار سابق را در عرصهی فرهنگ به دست آورد. برخی از تاریخنگاران بر این باورند که هجوم مغولان بخش اعظم سامانهی آبیاری عراق را نابود کرد. این سامانه در حفظ میانرودان در طول هزارهی پیش از آن نقش داشت. برخی دیگر از مورخین شوری خاک را در نابودی کشاورزی این ناحیه مقصر میدانند.[۲۸]
در میانههای سدهی ۱۴ میلادی بیماری طاعون دنیای اسلام را در نوردید.[۲۹] بهترین تخمینها از مرگ یک سوم جمعیت خاور میانه خبر میدهند.[۳۰]
در سال ۱۴۰۱ میلادی بار دیگر جنگاوری مغول به نام تیمور لنگ به عراق حمله کرد. او پس از تسخیر بغداد ۲۰٬۰۰۰ نفر از ساکنین را به قتل رساند.[۳۱] تیمور دستور داد هر سرباز سر دو نفر از ساکنین را بریده و در دست داشته باشد (بسیاری از سربازان به حدی ترسیده بودند که سر زندانیانی را که در لشکرکشیهای پیشین اسیر شده بودند بریده و به پیشگاه تیمور بردند).[۳۲] تیمور به کشتار مردمان بومی آشوری مسیحی که هنوز هم در شمال عراق جمعیت زیادی دارند دست زد. در همین زمان است که شهر باستانی آشور خالی از سکنه شد.[۳۳]
عراق عثمانی
اواخر سدهی ۱۴ و اوایل سدهی ۱۵ میلادی، ترکمانان قراقویونلو بر گسترهای که امروزه با نام عراق شناخته میشود حکم راندند. در سال ۱۴۶۶ میلادی ترکمانان آققویونلو، قراقویونلوها را شکست دادند و کنترل این منطقه را در دست گرفتند. در سدهی ۱۶ میلادی تمام سرزمین امروزی عراق تحت عنوان ایالت بغداد در اختیار امپراتوری عثمانی قرار گرفت. در تمام دوران حکمرانی عثمانیها بر عراق (۱۹۱۸-۱۵۳۳) این سرزمین آوردگاه امپراتوریهای محلی و قبایل متحد آنها بوده است. دودمان صفوی ایران مدت کوتاهی بین سالهای ۱۵۳۳-۱۵۰۸ میلادی و ۱۶۳۸-۱۶۲۲ توانست بر این منطقه تسلط یابد.
در سدهی ۱۷ میلادی درگیریهای مکرر امپراتوری عثمانی با صفویان باعث شد تا کنترل این امپراتوری بر این استانها ضعیف شود. جمعیت قبایل چادرنشین با نفوذ بادیهنشینان عرب از نجد عربستان افزایش پیدا کرد. فرو نشاندن حملات آنها به مناطق مسکونی از دست حکومتهای محلی بر نمیآمد.[۳۴]
عراق میان سالهای ۱۸۳۱-۱۷۴۷ میلادی توسط دودمان مملوک گرجی اداره شد.[۳۵] آنها توانسته بودند از زیر یوغ عثمانیها خارج شوند، شورشهای قبایل را فرو بنشانند، نیروی ینیچریها را محدود کنند، نظم را باز گردانند و برنامهای برای نوسازی اقتصاد و نیروهای نظامی پیاده کنند. عثمانیها در سال ۱۸۳۱ توانستند رژیم مملوکها را از قدرت کنار بزنند و کنترل کامل عراق را به دست گیرند. جمعیت عراق که در سال ۸۰۰ میلادی حدود ۳۰ میلیون تخمین زده میشد در آغاز سدهی ۲۰ میلادی تنها ۵ میلیون نفر بود.[۳۶]
ورود نیروهای بریتانیا به بغداد در ۲۰ اسفند ۱۲۹۵
عثمانیها در طول جنگ جهانی اول طرف آلمانها و قدرتهای مرکز را گرفتند. نیروهای بریتانیا در عملیات میانرودان علیه قدرتهای مرکز به این کشور حمله کردند و در ابتدا در جریان محاصرهی کوت (۱۹۱۶-۱۹۱۵) از ارتش ترکها شکست سختی خوردند. با این حال کمی بعد بریتانیاییها دست برتر پیدا کردند و از کمک اعراب و آشوریها نیز بهرهمند شدند. در سال ۱۹۱۶ فرانسه و بریتانیا طی موافقتنامه سایکس–پیکو نقشهای برای تقسیم غرب آسیا بعد از جنگ کشیدند.[۳۷] نیروهای بریتانیا یگانهای خود را متمرکز نمودند و بغداد را در سال ۱۹۱۷ تسخیر کردند و عثمانیها را شکست دادند. قرارداد متارکهی جنگ در سال ۱۹۱۸ امضا شد.
امپراتوری عثمانیها در طول جنگ جهانی اول توسط پادشاهی متحد بریتانیا شکست خورد و پس از خروج از بخش اعظم منطقه سقوط کرد. بریتانیا در عملیات میانرودان ۹۲٬۰۰۰ سرباز خود را از دست داد. کشتگان عثمانی مشخص نیست اما بریتانیا ۴۵٬۰۰۰ نفر را اسیر کرد. تا پایان سال ۱۹۱۸ بریتانیاییها ۴۱۰٬۰۰۰ نفر را به منطقه اعزام کرده بودند که از میان آنها ۱۱۲٬۰۰۰ نفر نیروی رزمی بودند.
حکومت بریتانیا و پادشاهی مستقل عراق
عراق در ۲۰ آبان ۱۲۹۹ (۱۱ نوامبر ۱۹۲۰) با قیمومت جامعهی ملل و با عنوان «ایالت عراق» تحت کنترل بریتانیا در آمد. بریتانیاییها فیصل یکم از دودمان هاشمی را که توسط فرانسویها از سوریه بیرون رانده شده بود به عنوان حاکم از طرف خود بر عراق گماردند. ایشان به همین ترتیب سمتهای دولتی و وزارتخانهها را به نخبگان اهل سنت سپردند.[۳۸]
هزینههای زیاد و مخالفتهای عمومی قهرمان جنگی بریتانیا به نام توماس ادوارد لورنس مشهور به لورنس عربستان[۳۹] در روزنامهی تایمز، بریتانیا را به این نتیجه رساند تا آرنولد ویلسون را در مهر ۱۲۹۹ (اکتبر ۱۹۲۰) برکنار و سر پرسی کاکس را به جای وی در سمت حاکم عراق قرار دهد. کاکس توانست یک مورد شورش را خاموش کند. همچنین او مسئول اجرای سیاست سرنوشتساز بریتانیا مبنی بر همکاری نزدیک با اقلیت سنی عراق بود.[۴۰] بردهداری نیز در دهه ۱۹۲۰ لغو شد.[۴۱]
جنگنده بمبافکن هینکل آلمانی مدل اچ.ای. ۱۱۱ که بنابر ادعای بریتانیا برای کمک به کودتاچیان ملیگرای عراقی به کمک آنها آمده بوده و نشان آلمان نازی روی آن توسط نشان کشور عراق پوشانده شده بوده است.
پادشاهی عراق در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) از بریتانیا مستقل شد[۴۲] اما بریتانیاییها پادگانها، نیروهای مزدور آشوری و حق ترانزیت را برای نیروهای خود در این کشور نگاه داشتند. غازی اول بعد از مرگ پدرش فیصل در ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) در حالی حکومت کرد که کودتاهای نظامی متعددی علیه وی شکل گرفت. او تا زمان مرگش در سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹) پادشاه عراق بود. بعد از غازی، پسر نابالغش به نام فیصل دوم جانشین وی شد و به همین دلیل نیابت سلطنت بر عهدهی پسرعموی غازی به نام عبداله گذاشته شد.
رشید عالی گیلانی و اعضای مربع طلایی در ۱۲ فروردین ۱۳۲۰ (۱ آوریل ۱۹۴۱) کودتایی علیه عبداله انجام دادند و دولت او را ساقط کردند. بریتانیا که همچنان پایگاههای هوایی خود در عراق را در اختیار داشت از ترس این که دولت رشید عالی به دلیل ارتباطاتش با دول محور، جریان نفت را به سوی غرب قطع کند به عراق حمله کرد. جنگ در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۲۰ (۲ مه ۱۹۴۱) توسط نیروهای بریتانیایی و مزدوران آشوری آغاز شد[۴۳] و در نتیجه نیروهای گیلانی شکست خورده و در ۱۰ خرداد (۳۱ مه) مجبور به ترک مخاصمه شدند.
عراق اشغال نظامی شد تا قدرت به دولت پیش از کودتا تحت دودمان هاشمی باز گردد. در چهارم آبان ۱۳۲۰ (۲۶ اکتبر ۱۹۴۷) اشغال به پایان رسید اما بریتانیا پادگانهای خود را تا سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴) بر پا نگاه داشت و پس از آن نیروی مزدوران آشوری را منحل اعلام کرد. حاکمان دوران کودتا و مدت پس از آن تا پایان دوران هاشمیها در عراق عبارت بودند از نوری سعید که نخستوزیری مستبد بود و یک بار هم از سال ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۱ (۱۹۳۲-۱۹۳۰) در عراق قدرت داشت و عبداله که زمانی نایبالسلطنه بود و حالا سمت مشاورت شاه فیصل دوم را بر عهده گرفته بود.
جمهوری عراق و حزب بعث
کودتای ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) در عراق که آن را با نام انقلاب ۱۴ ژوئیه هم میشناسند باعث شد تا پادشاهی عراق سقوط کند. در جریان این رویداد سرتیپ عبدالکریم قاسم قدرت را به دست آورد اما در کودتای فوریه ۱۹۶۳ توسط سرهنگ عبدالسلام عارف از حکومت کنار زده شد. پس از مرگ عارف در سال ۱۹۶۶ برادرش عبدالرحمان عارف قدرت را در دست گرفت. او نیز در سال ۱۹۶۸ توسط حزب بعث سقوط کرد.[۴۴] احمد حسن البکر به عنوان نخستین رئیسجمهور عراق به قدرت رسید اما در زمان وی کنترل اوضاع کمکم از دست او خارج و در اختیار ژنرال صدام حسین قرار گرفت. او توانسته بود به مقام ریاست و کنترل شورای فرماندهی انقلاب دست یابد؛ شورایی که در ژوئیه ۱۹۷۹ به قوهی عالی اجرای عراق تبدیل شد.
صدام حسین انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ را تهدیدی برای حکومت سکولار خود بر عراق تلقی میکرد. لذا با توجه به کینهای که از سالهای تبعید آیتالله خمینی در نجف از وی در دل داشت و مناقشات مرزی که از زمان حکومت سابق ایران با این کشور پیدا کرده بود و همچنین با توجه به هرج و مرجی که به واسطهی بروز انقلاب در نیروهای مسلح ایران ایجاد شده بود به این کشور حمله کرد. این جنگ در سال ۱۳۵۹ آغاز و در ۱۳۶۷ با بر جای گذاشتن بین نیم میلیون تا یک و نیم میلیون کشته پایان یافت.[۴۵] مرزهای دو کشور بر سر جای خود باقی ماند و سازمان ملل، عراق را به عنوان کشور مهاجم تشخیص داد. در این جنگ عراق از بمبهای شیمیایی علیه سربازان ایرانی استفاده کرد.[۴۶] رژیم بعث در مقاطع پایانی جنگ طی عملیات انفال[۴۷] دست به کشتار کردهای عراق زد و حدود ۵۰٬۰۰۰ تا ۱۰۰٬۰۰۰ شهروند این کشور را کشت.[۴۸][۴۹][۵۰][۵۱]
زمان زیادی از آتشبس بین ایران و عراق نگذشته بود که صدام حسین در مرداد ۱۳۶۹ (اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرد و این کشور را به خاک خود ضمیمه ساخت. بعد از این حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق حمله کردند. آنها با بمباران اهداف نظامی کار خود را آغاز کردند[۵۲][۵۳][۵۴] و سپس با حملهی زمینی ۱۰۰ ساعته به نیروهای عراقی در کویت و جنوب عراق به اهداف خود رسیدند.
بمبارانهای شیمیایی ارتش بعث عراق باعث شد هزاران نفر کشته یا مسموم شوند. این تصویر مربوط به
بمباران شیمیایی سردشت در سال
۱۳۶۶ میباشد.
در طول این دو جنگ نیروهای مسلح عراق متلاشی شدند. بعد از جنگ در اسفند ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) شیعیان و کردهای عراق علیه رژیم صدام حسین خیزش کردند ولی صدام توانست با توسل به نیروهای امنیتی و سلاحهای شیمیایی این انقلاب را نابود کند. تخمینها حاکی از آن است که طی این درگیریها ۱۰۰٬۰۰۰ عراقی کشته شدند.[۵۵] در طول این شورشها آمریکا، انگلستان، فرانسه و ترکیه تحت قطعنامهی ۶۸۸ شورای امنیت، منطقهی پرواز ممنوع در عراق اعلام کردند تا از کردها و شیعیان محافظت کنند. اما این محدودیت تنها مربوط به پرندههای بال-ثابت بود و شامل بالگردها نمیشد.
سازمان ملل به عراق دستور داد تا سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی خود را نابود کند. این سازمان همچنین تلاش کرد با اعمال تحریمهای بیشتر دولت صدام حسین را مجبور به خلع سلاح و آتشبس نماید. این تحریمها به تحریمهای قبلی که بعد از حملهی عراق به کویت تصویب شده بودند اضافه شد. عدم توافق صدام با این شروط باعث شد تحریمهای جدید علیه این کشور تا سال ۲۰۰۳ باقی بمانند.[۵۶][۵۷][۵۸] مطالعات انجامشده از مرگ صدها هزار عراقی به دلیل این تحریمها حکایت دارند. هنگامی که خبرنگاران از مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در مورد تحریمها و مرگ بیش از نیم میلیون کودک عراقی بر اثر این تحریمها پرسیدند، خانم آلبرایت با خونسردی تمام جواب داد: «انتخاب سختی بود ولی ارزشش را داشت.» در دوران تحریم حدود ۱ میلیون عراقی جان خود را از دست دادند. عراقیها از واردات کالاهایی مانند حوله، کتری، یخچال و تقریباً هر کالایی که به نوعی به ساخت تسلیحات ربط داشت محروم بودند. دولت سهمیه بندی ۱۰۰۰ کالری برای هر شهروند را به اجرا گذاشت و هنگامی که تحریمها به سمت تبدیل شدن به فاجعه بشری پیش میرفت سازمان ملل برنامه نفت در برابر غذا را به اجرا گذاشت. طی این برنامه حدود ۶۵ میلیارد دلار نفت عراق با بشکهای به میانگین ۲۰ دلار به فروش میرسید. هرچند عراق دست از بسیاری از برنامههای تسلیحاتی خود برداشت اما در سال ۱۹۹۸ آمریکا لغو تحریمها را مشروط به کنار رفتن صدام کرد شرطی که برای دیکتاتوری مانند صدام مسخره مینمود. صدام حسین نه تنها کنار نرفت بلکه راحتتر مخالفان داخلی را سرکوب کرد.
در طول دههی ۹۰ میلادی سازمان ملل تصمیم گرفت به دلیل فشاری که تحریمها بر مردم عادی عراق آورده بود بخشی از آن را بردارد. در آذرماه ۱۳۷۷ آمریکا حملهای چهار روزه به عراق کرد.
دولت جرج بوش پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ شروع به برنامهریزی برای سرنگونی صدام حسین کرد. در ماه مهر ۱۳۸۱ کنگره طرح مشترک مجوز استفاده از نیروهای مسلح علیه عراق را تصویب کرد. در آبان ۱۳۸۱ شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهی ۱۴۴۱ را تصویب کرد و آمریکا و متحدانش در اسفند ۱۳۸۱ به عراق حمله کردند.
۱۳۸۲-۱۳۸۶
یک روز بیشتر به نوروز ۱۳۸۲ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) نمانده بود که ایالات متحده با تشکیل یک ائتلاف به عراق حمله کرد. این کشور دست نکشیدن عراق از برنامهی سلاحهای کشتار جمعی که خلاف قطعنامهی ۶۸۷ شورای امنیت بود را به عنوان دلیل این تهاجم اعلام کرد. این ادعا بر اساس مدارکی بود که سازمان اطلاعات آمریکا و دولت بریتانیا[۵۹] تهیه کرده بودند. بعدها این مدارک غیر قابل اعتماد دانسته شدند.[۶۰][۶۱]
دولت آمریکا به دنبال حمله به عراق حکومت ائتلاف موقت عراق (CPA) را برای ادارهی این کشور تشکیل داد. پل برمر، حاکم ائتلاف موقت، در اردیبهشت ماه ۱۳۸۲ دستوراتی مبنی بر انحلال حزب بعث و محرومیت اعضای آن در دولت جدید عراق (دستور ۱) و انحلال ارتش عراق (دستور ۲) صادر کرد.[۶۲] این تصمیم باعث شد تا ارتش عراق که اکثراً از سران سنی تشکیل شده بود از بین برود[۶۳] و سران سابق حکومت اجازهی دخالت در ادارهی کشور را نداشته باشند. این مساله باعث شد تا پس از اشغال عراق وضعیت آشفتهای ایجاد شود.[۶۴]
مخالفت مسلحانه با اشغال عراق از تابستان ۱۳۸۲ توسط عناصر سابق پلیس مخفی عراق و ارتش در قالب واحدهای چریکی آغاز شود. از پاییز همان سال گروههای جهادی آغاز به حمله به نیروهای ائتلاف کردند. در سال ۱۳۸۲ گروههای شبهنظامی متعددی به وجود آمدند که برای نمونه میتوان به جماعت توحید و جهاد به رهبری ابومصعب الزرقاوی اشاره کرد. شورشهای نظامی این گروهها محدود به حمله به نیروهای ائتلاف نماند و کمی بعد به خشونتهای مذهبی علیه شیعیان و سنیها نیز کشید.[۶۵]
سازمان عفو بینالملل و خبرگزاری آسوشیتدپرس در اواخر سال ۲۰۰۳ اقدام به انتشار گزارشهایی دربارهی شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب کردند.
در تابستان ۱۳۸۲ گروه شبهنظامی شیعی جیش المهدی توسط مقتدی صدر تشکیل شد[۶۶][۶۶] و در فروردین ۱۳۸۳ شروع به مقابله با نیروهای ائتلاف کرد. در این سال نیروهای شبهنظامی سنی و شیعی به جنگ با یکدیگر، علیه نیروهای ائتلاف و علیه دولت موقت عراق که در خرداد ۱۳۸۳ به قدرت رسیده بود پرداختند. نبرد اول فلوجه در فروردین و نبرد دوم فلوجه در آبان ۱۳۸۳ نیز جزو همان درگیریها به شمار میرود. گروه سنیمذهب جماعت توحید و جهاد که در مهر ۱۳۸۳ تبدیل به القاعدهی عراق شد نیروهای ائتلاف و شهروندان عادی به ویژه شیعیان را هدف قرار میداد و بدینوسیله به آتش اختلافات مذهبی دامن میزد.[۶۷]
عراق در بهمن ۱۳۸۳ شاهد اولین انتخابات پس از اشغال بود. در مهر همان سال قانون اساسی جدید این کشور تصویب شد و دو ماه بعد انتخابات پارلمانی برگزار گردید. در این هنگام حملات پیکارجویان همچنان ادامه داشت و از ۲۶٬۴۹۶ حمله در ۲۰۰۴ به ۳۴٬۱۳۱ حمله در ۲۰۰۵ رسید.[۶۸]
درگیریها در طول سال ۲۰۰۶ ادامه یافت و به بالاترین حد از خشونت رسید و رسواییهای جنگی بیشتری برملا شدند. ابومصعب الزرقاوی توسط نیروهای آمریکایی کشته شد و صدام حسین دیکتاتور سابق عراق به اتهام جنایت علیه بشریت اعدام شد.[۶۹][۷۰][۷۱] در پایان همان سال گروه مطالعهی عراق به سران آمریکایی توصیه کرد که روی آموزش افراد نظامی عراق تمرکز کنند. در دی ماه ۱۳۸۵ جرج بوش رئیسجمهور آمریکا دستور به افزایش نیروهای اعزامی به عراق داد.[۷۲]
مجلس عراق در اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ از ایالات متحده خواست یک جدول زمانی برای خروج نیروهای خود ارائه دهد[۷۳]. شرکای آمریکا در جنگ مانند بریتانیا و دانمارک نیز شروع به خروج از این کشور کردند.[۷۴][۷۵]
از ۱۳۸۶ تا کنون
درگیریها در سال ۲۰۰۸ در عراق ادامه پیدا کردند و نیروهای مسلح تازهآموزشدیدهی عراقی با شبهنظامیان درگیر شدند. دولت عراق توافقی را با آمریکا امضا کرد که نیروهای مسلح آمریکا را ملزم به خروج از شهرهای عراق تا ۹ تیرماه ۱۳۸۸ و خروج از کل خاک عراق تا ۱۰ دیماه ۱۳۹۰ میکرد.
نیروهای ایالات متحده وظایف امنیتی را در تیرماه ۱۳۸۸ به نیروهای عراقی واگذار کردند اما همکاری خود با این نیروها را حفظ نمودند.[۷۶] صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۹۰ آخرین نیروهای آمریکایی با تشریفات از طریق مرز کویت خارج شدند.[۷۷] با خروج اولین نیروهای آمریکایی از شهرها در سال ۱۳۸۸ آمار جرم و خشونت در ماههای آتی افزایش پیدا کرد.[۷۸][۷۹] با این حال مسئولان وزارت کشور عراق در آبان ۱۳۸۸ اعلام کردند که آمار کشتگان عراقی به کمترین میزان پس از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ رسیده است.[۸۰]
با خروج نیروهای آمریکایی در سال ۱۳۹۰ نارآرامیها ادامه یافت و عراق دچار بیثباتی سیاسی شد. بهار عربی در بهمن ۱۳۸۹ به عراق رسید و مخالفتها در شهرها گسترش یافت[۸۱] اما مخالفتهای ابتدایی نتوانستند دولت را ساقط کنند. ائتلاف میهنی عراق که گفته میشود بزرگترین مجموعهی سنیان عراق است به دلیل آنکه دولت عراق را تحت سیطرهی شیعیانی میدانست که میخواهند سنیها را کنار بزنند، مجلس عراق را به مدت چند هفته در ماههای پایانی ۱۳۹۰ تحریم کرد.
خشونتها در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ افزایش پیدا کرد و گروههای مسلح به طور روزافزون بهواسطهی جنگ داخلی سوریه تقویت شدند. شیعیان و سنیها برای جنگ به سوریه میرفتند.[۸۲] جمعیتهایی از اعراب سنی در آذر ۱۳۹۱ با ادعای این که دولت آنها را به حاشیه رانده دست به مخالفت علنی زدند.[۸۳][۸۴]
گروههای شبهنظامی سنی در سال ۲۰۱۳ حملات زیادی را علیه اکثریت شیعهی عراق انجام دادند تا اعتماد عمومی نسبت به دولت نوری المالکی را زیر سوال ببرند[۸۵]. پیکارجویان سنیمذهب عضو دولت اسلامی عراق و شام در سال ۱۳۹۳ کنترل بخشهای وسیعی از عراق از جمله شهرهای بزرگی چون تکریت، فلوجه و موصل را به دست آوردند و باعث شدند صدها هزار نفر از خانه و کاشانهی خود فرار کنند.[۸۶]
بعد از انتخابات بینتیجه در فروردین ۱۳۹۳ نوری المالکی به عنوان نخستوزیر سرپرست خدمت کرد.[۸۷]
در ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ عالیترین دادگاه عراق بلوک مالکی را به عنوان اکثریت مجلس تشخیص داد[۸۷]. این حکم به این معنا بود که مالکی میتوانست به عنوان نخستوزیر در قدرت بماند. با این حال در ۲۲ مرداد رئیسجمهور به حیدر العبادی ماموریت تشکیل دولت جدید را داد. سازمان ملل، ایالات متحده، اتحادیه اروپا، عربستان سعودی، ایران و چند تن از سیاستمداران عراقی از روی کار آمدن رهبران جدید در عراق حمایت کردند[۸۸]. مالکی در ۲۳ مرداد از قدرت کنار رفت تا از عبادی پشتیبانی کند و «مصلحت عالی کشور را پاس بدارد».[۸۹][۹۰] حیدر العبادی در ۱۸ آبان ۱۳۹۳ دولت جدیدی را تشکیل داد و خود به عنوان نخستوزیر جدید قدرت را در اختیار گرفت. درگیریهای متناوب بین گروههای سنی، شیعه و کرد بحثها پیرامون تقسیم عراق به سه منطقهی خودمختار را افزایش داده است.
جغرافیا
نوشتار اصلی:
جغرافیای عراق
عراق مابین مدار ۲۹ و ۳۸ درجهی شمالی و مدار ۳۹ و ۴۹ درجهی شرقی قرار گرفته است (بخش کوچکی از آن در غرب مدار ۳۹ درجه شرقی واقع شده). این کشور با ۴۳۷٬۰۷۲ کیلومتر مربع ۵۸امین کشور از حیث بزرگی است. اندازهی آن را میتوان با ایالت کالیفرنیا در ایالات متحده مقایسه کرد. همچنین این کشور کمی از پاراگوئه بزرگتر است.
بخش بزرگ عراق صحرا است اما مناطق مابین دو رود دجله و فرات حاصلخیز است. این رودها سالانه ۶۰ میلیون متر مکعب لای را به دلتا حمل میکنند. قسمتهای شمالی کشور عمدتاً کوهستانی است و بلندترین قلهٔ آن حاجی عمران (شیخا دار) (هممرز با بلندیهای پیرانشهر ایران) با ارتفاع ۳۶۱۱ متر است. عراق مرز ساحلی کوچکی به طول ۵۸ کیلومتر با خلیج فارس دارد. در مجاورت شط العرب که نزد ایرانیان با نام اروندرود شناخته میشود، مردابهایی قرار داشتند که بیشترشان طی دههی ۱۳۷۰ خشکانده شدند.
آب و هوا
آب و هوای کشور (به جز شمال) عمدتاً صحرایی است با زمستانهای خنک و گاه سرد و تابستانهای خشک و گرم و آفتابی. دمای هوا در تابستان در بیشتر جاهای این کشور به ۴۰ درجه سانتیگراد و در برخی مناطق به ۴۸ درجه میرسد. دمای هوا به ندرت در زمستان بالای ۲۱ درجه میرود و در شرایط سخت بین ۱۵ تا ۱۹ درجه و در شبها تا حد ۲ تا ۵ درجه قرار میگیرد. مناطق کوهستانی شمال اغلب از زمستانهای سرد با بارش برف و باران برخوردار است که گاهی موجب طغیان رودخانهها میشود. به طور معمول بارندگی در این کشور کم است. در بیشتر مناطق سالانه کمتر از ۲۵۰ میلیلیتر بارش وجود دارد. این بارشها هم بیشتر در زمستان رخ میدهد. بارانهای تابستانی به جز در شمال بسیار به ندرت اتفاق میافتند.
حکومت و سیاست
دولت فدرال عراق تحت قانون اساسی فعلی به شکل یک جمهوری فدرالی دموکراتیک پارلمانی اسلامی تعریف میشود. دولت فدرال مشتمل بر قوای مجریه، مقننه و قضاییه و کمیسیونهای مستقل متعدد دیگر است. جدای از دولت فدرال مناطق (مشتمل بر چند استان)، استانها و بخشهایی وجود دارند که طبق قانون دارای اختیاراتی هستند.
ائتلاف ملی عراق بزرگترین گروه شیعهی مجلس این کشور است که با ادغام ائتلاف دولت قانون تحت رهبری نخستوزیر نوری المالکی و ائتلاف ملی عراق ایجاد شد.[۹۱] ائتلاف میهنی عراق توسط ایاد علاوی رهبری میشود؛ فردی سکولار شیعه که مورد حمایت گستردهی سنیها قرار دارد. این حزب رویکردهای ضدجداییطلبانهی استوارتری نسبت به رقبای خود دارد.[۹۱] در لیست کردستان دو حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی غلبه دارند. هر دو حزب سکولار هستند و دارای روابط نزدیک با غرب میباشند.[۹۱]
بنابر شاخص شکنندگی کشورها، عراق در سال ۲۰۱۰ هفتمین کشور بیثبات از لحاظ سیاسی بوده است.[۹۲][۹۳] تمرکز قدرت در دست نخستوزیر نوری المالکی و افزایش فشار روی اپوزیسیون باعث بروز نگرانیهایی پیرامون آیندهی حقوق سیاسی در این کشور شد.[۹۴] با این وجود این کشور در سال ۲۰۱۳ پیشرفت کرده و به رتبهی ۱۱ام رسید.[۹۵] در مرداد ۱۳۹۳ مالکی از قدرت کناره گرفت. او در ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ اعلام کرد که کنار میایستد تا حیدر العبادی که چند روز قبل توسط رئیسجمهور فواد معصوم نامزد شده بود قدرت را در دست گیرد. تا آن زمان مالکی به قدرت تکیه زده بود و از دادگاه فدرال خواسته بود تا نامزدی رئیسجمهور را وتو کند زیرا خلاف قانون اساسی است.[۹۶]
از زمان تشکیل منطقهی پرواز ممنوع بعد از جنگ خلیج کردها برای خود منطقهی خودمختار به وجود آوردند. این مساله تا به حال باعث بروز تنشهایی با ترکیه شده است.
قانون
نوشتار اصلی:
قانون در عراق
قانون اساسی عراق در مهرماه ۱۳۸۴ طی یک رفراندوم با اکثریت ۷۸ درصدی به تصویب رسید. این درصد در مناطق مختلف اختلاف فاحشی داشت.[۹۷] شیعیان و کردها از قانون اساسی جدید حمایت میکردند اما اعراب سنی آن را رد کردند. نخستین انتخابات سراسری پارلمانی طبق این قانون اساسی در ۲۴ آذر ۱۳۸۴ برگزار شد. تمام گروههای قومیتی از جمله اقلیتهای آشوری و ترکمن در این انتخابات شرکت کردند.
قانون شمارهی ۱۸۸ مصوب ۱۳۳۸ (قانون احوال شخصیه)[۹۸] اختیار چند همسر را بسیار سخت کرده، حضانت کودک را بعد از طلاق به مادر داده و ازدواج زیر ۱۶ سال را ممنوع کرده است.[۹۹] اسلام به عنوان منبعی رسمی برای قانونگذاری در ماده اول قانون مدنی مورد اشاره قرار گرفته است.[۱۰۰] عراق دادگاههای اسلامی ندارد اما دادگاههای مدنی از فقه اسلامی برای رسیدگی به احوالات شخصیه نظیر ازدواج و طلاق استفاده میکنند. از سال ۱۳۷۴ عراق از شریعت اسلام برای جزای بزههای جنایی استفاده کرد.[۱۰۱] این قانون بنابر قانون مدنی فرانسه و تفاسیر سنی و شیعی (جعفری) از اسلام میباشد.[۱۰۲]
پل برمر حاکم موقت عراق در سال ۱۳۸۳ اعلام کرد که هر گونه پیشنویس قانون اساسی که مبتنی بر اسلام باشد را رد خواهد کرد.[۱۰۳] این سخن بسیاری از روحانیون شیعی را خشمگین ساخت.[۱۰۴] در نتیجه ایالات متحده در ۱۳۸۴ از موضع خود دست کشید و با نقش دین اسلام در قانون اساسی موافقت کرد تا بنبستی که در نگارش متن پیشنویس ایجاد شده بود پایان گیرد.[۱۰۵]
قانون جزای عراق، قانون حقوقی این کشور است.
نیروهای مسلح
ارتش عراق، سربازان لشکر هشتم در ۲۳ دی ماه ۱۳۸۷
نیروهای مسلح عراق تحت فرمان وزارت کشور و وزارت دفاع کار میکنند. همچنین بخشی از این نیروها با عنوان نیروی عملیاتهای ویژه با هدایت دفتر مقابله با تروریسم تحت نظر مستقیم نخستوزیر فعالیت دارند. نیروهای وزارت دفاع عبارتند از نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی. پیشمرگه نیروی مسلح دیگری است که تحت فرمان حکومت اقلیم کردستان عراق است. دولت محلی و دولت مرکزی بر سر میزان فرمانبری این نیرو از بغداد اختلاف نظر دارند.[۱۰۶]
نیروی زمینی عراق نیرویی ضدشورش است که تا آبان ۱۳۸۸ دارای ۱۴ لشکر بود و هر لشکر از ۴ تیپ تشکیل یافتهبود.[۱۰۷] این نیرو را مهمترین عنصر در درگیریهای ضدشورشی توصیف میکنند.[۱۰۸] تیپهای پیادهی سبک دارای سلاحهای کوچک، مسلسل، آرپیجی، لباس ضدگلوله و خودروهای زرهی سبک هستند. تیپهای پیادهی مکانیزه مسلح به تانکهای اصلی میدان نبرد تی ۵۴/۵۵ و خودرو جنگی پیادهنظام مدل بیامپی-۱ میباشند.[۱۰۸] در میانههای سال ۱۳۸۷ مشکلات مربوط به نگهداری و تامین تجهیزات در این نیروها بروز کرد.[۱۰۹]
آماج نیروی هوایی عراق پشتیبانی از نیروهای زمینی، شناسایی و ترابری یگانها است. دو اسکادران شناسایی از هواپیماهای سبک استفاده میکنند. سه اسکادران بالگرد برای انتقال نیروها و یک اسکادران ترابری از هواپیمای سی-۱۳۰ برای انتقال نیرو، تجهیزات و آماد استفاده میکند. پرسنل این نیرو هماکنون حدود ۳۰۰۰ نفر است. طبق برنامه قرار است تعداد این نیروها تا سال ۱۳۹۷ به ۱۸۰۰۰ نفر و ۵۵۰ پرنده برسد.[۱۰۸]
نیروی دریایی عراق نیرویی کوچک است و از ۵۰۰۰ افسر و ملوان که از میان آنها ۸۰۰ نفر تفنگدار دریایی هستند تشکیل یافته. آماج این نیروها حفاظت از خط ساحلی و راهآبهای سرزمینی در مقابل نفوذ شورشیان است. همچنین این نیرو موظف به مراقبت از سکوهای نفتی فراساحل عراق است.[۱۱۰]
روابط خارجی
عراق و ایالات متحده در ۲۷ آبان ۱۳۸۷ اقدام به امضای موافقتنامه وضعیت نیروها کردند. [۱۱۱]این موافقتنامه بخشی از موافقتنامهی وسیعترِ چارچوب راهبردی تلقی میشود.[۱۱۲] در بخشی از این موافقتنامه آمده است «دولت عراق خواستار آن است» که نیروهای ایالات متحده به طور موقت در عراق بمانند تا «امنیت و ثبات را حفظ کنند». نیروهای آمریکایی طبق این موافقتنامه هنگامی که در پایگاههای خود نیستند یا به ماموریت رفتهاند تحت حوزهی قضایی عراق قرار میگیرند.
عراق در ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ رسماً ۱۸۶مین به عضویت کنوانسیون بینالمللی منع جنگافزارهای شیمیایی درآمد. این کشور بر اساس مفاد این پیمان، به عنوان عضوی تلقی میشود که میزان سلاحهای شیمیایی خود را اعلام کرده است. از آن جا که عراق خیلی دیر به این کنوانسیون پیوسته است، از شمول کشورهایی که در جدول زمانی نابودی سلاحهای شیمیایی قرار دارند خارج است.[۱۱۳]
روابط ایران و عراق با تشکیل دولت جدید عراق در سال ۱۳۸۴ تا بالاترین حد افزایش پیدا کرد. نخستوزیر نوری المالکی و جلال طالبانی بارها از ایران دیدن کردند تا همکاریهای دوجانبه در تمام زمینهها بین دو کشور افزایش یابد. روابط بعد از مالکی نیز همچنان خوب تلقی میشود.
روابط عراق و ترکیه پرتنش است که دلیل اصلی آن حکومت اقلیم کردستان میباشد.[۱۱۴] در مهر ۱۳۹۰ پارلمان ترکیه قانونی را تصحیح کرد که طبق آن نیروهای ترکیه میتوانند برای تعقیب شورشیان کرد وارد عراق شوند.[۱۱۵]
حقوق بشر
روابط بین حکومت عراق و جمعیت کُرد این کشور در دهههای گذشته تلخ بوده است بویژه آنکه کشتارهای صدام حسین در دهه ۱۹۸۰ ضربات سنگینی به این مردم وارد آورد. بعد از قیامهایی که در دههی ۹۰ میلادی در عراق رخ داد بسیاری از کردها از سکونتگاههای خود فرار کردند و سازمان ملل منطقهی پرواز ممنوع در شمال عراق تشکیل داد تا از ادامهی درگیریها ممانعت به عمل آورد. با این وجود بعد از سقوط رژیم بعث و استقرار نظام جدید پیشرفت زیادی در این روابط ایجاد شد به طوری که نخستین رئیسجمهور کرد به نام جلال طالبانی در سال ۱۳۸۴ در عراق به قدرت رسید. همچنین بر اساس مادهی ۴ قانون اساسی جدید عراق زبان کردی در کنار زبان عربی یکی از زبانهای رسمی این کشور به شمار میرود.
حقوق دگرباشان جنسی در عراق محدود مانده است. هر چند از این عمل جرمزدایی شده اما همجنسگرایی همچنان در فرهنگ عراق قبیح تلقی میشود.[۱۱۶] مضروب کردن افراد به دلیل هویت و میل جنسی در این کشور امری غیرعادی نیست و معمولاً تحت عنوان دفاع از ناموس خانواده توجیه میشود.[۱۱۷] افرادی که لباس و مدل موی بارز غربی داشته باشند ممکن است دچار سرنوشت مشابه همجنسگرایان شوند. مقالهای که در وبگاه بیبیسی همراه با مصاحبه با همجنسگرایان و تغییرجنسدادهها در سال ۱۳۸۸ منتشر شد مدعی است دگرباشان جنسی در زمان حکومت صدام حسین با خشونت کمتری مواجه بودند.[۱۱۸]
تقسیمات کشوری
عراق دارای هجده استان (به عربی: محافظة) (به کردی: پارێزگا) میباشد. هر استان به چند شهرستان (به عربی: قضاء) تقسیم شده است. کردستان عراق تنها ناحیهی تعریفشده در قانون عراق است که برای خود دولت و ارتش نیمهرسمی به نام پیشمرگه دارد.
در ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ مسعود بارزانی بخشنامهای برای تبدیل شهرستان حلبچه به استان ابلاغ کرد.
اقتصاد
بازاری در
بغداد، اسفند ۱۳۹۱
صادرات نفت از گذشته نقش اصلی را در اقتصاد عراق بر عهده داشته به طوری که ۹۵٪ از درآمد خارجی این کشور را تشکیل میدهد. عدم توسعه در سایر زمینهها باعث بروز بیکاری ۱۸ تا ۳۰ درصدی و درآمد سرانهی ۴۰۰۰ دلاری شده است.[۱۱۹] در سال ۲۰۱۱ استخدام تماموقت در بخش عمومی نزدیک به ۶۰ درصد از کل استخدامها را شامل میشد.[۱۲۰] بخش صادرات نفت شغلهای بسیار کمی برای عراقیها ایجاد کرده است.[۱۲۰] در حال حاضر درصد پایینی از خانمها (بالاترین تخمینها در سال ۲۰۱۱ حدود ۲۲٪ بوده) به طور رسمی کار میکنند.[۱۲۰]
اقتصاد دستوری عراق پیش از اشغال این کشور توسط آمریکا، هر گونه مالکیت تجاری در عراق توسط خارجیها را ممنوع کردهبود، بسیاری از صنایع بزرگ را به شکل دولتی اداره میکرد و تعرفههای شدیدی بر کالاهای خارجی وارد میساخت.[۱۲۱] اما بعد از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ حکومت ائتلاف موقت عراق به سرعت دستورات الزامآوری پیرامون خصوصیسازی اقتصاد عراق و گشایش آن به روی سرمایهگذاران خارجی صادر کرد.
باشگاه پاریس در ۳۰ آبان ۱۳۸۳ قبول کرد تا ۸۰٪ (معادل ۳۳ میلیارد دلار) از بدهی ۴۲ میلیارد دلاری عراق به کشورهای عضو این باشگاه را ببخشد. کل بدهی خارجی عراق در سال ۱۳۸۲ معادل ۱۲۰ میلیارد دلار بود که تا سال ۱۳۸۳ پنج میلیارد دلار دیگر به آن اضافه شده بود.[۱۲۲]
بانک سیتیگروپ در اسفند ۱۳۸۹ عراق را در زمرهی کشورهای 3G قرار داد؛ یعنی کشورهایی که پتانسیل رشد اقتصاد جهانی در آینده را دارند و میتوانند سود خوبی به سرمایهگذاران خارجی بدهند.[۱۲۳]
واحد پول رسمی عراق دینار است. حکومت ائتلاف موقت با کمک شرکت دلارو اسکناس و سکههای جدیدی بر اساس آخرین فنون ضدجعل چاپ و ضرب کرد.[۱۲۴]
تخمینها حاکی از آن است که چهار سال بعد از حمله به عراق ۲٫۴ میلیون عراقی همچنان آواره بودند و دو میلیون پناهجو خارج از عراق وجود داشتند. چهار میلیون عراقی از امنیت غذایی برخوردار نبوده و یک چهارم کودکان دچار سوءتغذیه بودند. تنها یک سوم کودکان عراقی به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشتند.[۱۲۵]
بنابر پژوهش موسسه توسعهی فرامرزی، سازمانهای مردمنهاد بینالمللی برای انجام فعالیت در عراق دچار چالش هستند. آنها کمکهای خود را اغلب به صورت پراکنده، مخفیانه و تحت شرایط ناامن انجام میدهند.[۱۲۵] تامین مالی به صورت هماهنگشده انجام نمیشود و ظرفیت عملیاتی پایین و اطلاعات ناقص آنها را میآزارد. این سازمانها مورد تهاجم گروههای پیکارجو قرار میگیرند و تا سال ۲۰۱۳، ۹۴ نفر از مددکاران آنها کشته، ۲۴۸ نفر زخمی، ۲۴ نفر دستگیر یا بازداشت و ۸۹ نفر گروگان یا مفقود شدهاند.[۱۲۵]
صنعت گردشگری در عراق نیز به خاطر وجود برخی اماکن مهم مذهبی شیعیان، نقش قابل توجهی را در اقتصاد عراق برعهده دارد. سازمان حج و زیارت ایران در سال ۲۰۱۲ میلادی، با ذکر آمار گردشگران و زائران ایرانی اعلام کرد که هر ساله بیش از یک میلیون و دویست هزار ایرانی، از طریق مرز زمینی و هوایی به کشور عراق اعزام میشوند.[۱۲۶]
نفت و انرژی
تانکرهای نفتی در پایانهی نفتی بصره
بر اساس برخی تخمینها عراق با داشتن ۱۴۰٫۳ میلیارد بشکه نفت ذخیره در میدانهای نفتی خود پس از ایران در ردهی پنجم جهان قرار دارد. این اطلاعات بر اساس تخمینهای زلزلهنگاری دوبعدی در سه دهه پیش به دست آمده و احتمال اینکه این کشور میدانهای نفتی بیشتری داشته باشد بسیار زیاد است. تولید نفت این کشور در سال ۱۳۹۱ به ۳٫۴ میلیون بشکه در روز رسید.[۱۲۷] در عراق تا سال ۱۳۸۹ تنها ۲ هزار حلقه چاه نفت حفر شده بود در حالی که تنها در تکزاس حدود ۱ میلیون چاه حفر شده است.[۱۲۸] این در حالی است که عراق خود یکی از موسسان اوپک به شمار میرود.[۱۲۹][۱۳۰]
با وجود درآمدهای میلیاردی عراق از محل صادرات نفت خام، این کشور همچنان توان تولید برق برای نیمی از مردم خویش را ندارد. این مساله بارها موجب اعتراضات مردمی در فصل تابستان شده است.[۱۳۱]
بنابر پژوهشی که در اردیبهشت ۱۳۸۶ در آمریکا انجام شد احتمالاً رقمی بین ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۳۰۰٬۰۰۰ بشکه نفت در روز از میزان تولید اعلام شدهی عراق در طول چهار سال پیش از آن از طریق فساد یا قاچاق به یغما رفته است.[۱۳۲] شبکهی الجزیره در سال ۱۳۸۷ گزارشی در مورد اشکالات محاسباتی دربارهی ۱۳ میلیارد بشکه نفت عراق که تحت مراقبت آمریکاییها بوده ارائه داده و مدعی شد ۲٫۶ میلیارد بشکه از این نفت کلاً به حساب نیامده است.[۱۳۳] برخی گزارشها از کاهش آمار فساد توسط دولت در حوزهی نفت حکایت دارند اما همچنان گزارشهای معتبر و قابل اتکایی مبنی بر ارتشای مقامات دولتی منتشر میشوند.[۱۳۴]
عراق دارای سه پالایشگاه مهم است. پالایشگاه بیجی بزرگترین پالایشگاه عراق است[۱۳۵] که در حوالی شهر بیجی در استان صلاحالدین واقع شدهاست.[۱۳۶] دو پالایشگاه دیگر در بغداد و بصره قرار دارند.[۱۳۷]
زیرساختها
سد حدیثه، دومین سد بزرگ عراق است.[۱۳۸]
مردم
عراق جمعیتی جوان را در خود جای دادهاست
اعراب شیعه اعراب سنی کردها آشوریها کردهای ایزدی ترکمنهای عراقی
عراق کشوری است با قومیتهای گوناگون و ساکنان آن را عرب، کرد،لر [۱۳۹]ترکمن، آشوری، کلدانی، مندایی و صابئین و غیره تشکیل میدهند. کردها در نواحی شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق مشهور است زندگی میکنند و از لحاظ فرهنگی. زبانی و طرز پوشش با عربها متفاوتند و لرها در شرق کشور در استان های واسط،دیاله،میسان سکونت دارند .[۱۴۰]
لرها در عراق تحت عنوان فیلی که یکی از شعبات قوم لر است شناخته میشوند [۱۴۱]فریا استارک در سفر خود به بغداد از فیلی ها با نام "لرهای پشتکوه" به عنوان "زیباترین سکنه ی بغداد" یاد کرده است.[۱۴۲] هنری فیلد وقتی گروه های قومی مختلف ایران را در اثر کلاسیکش "مردم شناسی ایران" بررسی می کند از 52 نفر از لرهای بغداد استفاده می کند و فصل مبسوطی درباره ایشان می نویسد.[۱۴۳]
کشور عراق از نظر ساختار اجتماعی فرهنگی به سه حوزه کاملاً متفاوت قابل تقسیم است. در حوزه مرکزی عراق اعراب سنی، در شمال کردها و در جنوب شیعیان سکونت دارند و هر کدام از این گروهها دارای شاخصههای فرهنگی و اجتماعی خاص خود هستند. البته در کنار این سه گروه اصلی، هویتهای فرهنگی اجتماعی کوچکتری نظیر ترکمنها، آشوریها و یزیدیها نیز وجود دارند که دارای فرهنگ و عقاید متمایزی میباشند.[۱۴۴]
شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدهند، بیشتر در مناطق جنوبی و مرکزی عراق سکونت دارند. وجود مقبره امامان شیعی در شهرهای مقدس عراق همچون کربلا و نجف، و همچنین وجود حوزه علمیه نجف و در نتیجه حضور دایمی علمای شیعی در این شهرها باعث تقویت فرهنگ شیعی شده است و این امر شیعیان عراق را از نظر فرهنگی به ایرانیان شیعیمذهب نزدیک ساخته است.[۱۴۵]
اعراب سنی بخش دیگری از ساختار فرهنگی اجتماعی عراق را تشکیل میدهند. این بخش از ساختار فرهنگی عراق براساس قومیت عربی و مذهب سنی ایجاد شده و به دلیل حاکمیت اقلیت اعراب سنی در طول دهههای گذشته در عراق تقویت شده است. گرایشات و عصبیت عربی این بخش از فرهنگ عراق بسیار قدرتمند بوده و پان عربیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی فعال در عراق و حتی جهان عرب در این فرهنگ ریشه داشته است. این بخش از ساختار فرهنگی عراق به دلیل حمایتهای نظام سیاسی در پی تسلط بر سایر بخشها و همسانسازی فرهنگی بوده است.[۱۴۶]
کردها عموماً در مناطق بلند شمالی، درههای مجاور آن و در چهار استان سلیمانیه، اربیل، دهوک و کرکوک (تمیم) زندگی میکنند. به غیر از این مناطق که اکثریت قریب به اتفاق کرد هستند، کردها در مناطق مجاور نیز پراکندهاند و جمعیت انبوهی از آنان تا حدود خانقین هم پخش شدهاند. اصولاً پیوند و همبستگی کردها، قبیلهای است.[۱۴۷]
قبایلی چون هرکی، سورچی و زیباری توانستهاند هنوز پیوستگی بدوی سنتی خود را حفظ کنند. اکثر کردها سنی مذهب هستند و تنها بخشی از آنها تحت عنوان کردهای فیلی، که در اطراف خانقین سکونت دارند، شیعی مذهب هستند.[۱۴۸]
پس از جنگ کویت و عراق و وضع ممنوعیت پرواز عراق به بالای خط ۲۳ درجه در سال ۱۹۹۱ کردهای عراق عملاً توانستند حکومت خود را تأسیس نمایند و با حل اختلافات گروهی و قیام علیه حکومت بعث حکومت منطقه را به عهده گرفتند که کردها این خیزش را «راپهرین» مینامند. پس از ده سال و با حمله مجدد آمریکا به عراق در شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق معروف است کردها حکومت خود مختار در جمهوری فدرال عراق به طور رسمی تشکیل دادند. در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ نیز ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه عراق توسط کردها اداره میگردد.
زبان
عربی و کردی زبانهای رسمی عراق هستند. میزان باسوادی بین ۶۰٪ تا ۷۰٪ است. علاوه بر این دو زبانهای دیگری نیز در این کشور گویشورانی دارند:[۱۴۹]
مذهب
اسلام شیعه ، اسلام سنی ، آئین ایزدی، مسیحی، یهودی.
نگارخانه
جستارهای وابسته
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0